باید ها و نبایدهای طرح های روستایی در شهرستان بافت

برای مردمان مهربان و دوست داشتنی گوغر

بایدها و نبایدهای طرح های هادی روستایی

آیا  توسعه روستاها فقط در طرح هادی تعریف می شود؟

آیا برق ، آب ، آسفالت ، خانه بهداشت و....مانع مهاجرت روستاییان شده است ؟ آیا اجرای  طرح های  هادی نقشی در روستاهای خالی از سکنه داشته اند؟ طرح های هادی آیا توانسته اند جمعیت مهاجر را به روستاها باز گرداند ؟آیا طرح هادی در همه مناطق توسعه را به همراه دارد؟

به راستی  چرا  در این چهار دهه بعد از انقلاب ، با وجود خدماتی که در روستاها انجام شده است ، روستاها خالی از سکنه شده اند و چرا با اجرای طرح هادی روستاییان به روستاها باز نگشتند؟در ادامه مطلب....

 

ادامه نوشته

چرا سخنان وكيل بر دل موكل ننشست ؟

 

روز سه شنبه از طريق سامانه پيامك دكتر منظري با خبر شدم كه ساعت 10 و نيم صبح دكتر منظري نخستين نطق ميان دستورش را در مجلس ايراد مي كند ، ساعت مقرر امواج راديو را روي خانه ملت تنظيم كردم ، نخستين سخنران دكتر باقري نماينده بناب بود كه در نطقي مردمي از مردم كشور و حوزه انتخابيش سخن گفت ،از تورم ، از نابساماني ها ، از حقوق بگيران و زندگي مشقت بار آنان.

 سخنان نماينده بناب بر دل همه شنوندگان نشست .

قبل از نطق دكتر منظري ، من هم مانند شما وعده و وعيد هاي دوره انتخابات را به ياد آوردم و بر اساس همين يادها به پاي سخنان ايشان نشستم.

انتظارم از دكتر منظري بيش از اين ها بود ، نخست اينكه انتظار داشتم دكتر منظري با پيشينه  معلمي و استادي  و عقبه فرهنگي مردم شهرستان بافت ، تحت تأثير مجلس قرار نگيرد و يك سخنراني فارغ از احساسات و جو حاكم بر مجلس ايراد كند ، دكتر مي توانست فضاي مجلس را به مانند  كلاس هاي دانشگاه تصور كند و نطقش را بيان كند ، اگر اينگونه بود ، دكتر نه صدايش مي گرفت و نه نياز بود اين همه تعريف و تمجيد بيان كند.

دكتر منظري از 5 دقيقه وقتي كه در اختيار داشت ، خيلي بهتر از اين مي توانست از زمان استفاده كند و حتي يك  ثانيه از سخنرانيش را اينگونه صرف تعريف و تمجيد از كساني كه به وظيفه قانوني خود عمل كرده اند ، نكند!

نمايندگاني كه قبل و بعد از دكتر منظري سخن گفتند ، بيش از 5 دقيقه سخنراني كردند و با تذكر هيئت رئيسه سخنان خود را به پايان رساندند ولي دكتر منظري نه تنها اينكار را نكرد ، فكر كنم قبل از به پايان رسيدن ثانيه هاي آخر سخنرانيش ، همه را بخدا سپرد.

به نظر من دكتر منظري بايد وعده هاي زمان انتخابات را به ياد بياورد و بخاطر داشته باشد اگر به وعده هايي كه ابزار و لوازم عملياتي شدن را دارد و عمل نكند ، بي اعتمادي ، سرخوردگي  موكلان خودش را در پي خواهد داشت ، دكتر منظري نبايد قول ها و وعده هاي دوره انتخابات را فداي مصلحت ها و خوش آمدگويي هاي بي مورد بكند ،دكتر منظري اگر خلف وعده كند ، به سرمايه اعتماد مردم خدشه وارد ساخته است.

 راستي ! سخنراني دكتر منظري به متينگ انتخاباتي بيشتر شبيه بود تا نطق ميان دستور ، نظر شما چيست ؟

 

 

دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت برگزار نمی شود

 

این جشنواره سال قبل در 24و 25 شهریور ماه در منطقه کیسکان بافت برگزار شد و انتظار می رفت دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت در همین منطقه یا جایی دیگر از شهرستان بافت برگزار شود.

فعال نبودن دبیرخانه جشنواره ، بی انگیزه بودن تنی چند از مسوولان برگزارکننده ، عدم پیگیری مصوبات نخستین جشنواره ،   عدم بررسی نقاط قوت و ضعف نخستین جشنواره ، عدم ارتباط با مطبوعات و اصحاب رسانه ، عدم رایزنی و ارتباط با مقامات مسوول در طول سال ، اختصاص ندادن یک ردیف اعتباری ویژه  برای برگزاری هر ساله جشنواره  ، تعریف نکردن برگزاری این جشنواره در وظایف کاری خود و عدم ثبت این جشنواره در شناسنامه توسعه بافت و در آخر میدان را خالی کردن  و عدم استفاده از پست و منزلت اداری خود دلایلی بود که باعث شد این جشنواره در شهرستان بافت در سال جاری برگزار نشود.

این دلایل بهانه هایی بود که شهرستان سرسبز و گردوخیز رابر، این همسایه باصفا با تلاش فرماندار خود آستین ها را بالا بزند و با توجه به پتانسیل هایش تقاضای دومین جشنواره را مطرح کند.

طبیعی بود که عدم برگزاری دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت از سوی مسوولان این شهرستان خوشایند نباشد و به مذاق فعالان فرهنگی شهرستان بافت خوش نیاید و  همه توان خود برای برگزاری این جشنواره بکار بندند.

در این رهگذر دوستانی بودند که در نوشته ها و گفته هایشان خط کش مقایسه را برداشتند و حتی فسفر و مغز گردو  دو شهرستان را سبک و سنگین کردند و غافل از این بودند که عزیزان و دوستان رسانه در بافت حرفشان چیز دیگر بود و بحث رابر به هیچ وجه مطرح نبود ، کما اینکه در بعضی گفته ها حرف از بردسیر نیز به میان می آمد.

بهرحال بنا بر تصمیم مسوولان که جای تقدیر هم دارد ، این جشنواره امسال با توجه به حساسیت هایی که بوجود آورد، برگزار نمی شود .

 انتظار داریم : با توجه به شوق و انگیزه ای که برگزاری جشنواره ها در استان کرمان  بوجود آورده است ، مقامات ارشد استان برگزاری این جشنواره ها را برای هر شهرستان با توجه به ظرفیت ها و پتانسیل های آن شهرستان تعریف کنند  ، تا این تداخل برگزاری  و خدای ناکرده دلخوری ها و رنجش ها پیش نیاید.

خوشبختانه جای جای استان پهناور کرمان توان این را دارد  که جشنواره های متنوع  در هر نقطه و مکانش برگزار شود و هر شهرستان یک جشنواره را در شناسنامه کاری و توسعه خود تعریف کند.

در حال حاضر جشنواره خرمای بم ، جشنواره ارگ راین ، پسته رفسنجان ، گردوی شهرستان بافت و...برای خود شناسنامه ای را ترسیم کرده اند و امیدواریم دیگر نقاط این خطه پهناور نیز این چنین کنند.

     

جناب فرماندار از جشنواره گردو چه خبر ؟

 

روز 28 مرداد ماه در مراسم روز خبرنگار این پرسش را از شما داشتم که جشنواره گردوی بافت را در چه تاریخی برگزار می کنید ؟

قبل از آن روز از بی انگیزه بودن شما برای برگزاری جشنواره خبرهایی شنیده بودیم ، بی تحرکی دبیرخانه جشنواره را در یک سال دیده بودیم ، یک سال با اصحاب رسانه در خصوص جشنواره گردو و برگزاری دومین جشنواره آن سخنی به میان نیاورده بودید و آن شد که نباید می شد.

جناب فرماندار !

در این چند روز که دوستان  و یاران رسانه در تلاشی قابل تحسین به دفاع از جشنواره برپا خاستند ، جنابعالی چه تلاشی کردید ؟ با کدام یک از مقامات استان رایزنی کردید ؟ قبول دارید این چند روز تنی چند از دوستان بیش از شما خون دل خوردند و برای برگزاری جشنواره به هر در بسته ای کوبیدند و تلاش کردند.

خود من حداقل روزی یک بار با شما تماس داشتم ، رایزنی کردم و به حضور استاندار رفتم و سخن گفتم و عریضه نوشتم ، وب سایت " بافت شهر من " در این چند روز به وب سایت ( جشنواره گردو ) تبدیل شده است و دریغ از یک سخن امیدوار کننده از شما در این چند روز !

جناب فرماندار !

 برگزاری نخستین جشنواره گردوی شهرستان بافت ، در کارنامه خدمتی شما برگ سبزی بود که این روزها در حال خشک شدن است و با عرض پوزش اعلام می کنم : اگر موفق به برگزاری دومین جشنواره گردو نشدید ، این حق را برای خودم به عنوان یک شهروند بافتی قائلم که این برگ سبز را از کارنامه خدمتی شما برچینم و آن را در پستوه  اذهان و یادهای کشاورزان و گردوکاران محروم و مظلوم شهرستان بافت و دیگر اقشار مردم این منطقه ، جستجو کنم.

جناب فرماندار !

قول داده بودم دیگر در خصوص برگزاری جشنواره مطلبی ننویسم، ولی مگر می شود از دستان پینه بسته پیرمرد گردوکاری که اقتصاد خانوارش را به تنه گردو تکیه داده است ، سخن نگفت ؟

مگر می شود از پیرمرد منطقه گودال و سیف الدین  سخن نگفت که چگونه برای دردانه های سرما زده و خراط خورده اشک حسرت می ریزند؟

جناب فرماندار !

جشنواره فرصتی بود تا در شادی ها  و سرورها ، از ناملایمات سخن گفت ، در شادی های زودگذر یک روز، غم ها و زخم دل های کشاورزان و گردوکاران  را در سالیان متمادی دید ، توسعه و عمران را جستجو کرد ، مرز و بومت را به ایران و جهان معرفی کرد ، محرومیت ها را به مسوولان نشان داد ، راضی نمی شوم بگویم : این فرصت ها از دست رفت و در این از دست دادن فرصت ، شما بیشترین نقش را داشتید !

 ما نمی دانیم بر سر جشنواره گردوی شهرستان بافت چه آمد و چه کسان دیگری کوتاهی کردند و نقش داشتند ؟

جناب فرماندار !

مگر ما چه می خواستیم ،  آیا دلمان را خوش کرده بودیم که قیافه مجریان صدا و سیما را ببینیم ، آیا قصدمان این بود که یک روز خوش باشیم و شتر سواری کنیم و نان تیری بخریم و دوغ سر کشیم !

نه جناب فرماندار ، حداقل دوستانی که این چند روز اینگونه از جشنواره دفاع کردند ، اینگونه نبودند ، آنان در پس این جشنواره عمران و آبادی و توسعه را می دیدند ، آنان آنقدر دوراندیش بودند که اتاق های در بسته و سیاست زده و آنچه که درونشان اتفاق می افتاد را ندیدند ، آنان اعتبارشان را برداشتند و برای برگزاری دومین جشنواره هزینه کردند!

جناب فرماندار !

افسوس و صد افسوس ، که سیاست در گردوهای سخاوتمند این دیار نیز رسوخ کرد و برگزارکردن یا نکردن یک جشنواره به قول شما به سیاست کاری  وصل شد.

جناب فرماندار !

در این چند روز در حد توان ، برای برگزاری این جشنواره به اتفاق دوستان دیگر تلاش کردیم ، این جشنواره چه برگزار بشود و چه نشود ما پیروز و سربلند از آزمون بیرون آمدیم ، ما حرفمان را به گوش مسوولان رساندیم و خواسته هایمان را گفتیم.

در یکی از مطالبم دیدگان مردم را به شاهین ترازویی تشبیه کرده بودم که به عملکرد شما در برگزاری این جشنواره چشم دوخته اند.

و ای کاش بر زبانم جاری نمی شد این سخن : شما سربلند از این آزمون بدر نیامدید، من هنوز نمی دانم این جشنواره در کجا برگزار می شود ، ولی بی انگیزه بودن شما و عدم پیگیری هایتان را وقتی می بینم ، حکایت هایی را برای خودم تعریف می کنم که دلم نمی خواست من راوی آن باشم.

اگر جشنواره در شهرستان با طراوت رابر برگزار شد ،  دوست دارم نخستین کسی باشم که این موفقیت را به دوست ارجمند و همشهری فرهیخته ام جناب آقای دکتر مرادی فرماندار محترم شهرستان رابر تبریک بگویم  و از تلاش قابل تحسینش برای شهرستان رابر تقدیر کنم  ، برای مردم بزرگوار شهرستان رابر  این آرزو را دارم که جشنواره را به نحو احسن برگزار کنند و خیر و برکتش را برای گردوکاران و کشاورزان آن دیار خواستارم.

اگر در نوشته های این چند روز به شخص یا اشخاصی  اشاره کردم و رنجشی را سبب شدم ، امید عفو دارم زیرا خودشان می دانند که هدفم فقط و فقط توسعه شهرستان بافت بود و هیچ بغض و غرضی در کار نبود.

به دوستان جوان ، اصحاب رسانه و همشهریانی که این چند روز دلواپس برگزاری جشنواره بودند ، یک خسته نباشید و دست مریزاد می گویم ، تلاشتان قابل تقدیر و ستایش بود.

از فرماندار شهرستان بافت گله مند و دلخور هستم و اگر ایشان بیشترین نقش را در برگزاری نخستین جشنواره گردو داشتند ، هزاران برابر در برگزار نکردن دومین جشنواره مقصرند ، از نماینده مردم بافت در مجلس شورای اسلامی و سکوتی که در این رهگذر داشتند نیز گله مندم ، از شورای شهر بافت  که حتی از اظهار نظر یک موردی نیز دریغ کردند ، نیز گله مندم.

در پیشگاه کشاورزان و گردو کاران شهر و دیارم بافت شرمنده ام ، باور کنید بیش از این نه توان داشتم نه مسئولیت و نه پشتیبان ، بهرحال فرماندار یک شهرستان باید پشتیبان و پشتوانه این جشنواره می بود، که متأسفانه دریغ شد .

 آقای بهروز می بایست در جلو باشند و ما در پشت سر ایشان ، ولی باید عرض کنم پس از دفاع از حق برگزاری دومین جشنواره در شهرستان بافت و رسانه ای کردن این موضوع ، این ماها بودیم که در جلو حرکت می کردیم و فرماندار در سکوت و سکون بودند و هیچ تلاش قابل ملاحظه ای مبذول نداشتند.

  من فرزند کوچکی بودم از شما که حرفتان را به بزرگان زدم، در هر جلسه و نشستی که این روزها در این خصوص برگزار شد حضور پیدا کردم و درددل شما را به گوش آنان رساندم.

در پیشگاه شما شرمنده ام ، در مقابل وجدان خود سربلند،

راستی ! جناب فرماندار

از جشنواره چه خبر ؟ از قرار معلوم ، شما از همه بی خبر تر هستید !   یا که خبر دارید و ما را در بی خبری گذاشته اید ؟         حمید هرندی

جوابیه انجمن  گردو یا جوابیه آقای حسین شهابی ؟

 

باور کنید نمی دانم این مطلب را برای انجمن گردو می نویسم یا برای شخص آقای حسین شهابی ؟

انتظار داشتیم در این جوابیه ، آقای شهابی انجمن نوپای گردوی استان را معرفی کند و در مطلبی دیگر به بیوگرافی خودشان بپردازند.

بهرحال جناب شهابی عزیز ، همشهرستانی بزرگوار  ، انتظار داشتم حال که نام جوابیه را بر مطلب یا بیوگرافی خود گذاشته اید ، به ابهامات ، شایعات و شائبه ها پاسخ می دادید.

قصد نداشتم بر جوابیه شما مطلبی را بنویسم ، زیرا خوشبختانه جنابعالی کار بنده را راحت کرده اید و ناخواسته بر گفته های من مهر تأئید زده اید و به همین خاطر تیتر وار به بعضی موارد اشاره ای می کنم.

1-از خطاب و عتاب گفته اید ، عتابی در کار نبوده و به عنوان یک برادر بزرگتر توصیه هایی را  در نخستین گام های شما در انجمن گفته ام  و مطمئنم وقتی آب از آسیاب افتاد ، به عصاره حرف های من می رسید.

2- بنده سن جشنواره را در حد سن تکلیف دانسته ام ، با کمال تشکر از شما که متذکر شده اید سن جشنواره 10 سال می باشد و در 10 سال قبل در بخشی از شهرستان بافت و در منطقه با صفای رابر  جشنی با نام گردو برگزار شده است و ما می توانیم ادعا کنیم که جشنواره گردوی بافت 10 ساله شده است.

3- من در کجای مطالب مورد اشاره شما بیوگرافی خودم را نوشته ام که جنابعالی اینگونه تمام قد به شرح بیوگرافی خود پرداخته اید؟

4- ما هم  کاستی های نخستین جشنواره گردو در شهرستان بافت را می دانیم ، البته این طبیعت کار هست و  اگر این جشنواره در تالار سران اجلاس هم برگزار شود ، ترافیک و نواقصی را در بر دارد ، حتماً جنابعالی برگزاری نمایشگاه کتاب کرمان و دیگر نمایشگاه ها و همایش ها را بیاد دارید که چه مشکلاتی را در بر داشته است ، خودتان هم می دانید در هر نقطه و مکان اگر جمعیتی برای یک روز و در ساعات مشخص وارد شوند ، قدر مسلم عوارض و مشکلاتی را در دامان خود دارد.

5- بحث فرماندار و مواردی را که در خصوص ایشان گفته اید ، به خود ایشان واگذار می کنم .

6- از بنده به عنوان " آتش بیار معرکه " یاد کرده اید ، خدا خیرتان بدهد که خودتان اظهار داشته اید : معرکه،

پس قبول کرده اید که معرکه ای شکل گرفته و معرکه بگیرانی در صحنه وجود دارند و من هم آتش بیار معرکه آنان هستم !

خوب  ! جناب شهابی ، محل و مکان برگزاری این معرکه کجاست ؟ معرکه بگیران چه کسانی هستند ، خوشبختانه من را نمی توانید در این معرکه جای بدهید ، چون نقش بنده را جنابعالی مشخص کرده اید !

جناب شهابی ، اگر اندکی بر احساسات خودتان غلبه کنید ، مشاهده می کنید که از قلم بقول خودتان یک دوست نویسنده ، آتش بر نمی تابد ، اگر هم بقول شما معرکه ای هست این قلم قصدش آرام کردن معرکه و آب پاشیدن بر آتش معرکه است ، باور دارم در آینده ای نه چندان دور ، شما هم به این باور می رسید.

7 – من هنوز هم  سبزی درختان همیشه سبز ارس منطقه گلوچار و هنزا را سرمه چشمان بیابانی خود می کنم و چشمه عروس را زیباترین عروس چشمه ها می دانم ، من درختان مخملین گنجان و قیچ و ارژن و انبوه درختان بنه رابر را از یاد نمی برم و بر این آب و هوا و مناطق با طراوت رابر عشق می ورزم و افتخار می کنم.

آهای اهالی آبادی ، من بسان سالیان قبل ، رابر و رابری را دوست دارم و بوجود دوستان اندیشمند رابری ام فخر می فروشم و این فرق دارد با اینکه من از برگزاری جشنواره گردو در بافت دفاع کنم و دوستدار این باشم که محل برگزاری این جشنواره مانند جشنواره گُل محمدی لاله زار جابجا نشود.

ای کاش ، این اتفاق در رابر افتاده بود و می دیدید چگونه جاذبه ها و دیدنی های افتخار آمیز رابر را خمیر مایه جوهر قلمم می کردم و از رابر ، این مرز و بوم زیبا دفاع می کردم.

8- از کانون هنر و نشر کتاب و سرودن شعر سخن گفته اید ، به وجود دوستی مانند شما  با این همه هنر و توانمندی افتخار می کنم و اگر این سعادت را داشته باشم ، در وب سایت شما را نیز به مانند دیگر فرهیختگان معرفی می کنم.

9- ما هم همین انتظار را از شما داریم که روح حاکم بر انجمن گردوی استان بر خرد جمعی استوار باشد و شما از انجمن و اهدافش سخن بگوئید نه از خودتان و بیوگرافی وکاستی های نخستین جشنواره گردو ، انتظار این بود انجمن گردو در رفع کاستی های نخستین جشنواره آستین ها را بالا بزند و به همت برگزارکنندگان بیاید .

10 – دوست گرامی ، من مطمئنم در اینده ای نه چندان دور ، مطالب این چند روز من را به شکل و برداشتی دیگر می خوانید و به این باور می رسید در این مطالب ، دوراندیشی هم جایی داشته است.

ای کاش اظهار محبت پایانی شما از دوست دیرینه و تقدیر ویژه شما از دو همکار مطبوعاتی ، بدور از طعنه و انتظار دیگر بود و قلم و نوشته های من را در معرکه مورد نظر خودتان آتشی  ، نمی پنداشتید، ذات هر انجمن آن هم در ابتدای راه باید بر اصول و معیارهایی غیر از این استوار باشد و بر پیشانی آن دوستی و محبت وعشق به خدمت در جای جای این استان تابلو شود.

و در آخر یک سوال ؟

اگر در این معرکه ! شما رابری نبودید  ومن هم بافتی نبودم ، شما به عنوان رئیس انجمن گردو آیا از برگزاری نخستین جشنواره گردو و محل برگزاری آن دفاع می کردید و انجمن را برای یاری و ارائه پیشنهادات و توصیه ها به کمک کردن گسیل می داشتید و بر مطالب این چند روزه من چگونه قضاوت می کردید؟

   راستی! بیائید شناسنامه هایمان را در جیب بگذاریم  و حق را بیرون بکشیم ، ببینیم کدام یک می توانیم یکدیگر را قانع کنیم.

 دوست دیروز و امروز شما حمید هرندی

جشنواره گردو در رابر ، یادواره گردو در بافت

 

کرم های خراط جشنواره گردو را هم خوردند ، این خاصیت گردی گردوست که جشنواره اش بین این شهرستان و آن شهرستان بچرخد ، چه توجیهی برای برگزارنکردن جشنواره گردو در بافت دارید؟  نقش محوری فرماندار در برگزاری مداوم این جشنواره در شهرستان بافت کجاست ؟ نقش رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان و نقش انجمن نوپای گردو در این ماجرا چیست ؟ قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را ؟ با هم بریم گردوبازی.....

این تیتر ها  من را گیج ومات کرده بود که کدام را برای این مطلب انتخاب کنم ؟ به همین راحتی جشنواره ای که  سن تکلیفی خود را می گذارند ، از شهرستان بافت برچیده شد و به شهرستان رابر رفت ، درست مانند چرخیدن یک گردو !

 نمی دانم چه کسی پاسخگوی برگزارنکردن دومین جشنواره گردو در بافت می باشد ، از فرماندار سوال کنم که در مطلب قبل پرسیدم و جوابی را نشنیدم ، از شورای شهر سوال کنم ، از نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی سوال کنم یا از شما مخاطبان که حتی زحمت یک نظر دادن زیر یک مطلب را بخودتان نمی دهیدتا مسوولان بدانند که چقدر این موضوع برای مردم اهمیت داشت و دارد !

بر فرماندار شهرستان رابر ، بر رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان ( که رابری هستند ) ، بر رئیس انجمن نوپای گردو ( که رابری هستند ) هیچ خرده ای نمی شود گرفت که چرا این جشنواره را به رابر بردند ، حتی باید به آنان دست مریزاد هم گفت و از تعلق و دلبستگی آنان به زاد و بومشان تقدیر کرد .

هنوز بر ما پوشیده است در جلسات مشترک فرمانداران بافت و رابر و رئیس سازمان جهاد کشاورزی چه گذشته است ؟ چرا این جشنواره مانند دیگر جشنواره ها در شهرستان بافت تداوم نداشت و چرا فرماندار شهرستان بافت برای برگزاری آن اصرار و پافشاری نکرده است ؟

بهرحال فرماندار به عنوان بالاترین مقام اجرایی شهرستان ، فرمان توسعه شهرستان را در بزرگراه توسعه و عمران به دست دارد و آن را به حرکت در می آورد ، این جشنواره می توانست بافت را تا حدودی در این بزرگراه رو به جلو به حرکت در آورد و شهرستان را معرفی کند، داشته هایش را به رخ بکشد ، نابسامانی ها و عقب ماندگی هایش را بروز دهد ، وزیر و وکیل و استاندار و..را به شهرستان بیاورد تا نقاط ضعف و قوت او را ببیند و در تصمیم گیری ها برای عمران و آبادیش برنامه ریزی اتخاذ کنند.

جشنواره بهانه ای بود تا صدا و سیما حداقل در یک برنامه یک ساعته بافت را در سطح کشور و منطقه معرفی کند و کاستی ها ، ضرورت ها و نیازهای یک شهرستان را به تصویر بکشد.

جشنواره اقتصاد نابسامان شهرستان را رونق می داد و یک شهر را بسیج می کرد تا برای پذیرایی از یک جماعت هزارن نفره خود را در تمام ابعاد آماده کند .

جشنواره بهانه ای بود که جماعت کوچ کرده از بافت ، به بهانه ای غیر از عید نوروز و ایام تاسوعا و عاشورا به خانه و کاشانه خود بیایند و دل را برای آن بسوزانند.

جشنواره گردو می توانست حداقل برای تولیدکنندگان گردو در سراسر کشور نام بافت را نیز برایشان تداعی کند ، همانگونه که این روزها تا صحبت از جشنواره گل محمدی می شود نام لاله زار بردسیر نیز با  آن همراه می شود.

بهرحال جشنواره فرصتی بود که از دست رفت ، در این فرصت سوزی  نمی شود به سراغ نماینده مردم بافت در مجلس شورای اسلامی رفت چون ایشان نماینده مردم رابر و ارزوئیه نیز می باشند و قدر مسلم  مردم بزرگوار رابر این روزها از برگزاری این جشنواره و کسانی که باعث برگزار ی آن در شهرستان رابر هستند ، راضی می باشند ، پس باید به سراغ فرماندار شهرستان بافت رفت ، چون نخستین جشنواره را ایشان در بافت برگزار کرد و همگان منتظر بودند دومین جشنواره با شکوه هر چه بهتر در شهرستان بافت برگزار شود.

به نظر من هیچ توجیهی از سوی فرماندار شهرستان بافت قابل قبول نیست ، چون شهرستان بافت نخستین جشنواره را برگزار کرده بود و دومین آن را نیز می بایست برگزار کند ، شنیده می شود نقش رئیس سازمان جهاد کشاورزی در این جابجایی پررنگ بوده است و البته نقش رئیس انجمن گردوی استان نیز تأثیرگذار بوده است ، اگر این دو مورد را در خصوص جابجایی محل برگزاری جشنواره قبول کنیم  ، بر فرماندار شهرستان بافت بیشتر می شود خرده گرفت که چرا یک انجمن نوپا با چهار پنج نفر عضو و حتی رئیس سازمان جهادکشاورزی استان در مقابل اراده فرماندار شهرستان بافت این توان را از خود نشان داده اند و چرا فرماندار شهرستان بافت به عنوان رئیس نخستین جشنواره گردو از حق شهرستان بافت بر اراده این دو مسوول فائق نشده است ؟

چه می شود در روزنامه اطلاعات سه شنبه 24 مردادماه ( شماره 25386) فرماندار شهرستان بافت در نشست کمیته برنامه ریزی این شهرستان اعلام می کند : دومین جشنواره گردو امسال در شهرستان بافت برگزار می شود و امروز در خبرگزاری ها از قول فرماندار شهرستان رابر اعلام می شود : جشنواره گردو در 23 و 24 شهریور ماه در رابر برگزار می شود !

در این ده روز چه گذشته است ؟ که محل برگزاری یک جشنواره که در تقویم و روزشمار یک شهرستان به ثبت رسیده بود جابجا می شود ، چه نیروی و خواسته ای از بالا بر این جابجایی دستور می دهد ، چه اراده و انگیزه ای  در این جابجایی نقش داشته است؟

 برای کدام یک از این  مسوولان (  استاندار ، نماینده مردم بافت ، رابر و ارزوئیه در مجلس شورای اسلامی ، فرماندار بافت ، فرماندار رابر ، رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان ، رئیس انجمن گردو ) می شود در این جابجایی نقش بیشتری را قائل شد؟

آقای بهروز فرماندار شهرستان بافت ، ما منتظر روشنگری شما در این قضیه هستیم ، گرچه هیچ توجیهی از سوی شما ما را قانع نمی کند .

ما انتظار داشتیم قاطعانه از برگزاری دومین جشنواره در شهرستان بافت دفاع می کردید و تحت هیچ شرایطی به جابجایی آن رضایت نمی دادید ، شما به دست خودتان خطی بر زحمات و تلاشهایتان در برگزاری نخستین جشنواره کشیدید .

 ما هنوز هم امیدواریم با رایزنی و تماس و مکاتبه از حق شهرستان بافت در برگزاری این جشنواره دفاع کنید .

 در خاتمه به عنوان همشهری سابق آقایان : مولایی رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان ، حسین شهابی رئیس انجمن گردوی استان ، خالویی رئیس صنایع روستایی سازمان جهاد کشاورزی و دیگر همشهریان مسوول شهرستان رابر یک گله و شکوه  دارم ، انتظار این بود شما همپا و همراه نخستین جشنواره باشید و توان و مسولیت خودتان را صرف برگزاری یک جشنواره دیگر  می کردید تا این دو شهرستان دو جشنواره را در طول سال برگزار کنند ، جناب مهندس مولایی نقش شما در جابجایی محل برگزاری جشنواره از همه پر رنگ تر است .

 البته باز هم می گویم : انتظار داشتیم و داریم این نقش در مقابل پست و مقام فرماندار بافت نمی بایست به چشم بیاید و حق این شهرستان بود تا دومین جشنواره را برگزار کند.   حمید هرندی

آخرین تلاش ها برای برگزاری جشنواره گردو در شهرستان بافت و احترام به گردوهای سخاوتمند در محضر استاندار

پس ازحضور در فرمانداری بافت و پیگیری برگزاری جشنواره گردو و شفاف گری هایی که از سوی فرماندار بافت مطرح شد ، به تعطیلی ایام عید فطر برخورد کردم ، این تعطیلی فرصتی بود تا در محیطی آرام و بدون تنش ،  با تنی چند از مسوولان به گفت و گو بنشینم و آخرین تلاشم  را برای برگزاری جشنواره گردوهای مرزو بومم بافت ، در محضر استاندار انجام دهم.

خوشبختانه در نخستین روزکاری بعد از تعطیلات ، دیدار با استاندار برایم میسر شد و به عنوان یک بافتی ، از محرومیت ها و مظلومیت های بافت برای ایشان سخن گفتم و از جشنواره گردوی و نقش آن در رفع پاره ای از محرومیت ها سخن گفتم و از حقی که با برگزاری نخستین جشنواره گردو برای شهرستان بافت در تداوم برگزاری این جشنواره در سال های متمادی دفاع کردم و در پایان مطلبی را که نوشته بودم تقدیم ایشان کردم .

استاندار در این دیدار با خوشرویی به حرف هایم گوش فرا دادند و مطلبم را گرفتند و با امیدواری از حضور ایشان مرخص شدم .

اقای استاندار !

 چرا جشنواره در یک شهرستان ، غمواره در شهرستانی دیگر ؟

اقای استاندار !

حال که  در برگزاری دومین جشنواره گردو این شائبه بوجود آمده است که محل برگزاری دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت را محل تولد مسوولان مشخص می کند ، شما بر تداوم برگزاری این جشنواره در شهرستان بافت مهر تأئید بزنید و نگذارید با برگزاری این جشنواره در محلی دیگر حق مردم شهرستان بافت ضایع شود.

نخستین جشنواره گردو در سال قبل در شهرستان بافت با تلاش های شبانه روزی فرماندار ، مسوولان و مردم برگزار شد و در اذهان و یادها و در برگی از سند توسعه شهرستان بافت به ثبت رسید و اکنون که در حال مقدمات برگزاری دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت بودیم نباید این اجازه داده شود تا در چند قدمی شهرستان بافت ، شهرستانی دیگر در سایه زحمات و تلاش های شبانه روزی مسوولان و مردم شهرستان بافت مبادرت به جابجایی محل این جشنواره  بکند و بر سر این سفره آماده پهن شده قرار بگیرد و بهره ببرد.

آقای استاندار !

می گویند : تنی چند از مسوولان با سیاست کاری و تعصب های بومی که نباید در وجود یک مسوول رخنه کند ، محل برگزاری این جشنواره را تغییر داده اند و موجی از نارضایتی را در شهرستان بافت سبب شده اند !

می گویند : جشنواره گردوی شهرستان بافت سکوی پرتاب عده ای شده است برای ارتقا و محبوبیت و شاید قصدی برای روز مبادا و جمع کردن آرا

می گویند : محل تولد چند مسوول این قدر پررنگ شده است که حق را در این رهگذر نمی شود از لابلای صفحات شناسنامه آنان دید !

می گویند : انجمنی که رسالتش ترویج مهر است و تعاون  این روزها مروج بومی بازی شده است و تفرقه .

می گویند : در جلسه ستاد برگزاری دومین جشنواره گردو از فرماندار شهرستان بافت ، صاحب اصلی این جشنواره دعوت به عمل نیامده است.

می گویند : رئیس یک سازمان که دیدش نه تنها به وسعت استان پهناور کرمان ، بلکه به وسعت کشور ایران باید باشد ، این روزها فقط صفحه نخست شناسنامه و محل تولدش را می بیند.

می گویند : خوشبختانه شهرستان رابر با جاذبه های طبیعی و گردشگری فراوان و برکات و مواهب خدادادی که در جای جایش به وفور پیدا می شود و این پتانسیل را دارد که ده ها جشنواره را با عناوین مختلف برگزار کند ، چرا بر سر این سفره آماده می نشیند؟

می گویند : اگر شناسنامه ها و محل تولدها در جشنواره ها باب شود ، وای بر احوال دل نازک گُل سرخ و حلاوت خرما ، وای برسخاوت گردو و رنگ سرخ حنا ، وای بر خستگی چشم پته بافان و سرپنجه های هنر ریز گلیم بافان و عرق جبین گندمکاران !

می گویند : استان کرمان در جای جایش نعمت است و برکت ، اندکی حرکت نیاز هست که هر شهرستان  به پتانسیل هایش رجوع کند و جشنواره برگزار کند ،  اگر این شود در آینده ای نه چندان دور استان کرمان می تواند گلستانی از جشنواره باشد.

آقای استاندار ، شما چه می گوئید ؟

 ما می گوئیم : نخستین جشنواره گردوی شهرستان بافت با تلاش شبانه روزی فرماندار ، مسوولان و مردم برگزار شد و حال که آماده هستیم با هماهنگی و رفع نواقص سال قبل دومین جشنواره را با شکوه هرچه تمام برگزار  و اندکی بر محرومیت های شهرستان بافت مرهم زنیم ، جنابعالی بر برگزاری مداوم آن در شهرستان بافت مهر تأئید بزنید  و بر این شائبه ها و بومی بازی ها خط بطلان بکشید.

انتظار داریم مسوولان شهرستان رابر، این پاره تن شهرستان بافت ، به مواهب و نعمات فراوان این خطه سرسبز و با طراوت نظری بیندازند و هر سال جشنواره ای را با هر عنوان به غیر از جشنواره گردو که در شناسنامه شهرستان بافت و در سند توسعه آن ثبت شده است ، برگزار کنند.

جناب استاندار !

نگذارید بذر تفرقه ، حتی به اندازه چند ارزن را این جشنواره سبب شود ، جشنواره گردو حق مردم محروم و سیاست زده شهرستان بافت می باشد.

انتظار داریم جلسه ستاد برگزاری دومین جشنواره گردوی شهرستان بافت به ریاست جنابعالی تشکیل شود و رهنمودهای لازم را به فرماندای شهرستان بافت امر به ابلاغ فرمائید.

قدر مسلم رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان ، افق های دور دست را نظاره می کنند و جای جای این استان پهناور را در شناسنامه کاری خود می بینند و رئیس انجمن نوپای گردو نیز در این ابتدای راه ، تفکری به اندازه گستره وسیع استان کرمان ،  برای خود تعریف می کنند.

به امید آبادانی جای جای ایران عزیز            حمید هرندی

 

فرماندار بافت : برگزاری دومین جشنواره گردو حق مردم بافت است

 

پرسش های زیادی را خطاب به فرماندار آماده کرده ام ، این پرسش ها بر  اساس شایعات و حرف و حدیث های این چند روزه پیرامون دومین جشنواره گردوی بافت می باشد ، جشنواره ای که نخستین آن سال قبل به بهترین شکل ممکن برگزار شد و در هنگامی که همگان خودشان را برای دومین جشنواره آماده می کردند ، به شایعات آنقدر دامن زده شد ، تا اینکه فرماندار رابر در مصاحبه ای اعلام کرد: که دومین جشنواره گردوی بافت در شهرستانی دیگر به اسم رابر برگزار می شود.

اینک در محل فرمانداری شهرستان بافت در جلسه ای که به بهانه روز خبرنگار تشکیل شده است ، حاضر شده ام ، پس از خیر مقدم و گزارش فرماندار و تنی چند از مسوولان ، اجازه خواستم پرسش هایم را مطرح کنم :

آقای فرماندار!

دومین جشنواره گردو را در چه تاریخی برگزار می کنید ؟

آیا شهرستان بافت می تواند  جشنواره گل محمدی لاله زار بردسیر را برگزار کند ؟

این چه اراده ای است که بر مقام و مسئولیت شما فائق آمده است و جشنواره گردوی بافت را از دو راهی بزنجان به شهرستان رابر هدایت می کند ؟

این چه شائبه ای است که رئیس یک سازمان و رئیس یک انجمن نوپا به تعصبات بومی خود رجوع می کنند و چشم را بر همه چیز می بندند ؟

اقای فرماندار !

هیچ توجیهی برای عدم برگزاری این جشنواره از سوی شما برای مردم شهرستان بافت قابل توجیه نیست و مردم مطالبه خودشان را از شما طلب می کنند .

فرماندار بافت از طرح پرسش هایم تشکر کرد و با صدایی لرزان و بغض آلود که حکایت از دل شکسته اش داشت ، گفت : جشنواره حق مردم بافت بوده است ، عده ای بسیار بد عمل کردند ، کار آنان قشنگ نبود ، متأسفم.

فرماندار از سختی ها و تلاش های شبانه روزی نخستین جشنواره گردوی بافت سخن گفت وادعا کرد : نخستین جشنواره گردوی بافت بازخورد بسیار خوبی داشته است و جای خودش را در تقویم و روزشمار شهرستان بافت رقم زده است.

محمد علی بهروز اظهار داشت : در برگزاری دومین جشنواره گردو و محل برگزاری آن سیاسی کاری صورت گرفت ، بعضی ها نپخته کار کردند و از کار آنان در استان راضی نیستم .

فرماندار بافت پرده ها را کنار زد و صریح و شفاف گفت : از رئیس سازمان جهاد استان و رئیس انجمن گردو گله مندم و اعلام می کنم :  اینان بسیار بد عمل کردند ، اقای مولایی رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان تعصب بومی خود را در این قضیه اعمال کرد و آقای حسین شهابی رئیس انجمن گردو نپخته کار کرد و مقصر هستند.

خدا نعمات و برکات زیادی را به ما داده است و ما باید توان و عرضه معرفی آنان را داشته باشیم ، من اعلام می کنم شهرستان بافت از هر لحاظ آماده برگزاری دومین جشنواره گردوست و اگر دوستان دست از سیاسی کاری و تعصبات بومی بردارند ، جشنواره با شکوه هر چه تمامتر در بافت برگزار می شود.

فرماندار در بخشی از سخنان خود به فضای ارام شهرستان بافت و خصلت های نیک مردم این دیار اشاره کرد و گفت : مردم شهرستان بافت مردمی آرام و متین هستند و این به شخصیت فرهنگی آنان بر می گردد.

من هم در جواب ایشان گفتم : آقای فرماندار ! ای کاش در بعضی مواقع این آرام بودن ما به شما سرایت نمی کرد و در مقابل ظلم و جفایی که به شهرستان بافت روا می شود ، اندکی آشفته می شدید و حق مردم مظلوم این دیار را می گرفتید.

فرماندار بافت بمانند من صدایش می لرزید، حق هم داشت ، جشنواره اش در بین راه ، حوالی دو راهی بزنجان گُم شده بود  و آن را به دیار دیگر برده بودند ، عده ای جشنواره گردو را دیده بودند که در سراشیبی به سوی رابر برده می شود !

آهای اهالی آبادی !

شما جشنواره ما را ندیدید ؟ جشنواره ما  خیلی زود به سن تکلیف رسید و دیگران بدون رنج و زحمت آن را به دیار دیگر بردند.

آهای اهالی آبادی !

جشنواره گردوی ما گم شده است ، او لباس  مخملی سبزرنگ بر تن داشت ، اگر اور ا دیدید به صاحبان اصلی اش باز گردانید و فال فال گردو مژدگانی بگیرید.

آقای استاندار !

 می گویند : جشنواره گردوی شهرستان بافت در سیاسی کاری ها گُم  شده است ، شما را به سبزی سبزینه هایش ، به سخاوت میوه و چوب و رنگدانه هایش قسم می دهیم ، جشنواره گردوی شهرستان بافت را پیدا کنید و آن را به مالکان و صاحبان زحمت کشش که آن را به سن تکلیف رساندند ، باز گردانید ، آخرین نشانه ای که از او داریم ، در شهرستان رابر این دست و ان دست می شده است.   حمید هرندی

آقای فرماندار

آقای فرماندار

جشنواره گردو یکی از نکات مثبت فرمانداری شما در شهرستان بافت می باشد ، اجازه ندهید این جشنواره در جایی غیر از شهرستان بافت برگزار شود.

اقای فرماندار

رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان و رئیس انجمن گردوی استان هر دو رابری هستند ، نگذارید این شائبه  بوجود آید که جشنواره گردوی شهرستان بافت ، فدای شناسنامه این دو بزرگوار شد.

به قرار اطلاع نخستین نشست هماهنگی ستاد برگزاری جشنواره گردو با حضور فرمانداران شهرستان بافت و رابر و تنی چند از مسوولان ووالبته رئیس جهاد کشاورزی رابر در محل سازمان جهاد کشاورزی استان برگزار و تصمیماتی در خصوص برگزاری این جشنواره اتخاذ شده است.

اینکه چرا فرماندار شهرستان رابر و رئیس جهاد کشاورزی رابر در این جلسه دعوت شده اند و فرماندار شهرستان گردو خیز بردسیر یا فرماندار شهرستان بم بخاطر منطقه گردوخیز دهبکری دعوت نشده اند ، جای تأمل و سوال دارد.

انتظار می رفت آقای بهروز فرماندار شهرستان بافت قاطعانه از برگزاری این جشنواره در شهرستان بافت دفاع می کرد و اجازه نمی داد نگاه ها به سوی شهرستانی دیگر سوق داده شود ، جشنواره گردوی شهرستان بافت به عنوان برگی از شناسنامه شهرستان بافت در اذهان و سند توسعه این شهرستان ثبت شده است و نباید بنا به مصلحت ها و پست ها جابجا شود !

این جشنواره برگ سبزی است از طبیعت  و کشاورزی این شهرستان و نباید خشکیده شود ، بهتر این بود که شهرستان رابر هم که خوشبختانه با شهرستان شدنش به عنوان یکی از شهرستان های استان کرمان در نقشه جغرافیایی جای دارد ،  روزی از ایام سال را به برگزاری جشنواره اختصاص دهد تا رقابتی برای هرچه بهتر برگزار شدن بین این دو شهرستان  بوجود آید .

اینکه رئیس انجمن گردوی استان ( حسین شهابی ) در گفت و گویی اعلام کنند : که جشنواره گردوی امسال در یکی از شهرستان های گردوخیز استان برگزار می شود ، این شائبه را بوجود می آورد که منظور ایشان شهرستان رابر می باشد  و البته همگان می دانند که شهرستان بردسیر هم می تواند در این گفته ایشان جای داشته باشد بخصوص اینکه تجربه چندین سال برگزاری جشنواره گل محمدی را نیز دارد.

آقای فرماندار

چرا باید محل برگزاری جشنواره گردو از سوی سازمان جهاد کشاورزی استان مشخص شود ، پس نقش شما به عنوان رئیس ستاد برگزاری جشنواره گردو چیست ، نقش دبیرخانه دائمی این جشنواره در شهرستان بافت چیست ؟ اگر قرار است فرمانداران شهرستان های گردوخیز استان با هماهنگی سازمان جهاد کشاورزی محل جشنواره را برگزار کنند پس لطف کنید فرماندار شهرستان بردسیر را نیز در این تصمیم گیری دخیل کنید.

آقای فرماندار

کور سو امیدی در پس برگزاری این جشنواره برای توسعه شهرستان بافت بوجود آمده بود ، برگزاری همین گونه جشنواره هاست که پتانسیل ها و داشته های شهرستان معرفی می شود ، !

جنابعالی اگر شورای اسلامی منطقه با صفای گوغر و جوانان فعال این منطقه را به هماهنگی برای برگزاری این جشنواره دعوت کرده بودید ، تا امسال در طبیعت زیبای این منطقه  و در پناه گردوهای سخاوتمند آن که اینروزها از کرم خراط و سرما زدگی دل آزرده شده اند، جشنواره را برگزار کنند ، می دیدید که با چه شکوهی جشنواره برگزار می شد.

آقای فرماندار

در یک کفه ترازوی برگزاری این جشنواره ، متاسفانه شائبه پست و مسولیتی که دو بزرگواری رابری دارند قرار گرفته است و در کفه دیگر کارنامه و تجربه برگزاری این جشنواره توسط شما

و شاهین این ترازو دیدگان مردم محروم و مظلوم شهرستان بافت که شما را نظاره می کنند که در این آزمون چگونه به مردم پاسخ می دهید ؟

جشنواره گردو  و ضرورت برگزاری همه ساله آن در شهرستان بافت

 

در تقویم و روزشمار ایام سال ، به روزی از شهریور ماه می رسیم که برگزاری جشنواره گردو را در شهرستان بافت نوید می دهد ، این جشنواره که نخستین آن در 24 شهریور سال قبل برگزار شد ، می تواند برگ و سندی باشد در راستای شناسایی شهرستان ، معرفی جاذبه ها ، پتانسیل ها و توسعه شهرستان بافت

نخستین جشنواره گردو سال قبل در منطقه کیسکان برگزار شد ، سیل عظیمی از مردم ، مسوولان ، کارشناسان و اصحاب رسانه به شهرستان بافت روانه شدند و شهرستان محروم و مظلوم بافت فرصتی را برای عرضه اندام  پیدا کرد ، در این فرصت شهرستان بافت توانست داشته هایش را به رخ بکشد و از طریق پخش مستقیم صدا و سیما خودش را به ایران و ایرانی بشناساند.

ما امسال تجربه برگزاری نخستین جشنواره را در کارنامه خود داریم ، نقاط ضعف و قوت برگزاری سال قبل را تجربه کرده ایم ، نقدها ، توصیه ها و پیشنهاد های بعد از برگزاری نخستین جشنواره را  شنیده و با دستی پر به استقبال دومین جشنواره می رویم.

برگزاری هرساله این جشنواره ، می تواند پاسخی باشد به ندای زادبوم خرم وسرسبزمان شهرستان بافت ، که بی صبرانه فرزندان خود را به تکریم جلوه های سبز و سخاوتمندش فرا می خواند، یک بار دیگر نوبت درختان  گردو در شهرستان بافت فرا رسیده است تا سخاوتمندی ، استواری و نقش آفرینی خود را در توسعه و اقتصاد شهرستان بافت به نمایش بگذارند .

فرصتی را که درختان گردو به ما و شهرستان بافت داده اند قدر نهیم و از برکت وجود آنها بهترین بهره را برای توسعه شهرستان بافت ببریم ، جشنواره گردو و برگزاری مداوم آن  در هر سال ، می تواند محرومیت را از شهرستان بافت بزداید و توسعه  و آبادانی را برا ی شهرستان به ارمغان بیاورد.

قدر مسلم دبیرخانه جشنواره در این یک سال ، مقاله ها ، پژوهش ها ، نقدها و توصیه ها را در گنجینه خود جمع آوری کرده است  و این گنجینه یک ساله ، بهترین اندوخته ای است که مسوولان باید از آن استفاده بهینه را برای برگزاری دومین جشنواره ببرند.

جشنواره گردو می تواند فارغ از تمام مسائل حاشیه ای که تا به حال باعث رکود و عدم پیشرفت شهرستان بافت شده است ، کانون و هسته ای باشد که نگاه ها و افکار را به سوی شهرستان بافت سوق دهد و در پس این نگاه ها ، افق های روشن را برای شهرستان بافت به تماشا نشست.

 مسوولان یادشان باشد ، جشنواره گردو سندی است که در شهرستان بافت به ثبت رسیده است ، این سند به ما می گوید که جایگاه برگزاری جشنواره گردو در شهرستان بافت به ثبت افکار و اذهان مردم رسیده است.

هیچ بهانه ، توجیه و اعمال نفوذی قابل قبول نیست که این جشنواره در جایی غیر از شهرستان بافت برگزار شود ، بخصوص اینکه امسال علاوه بر کرم خراط ، سرما زدگی هم باعث شد که هزاران اصله از درختان گردوی این دیار ، خشک شوند.

سال قبل منطقه سرسبز کیسکان میزبان جشنواره بود ؛ امسال منطقه با صفای گوغر یا خود شهر بافت می تواند میزبان شایسته ای برای برگزاری دومین جشنواره گردو باشد ، این روزها لاله زار را با جشنواره گُل محمدی می شناسند ، بافت فرصتی پیدا کرده است تا در کنار نام مردم  هوشمند و مستعدش  خودش را با جشنواره گردو هم معرفی کند.        حمید هرندی

 

 

 

آیا بافت را می شود از این زیباتر ساخت ؟

 

سخنان دکتر ضیا الدین نیک نفس با طرح این سوال در جلسه شورای شهر بافت آغاز شد ، دکتر نیک نفس  این روزها نه به عنوان یک پزشک عمومی ، بلکه به عنوان یک صاحب نظر ، منتقد ، خلاق در امور شهر ، نویسنده و شخصی فرهنگی  در مرکز استان معرفی شده است .

صداقت در گفتار ، باور در کردار  و نفس نیک دکتر نیک نفس را اگر به دیگر ویژگی های این همشهری ، افزون کنیم ، آنگاه به حرف ها و طرح هایش می شود بها داد ، آنها را باور کرد  و باورش را در گستره شهری مانند بافت پیاده و اجرا کرد.

دکتر نیک نفس در ابتدای سخنانش به کوهپایه های بافت رفت ، به اسمال تهرونی ، باغات اقدسیه ، به پستی و بلندی ها ، به دامنه زیبای تپه های رنگ و وارنگ شمال شهر ،  به آسیاب های ابی آسیاب جفته  ، به دامنه  کوه مهرشکاری و به نهر آب وسط خیابان وبه فراز ونشیب طبیعی آن .

دکتر نیک نفس در بازگشت از گذشته با افسوس  و کاش و اگر ، گفت : ای کاش بولوار امام خمینی ( ره ) را بر همان فراز و نشیب طبیعی شهر احداث کرده بودند و ای کاش بر دامنه کوه ها  و تپه های شمال شهر اجازه ساخت و ساز را نداده بودند ، تا باز هم ،  بوی شب بو از دامنه کوه به مشام برسد ، تا باز هم چشم انداز زیبای تپه های هزاررنگ را دید و لذت برد و به خیابان فخر فروخت که کوه و گل شب بو را در نزدیکی اش  به همسایگی دارد .

امروزه وقتی در بولوار امام خمینی ( ره ) بافت قدم میزنی ، اگر بخواهی زیبایی های تپه ماهورهای شمال شهر را ببینی ، بناها و ساختمان های بد شکل وقواره ای را می بینی ، که چه نازیبا مانع دید آنهمه زیبایی اند، اگر بر فراز تپه ماهور ها قرار بگیری و بافت را از شمال به جنوب به تماشا بنشینی ، همین ساختمان ها را با پوشش زشت و براق ایزوگام  و کولر و کانال هایش می بینی  و ای کاش بر دامنه این تپه ماهور ها ، به جای بنا ، سبزه و گیاه کاشته شده بود ، پارک و بوستان برپا شده بود تا امروز بافت را خیلی زیباتر این بتوانیم ببینیم.

 افسوس ! کاری بوده که شده ، حال چه کنیم  که بر این نازیبایی ها  ، زیبایی را دوباره هدیه بدهیم و چشم ها را به چشم انداز زیبا دعوت کنیم ؟

دکتر نیک نفس راهکارش این بود ، اگر بخواهیم پوشش براق و بدترکیب  پشت بام ها را محو کنیم ، باید 5/1 متر دیوار بر بام خانه ها ساخته شود تا هم ایزوگام را کسی از بالا دست نبیند و هم کولر و کانال های بد قواره اش را

پس از اینکار ، برای اینکه سبزی وخرمی را به کوچه پس کوچه های ضلع شمالی این خیابان ، بیاوریم باید با آب ضایعاتی منازل ، آبی که هر روز هرز می رود و به چاه های فاضلاب سرازیر می شود ، در جلو منازل و با همکاری صاحب خانه ها درختکاری شود ، تا وقتی چشم به شمال این خیابان دوختی ، سبزی و خرمی را ببینی .

دکتر نیک نفس باور داشت که اگر  آب ریخته شده در سینک ظزفشویی منازل  راطوری هدایت کنیم تا آبی که در پایان  برای آبکشی ظروف یا شستن سبزی به جای چاه به باغچه یا منبع برود ، همین آب هدر رفته کافی خواهد بود تا کوچه پس کوچه های دامنه این تپه ماهورها و دیگر کوچه ها سرسبز و خرم شود ، وی باور داشت اگر این طرح با مشارکت مردم و شهرداری انجام شود ، با هزینه بسیار کم می شود بافت را سرسبز تر از این کرد.

وی برای شروع این طرح گفت : یک کوچه به عنوان الگو انتخاب شود تا با همکاری مردم ، این طرح کم هزینه  پیاده شود و منازل و کوچه های دامنه جنوبی تپه ماهورهای شمال شهر سرسبز و خرم شود.

وی 100 اصله نهال به اجرای این طرح هدیه داد و شعار " هر روز یک درخت " را برای آبیاری درختان پیشنهاد داد.

منظور دکتر نیک نفس این بود : اگر 7 اصله نهال از سوی هر شهروند بافتی غرس شود و این نهال ها در 7 روز هفته از سوی شهروندان با آب ضایعاتی منازل آبیاری شود ، در آینده ای نه چندان دور سرسبزی و خرمی به کوچه پس کوچه های بافت هدیه داده می شود.

من نیز بر این باورم که طرح ایشان با کمترین هزینه قابل اجراست ، من اجرای این طرح را در باغچه شخصی دکتر نیک نفس دیده ام که چگونه  آب ضایعاتی را از سینک های ظرفشویی به باغچه منتقل  و سبزی و خرمی را تولید کرده است.

پس با شعار " هر روز یک درخت "  نهالی را در حیاط و  کوچه  منزلمان بکاریم و با آب  هدر رفته ، سبزی و خرمی را به دست بیاوریم و به شهرمان هدیه بدهیم.      

راستی ! میدانید 11 هزار خانه در بافت می باشد ، اگر با اجرای این طرح دو اصله نهال  در هر خانه کاشت شود 22 هزار درخت در خانه ، کاشانه و شهر ما کاشته شده است.

اگر مردم و شهرداری بافت همت کردند ، من هم در فصل درختکاری 300 اصله نهال، با افتخار هدیه می دهم.

                                                                                                                  حمید هرندی

توضیح : هدایت آب از سینک ظرفشویی های دوقلو به این شکل از سوی دکتر نیک نفس مطرح شد: در یکی از سینک ها چربی ظروف شسته شود و در سینک دیگر آبکشی صورت بگیرد، آب سینکی که آب کشی در آن صورت می گیرد از طریق لوله کشی مجزا به باغچه یا منبع منتقل شود.

دکتر نیک نفس در خصوص احیای کوه مهرشکاری پیشنهاد داد: اگر دور تا دور کوه حصارکشی شود و سپس با هماهنگی محیط زیست چند آهو ،بزکوهی و دیگر وحوش در این حصار رها شود ، چشم انداز زیبایی بوجود خواهد آمد که دیگر شهرستان ها از آن بی نصیب هستند، این چشم انداز زیبا برای کسانی که از پائین به آن نگاه می کنند ، بهترین جاذبه می تواند باشد.

درخصوص بازسازی آسیاب های ابی آسیاب جفته  نیز وی باور داشت، اگر آین آسیاب ها دوباره بازسازی شوند ، یکی از دیگر جاذبه ها و جلب گردشگر می تواند برای شهر بافت باشد.

 

گفت و گویی با کوچکترین گلچین لاله زار

 

سلام ، گُل باشی

چکار می کنی آقا پسر ؟

گُل می چینم برای بی بی

اسمت چیست ؟  کلاس چندم هستی ؟

ابوالفضل ، کلاس دوم دبستان درس می خوانم.

ابوالفضل چرا برای بی بی گُل می چینی؟

بی بی را دوست دارم ، اومدم کمک بی بی

ابوالفضل بی بی به تو پول هم می دهد ؟

بله روزی 2 هزار تومان

راستی ابوالفضل اوقات فراغت تابستان را چکار می کنی؟

کمک بی بی می دهم و گُل می چینم.

راستی شما چند تا خواهر و برادر هستید؟

سه تا

 دوتا خواهرام از من لِلو ترند ولی کاکام از من بزرگتره

ابوالفضل چرا بی بی برایت دستکش نمی خره تا خار به دستانت نرود؟

دستکش های بی بی برای من بزرگند ، بی بی دستکش خریده

و این بود گفت و گویی کودکانه با کودکی که در سن 8 سالگی ، به اقتصاد خانه و بی بی کمک می کند و این اشتغالزایی مدیون تلاش و خون دل هایی است که مرحوم صنعتی و همسر بزرگوارش برای لاله زار مبذول داشتند،.

 اوقات فراغت یک کودک دبستانی در لاله زار در میان خرمن های گل سرخ محمدی  و با چای و قوتوی بی بی  خوش می گذرد ، کاش بودید و می شنیدید ابوالفضل چقدر زیبا و با احساس حرف از بی بی و خواهران لِلویش می زند!

یاد همه بی بی ها بخیر ، چقدر مهربانی در چارقد بی بی پیچیده شده بود ، بی بی همیشه  گوشه چارقد سفیدش مویز و کشمش بسته بود و دلمان که ضعف می رفت ، بی بی گره چارقدش را باز می کرد.

شما هم دلتان برای این واژه زیبا تنگ شده است ،  چه اشکال دارد همه با هم بگوئیم بی بی ، نه قرا نشد اشکتان جاری شود ، فقط بی بی را صدا بزنید ، بی بی سوزن قفلی زیر گلویت تو را اذیت نمی کند؟

گفت و گو با مدیر امور فرهنگی میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری در رابطه با سد هنزاف

 

آقای افضلی این روزها هر خبری که در خصوص سد هنزاف  منتشر می شود ، نام شما و میراث فرهنگی نیز در کنار ان خبر دیده می شود ، چرا قبل از احداث این سد ، اقداماتی از سوی میراث فرهنگی انجام نشد که کار به اینجا برسد؟

دلیلش واضح است ، چون از سازمان میراث فرهنگی استعلام صورت نگرفت !

ولی خود من با آقای مهندس نخعی گفت و گو کردم ، ایشان خلاف گفته شما را دارند ، ایشان گفتند : استعلام کرده ایم !

به هیچ وجه ، استعلام نکرده اند ، شما خودتان می دانید  بر اساس قانون طرح ها و پروژه های  عمرانی باید قبل از مکان یابی واجرا ، از دستگاه های ذیربط استعلام کنند و برای اجرای سد هنزاف از میراث فرهنگی استعلام نشده است.

*خوب ، حال باید چکار کرد ؟

موضوع بسیار حساس و در عین حال ارزشمند است ، باید یک عزم ملی و منطقه ای در این خصوص راه بیفتد ، میراث به تنهایی کاری از پیش نمی برد و همه مسوولان باید با ما همکاری کنند تا کار کاوش در منطقه انجام شود.

در حال حاضر موضوع از نامه نگاری بین دو دستگاه اداری فراتر رفته و موضوع رسانه ای شده است و همه ما زیر ذره بین هستیم که چگونه با فرهنگ این مرز و بوم برخورد می کنیم.

*آیا کار و فعالیت سد سازی در منطقه تعطیل شده است یا خیر؟

بله کار تعطیل شده و ما برای اخذ مجوز کاوش تقاضا داده ایم و تا مجوز صادر شود با کمک باستان شناسان کاوش را آغاز می کنیم.

آقای افضلی ، تقاضای میراث فرهنگی از مسوولان جهاد کشاورزی چیست ؟

تاریخ و فرهنگ و تمدن به همه ماها مربوط هست ، دوستان جهاد کشاورزی باید توجه داشته باشند ، حتی حرکت دستگاه ها و خودروهای سنگین در صورت وجود آثار باستانی لطمات جبران ناپذیری بر پیکره آنها وارد می کند ، از آنان تقاضا داریم تا کسب مجوز کاوش و نتیجه آن ، کار را تعطیل کنند.

همه ما باید حافظ و پاسدار تمدن و  فرهنگ این مرز و بوم باشیم  وکمک کنیم ورق های گمشده فرهنگ و تاریخ گهربار خود را پیدا کنیم .

*آخرین سخن

از شما و وب سایت " بافت شهر من" تشکر می کنم که اینگونه به موضوع پرداخته اید و با همه دست اندرکاران  گفت و گو می کنید و مطالبی را در این زمینه منعکس می کنید ، کارتان با ارزش است.

شهرستان بافت در icu

 

زیرساخت هایش خراب است و نرمی استخوان دارد و بیماری راشیتیسم

بخش هایی از شش هایش را در یک عمل جراحی از دست داد و تنگی نفس دارد و بیماری آسم

عضوی دیگر از پیکرش را در یک جراحی دیگر از دست داد و فقر غذایی و کمبود ویتامین دارد و بیماری بِری بِری

مواد زائد خونش را کلیه هایش توان دفع ندارد و دیالیزی است

افزون بر 50 تن مواد زائد و زباله هر روز در او جمع می شود و قدرت دفع این همه مواد زائد را ندارد وبه سیروز کبدی هم مبتلا شده است.

پارکینسون دارد و در این چند سال ،  مرکز فرماندهی اش  را به 23 نفر داده اند ، تن او برای اجرای فرمان می لرزد .

تمام رگ های کرونر قلبش هم بسته است و با آنژیو بلاستی و استنت درمانی ندارد واعتباری هم برای جراحی باز در حساب ندارد.

تازگی ها ام اس هم بر دیگر بیماری هایش افزون شده است و سیستم عصبی او درب وداغون است، اعصاب حسی و حرکتی او آنقدر در دنیای چپ و راست سیاست بازی شده است که خود سیاست هم در این بازی بارها غَش کرده است.

چند روز پیش در شورای پزشکی شهر ، منظورم شورای شهر است ، به عیادت این بیمار نحیف و رنجور رفتم ، او را در بخش مراقبت های ویژه بستری کرده بودند، با این همه بیماری 3 میلیارد و 700 میلیون تومان اعتبار داشت ، چیزی حدود یک دهم سیرجان سالم و تقریباً تندرست یا یک هیجدهم رفسنجان ملوس ، طفلکی ها حتی توان خرید چند لیتر قیر را هم نداشتند که بر این همه نابسامانی کمی سیاهی بپاشند.

با حزن و اندوه از بالین این بیمار مفلوک بلند شدم و برای درمانش قصد مراسم گلریزان را کردم تا شاید برای درمانش پول و پله ای را جمع کنم.

اتفاقی یکی از همشهریان والامقام  را دیدم و حال بیمار را با او در میان گذاشتم ، گفتم : بافت مریض است، پوکی استخوان دارد و ریه های عفونی ،  دردستگاه  گردش خونش اعتباری در جریان نیست !

گفت : درش را باید تیغه کرد و گل گرفت

گفتم : با تیغه و گل بیمار درمان نمی شود ؟

گفت : برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی   که در نظام طبیعت ضعیف پامال است

دلم گرفت ، به رسم قدیم آمدم پیش بی بی ، غروب بود ، حال بیمار را با بی بی در میان گذاشتم، بی بی بر گوشه چارقد سفیدش چند حبه قند و کمی نمک بسته بود ، گره چارقد سفیدش که بوی گلاب می داد را باز کرد ، وجند حبه قند را در تکه ای از لباس بیمار گذاشت و گفت به پیش سید شهر ببر تا نَظر بافت را بگیرد ، گفت : بافت را نَظَر کرده اند ، چشم زده اند !

گفتم : بی بی ، بافت را چه به چشم ؟

بی بی گفت : به چمعیت مقابلت نگاه کن ، این جمعیت فرهیخته را چه به چشم

چند حبه قند را که بر تکه ای از لباس بیمار گره خورده بود را به پیش سید شهر بردم و گفتم بی بی می خواهد نَظَر بافت را بگیری !

سید بر شیرینی حبه قند چهار قل و آیت الکرسی را خواند و به من داد ، تا به پیش بی بی ببرم ، بی بی چوب درخت مو راسوخت و از سیاهی اش بر پیشانی بیمار مالید تا نَظَز بیرون رود.

دلم می خواست به روش بی بی ، برای بیمار کلپوره بگیرم و مور پرزو، دلم می خواست دم کرده دُم گیلاس را برای کلیه هایش ببرم و اعصابش را با بابونه آرام کنم.

گفتم : در بین راه از حال زار بیمار با شما سخن بگویم ، شاید افاقه کرد ، راستی شما برای بیمار چه تجویز می کنید ؟ می شود او را از بخش مراقبت های ویژه به بخش داخلی روانه کرد ، می شود فکری به حال کاشانه کرد ؟

" سد هنزاف " آري يا خير ؟

 

سدها یکی ابداعات بشری برای مهار و استفاده ی بهتر و موثرتر از آبها هستند که شاید قدمت شکل ابتدایی آنها  به زمان آشنایی بشر به کشاورزی برگردد، همین حالا هم آثاری از سدهای کهن با قدمت چندین هزارساله حتی در استان خودمان وجود دارد که مصالح اصلی آنها ساروج بوده . به مرور با افزایش جمعیت و نیز افزايش آگاهی های انسان شکل ها از نظر تعداد ، کیفیت و نیز گنجايش ، تغییرات قابل توجهی پیدا کردند و استفاده از آنها هم متنوع تر شد.

امروزه و با توجه به کاهش شدید منابع آب و افزایش جمعیت و پیشرفت شیوه های مهار آب ، سدها لزوماً سازه هایي صد در صد مفید نیستند و زیانهایی نیز بر آنها مترتب است که بعضاً آثار بسیار مخربی به همراه دارند. خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه ، خشکی تأسف برانگیز زاینده رود و نیز بیاباني شدن بخش اعظمی از استان سیستان و بلوچستان بخاطر سدی که افغان ها روی رود هیرمند بسته اند نمونه کوچکی از آثار مخرب بعضی سدهاست.

در مجموع احداث بی رویه و بدون مطالعه  ی سدها ، بویژه به قسمت های پایین دست آنها که باعث تغییرات اساسی در دسترسی به آبی که میلیون ها سال از آن بهره مند بوده اند، اقلیم و شرایط زندگی را در آنها به شدت تغییر داده و مورد تهدید قرار می دهد.

یکی دیگر از تبعات منفی احداث سدهای بدون مطالعه در کشورها آسیب های جدی به مناطقی است که در محدوده ی دریاچه ی این سد ها قرار می گیرند ، از آنجا که بیشتر تمدنهای بشر در بستر  و حاشیه ی  رودخانه ها ساخته شده اند ، آثار و بقایای گرانبهایي باقیمانده از شهر ها و روستاهای باستانی هم در این مناطق قرار دارند که قهراً با احداث سد و ایجاد دریاچه های پشت آنها ، این تمدن های ارزشمند بشری که ریشه در هویت و عمق فرهنگ و باورهای انسان ها دارند در زیر دهها و صدها متر آب مدفون شده برای همیشه از بين می روند و نوع بشر را از شناخت و بهره برداری از میراث هزاران ساله ی نیاکان خود محروم می نمایند.

من هرگز منکر تأثیرات مثبت ساخت سدها در شهرستان بافت نیستم و حتی نقش بیشتر آنها را در تغییرات مثبت زندگی مردم به عینه می بینم ، اما این تأثیرات مثبت به تنهایی توجیه کننده ساخت سد در هر منطقه ای نیست و جایابی سدها نیاز به بستر سنجی و مطالعات بیشتر و کارشناسی تر دارد .

نمونه ی بارز این سدها ، سد سیوند در استان فارس است که علاوه بر مدفون کردن بخش عمده ای از آثار ارزشمند باستانی استان فارس، بسیاری از دیگر بناها ی کهن بویژه در منطقه ی پاسارگارد را در معرض تخریب قرارداده  .

ظاهراً این داستان در خصوص سد " هنزاف " گوغر هم در حال تکرار است ، قطع به یقین این منطقه ی خوش آب و هوا در شهرستان بافت بستر تمدن کهن و با ارزش در هزاره ی پیشین بوده و آثار بدست آمده – بدون کاوشهای گسترده و تخصصی – حکایت از این معنا دارد ولی با تصویب ایجاد یک سد در این منطقه تمامی نشانه های این تمدن قبل از کشف و مطالعه و بررسی که می تواند زوایای پنهان و ناشناخته ی تمدن بشری را آشکار کند و حتی در ایجاد نظرات و ایده های جدید تاریخی و باستانشناسی زندگی گذشتگان موثر باشد ، به یکباره زیر آب برود و به عبارتی این غنچه ناشکفته پر پر شود.

لذا ضروری است با احترام به فرهنگ ، تاریخ و باورهای مردم و گذشتگان و اندکی مطالعه و کارشناسی بیشتر و دقیق ترو با تغییر مکان و جایابی جدید ، هم در جهت حل مشکل کشاورزی منطقه و حتی  گسترش آن اقدام کنیم و هم از این فرصت طلایی بدست آمده برای مطالعه ی تاریخ و فرهنگ کهن این شهرستان که تبعات مثبت آن را در فرهنگ ساکنانش به طور عام مشاهده می کنیم ، نهایت استفاده و بهره را ببریم و به دست خود این میراث پدرانمان را که موظف به صیانت و نگهداری از آنها هستیم از بین نبریم .

 

  علیرضا کاشانی

 

خطر غرق شدن یک تمدن در محدوده سد هنزاف گوغر

 

12 خردادماه خبری  با عنوان  "کشف 12 عتیقه در منطقه هنزاف  گوغر" در وب سایت بافت شهر من منعکس شد ، کشف این عتیقه ها ، شواهدی بود بر وجود اثار باستانی بیشتر و احتمال یک تمدن در این منطقه.

حساسیت موضوع به حدی بود که تیم های باستان شناسی میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری به منطقه عزیمت  و شواهدی را از آثار باستانی در منطقه مشاهده کردند.

با توجه به حساسیت موضوع و عملیات ساخت سد هنزاف گوغر  و خطر غرق شدن این آثار جلسات ویژه ای با مسوولان سازمان جهاد کشاورزی برگزار شد و توافق هایی  مبنی بر عدم اجرای عملیات عمرانی در نقاط باستانی منطقه هنزاف صورت گرفت.

در حال حاضر فعالیت ماشین آلات سنگین  و انجام عملیات عمرانی از سوی پیمانکار در مناطق مشخص شده توسط باستان شناسان متوقف و ممنوعیت کارو فعالیت از سوی میراث فرهنگی  اعلام شده است.

از نخستین لحظاتی که خبر اکتشاف آثار باستانی در محوطه سد هنزاف گوغر منتشر و به تأئید مراجع ذیربط رسید ، نگرانی و ترس از اینکه این منطقه باستانی  با آبگیری سد هنزاف غرق شود ، بر همه دوستداران فرهنگ کهن این دیار غالب شد.

خوشبختانه رسانه های مکتوب همشهری ، مردم سالاری ، کرمان امروز ، پیام ما و...موضوع را از زوایای مختلف پوشش دادند و بر حساسیت ها افزون گشت.

این حساسیت ها به جایی رسید که از خطر غرق شدن تمدن " ارت" سخن به میان آمد ،تمدنی که قدمت آن را قبل از میلاد مسیح تخمین می زنند.

سد هنزاف گوغر که مجری آن اداره جهاد کشاورزی شهرستان بافت می باشد،  بنا دارد2/1 میایون متر مکعب اب را در پشت خود ذخیره کند تا به مصارف کشاورزی برسد، قابلیتی که به سادگی برای جهاد کشاورزی بافت قابل چشم پوشی نیست.

از آن طرف سازمان میراث فرهنگی کرمان مدعی است که سازمان جهاد کشاورزی برای احداث سدی به بزرگی سد هنزاف از سازمان میراث فرهنگی کرمان استعلام نکرده است و بدون هماهنگی با این سازمان نسبت به احداث این سد اقدام کرده است.

خبرگزاری مهر قدمت این تمدن را با شواهد موجود به هزاره دوم و سوم قبل از میلاد مسیح  مرتبط می داند و از آن به عنوان یکی از نخستین اجتماعات بشری و قدیمی ترین تمدن ها در فلات ایران نام می برد و آن را به احتمال فراوان منشاء تمدن کهن " ارت " می داند که در حاشیه رودخانه هلیل  که از ارتفاعات هنزاف در شهرستان بافت سرچشمه می گیرد، می داند.

تمدن ارت ، که نمادهای آن در تپه های کنار صندل شمالی و جنوبی در جیرفت نیز پیدا شده است ، تمدنی منحصر به فرد بوده  که در زمان خود از جمله مهمترین اجتماعات بشری محسوب می شده است و در آثار بدست آمده از تمدن ارت به وضوح آثار برتری این تمدن بر بین النهرین نمایان است و حوزه کشف شده در هنزاف بافت به احتمال فراوان سرمنشاء تمدن ارت محسوب می شود  واز اهمیت بسیار بالایی در تاریخ بشر و نمدن ایران برخوردار است.

در حال حاضر میراث فرهنگی با حساسیت قابل تقیر، با مشخص کردن دو نقطه در محوطه ساخت سد و ممنوعیت عملیات عمرانی در آن دو نقطه، منطقه هنزاف بافت را محوطه باستانی اعلام کرده و تیم های باستان شناسی را به منطقه گسیل داشته است.

و اینک آزمونی دیگر با دو گزینه برای مسوولان فرهنگی و عمرانی این مرز وبوم در حال برگزاری است

گزینه اول این است : که بی خیال تمدن و فرهنگ و میراث این مرزو بوم شد  و  تمدن را فدای آبی کرد که قرا است در پشت سد هنزاف جمع شود و سیب زمینی و چغندر و پیاز تولید کند!

و گزینه دوم : عملیات احداث سد هنزاف تعطیل و عزیزانمان در سازمان جهاد کشاورزی با مکان یابی جدید  و استعلام از سازمان میراث فرهنگی اقدام به احداث سد بکنند.

من مطمئن هستم اگر این دو گزینه  به نظرسنجی گذاشته شوند ، گزینه دوم بیشترین رای را خواهد آورد !

 حتی مردم بزرگوار گوغر به صلاح خود می دانند توسعه منطقه خود را در پناه  تمدن هزاران ساله دیارشان جستجو کنند  تا در کرت های  پیاز و سیب زمینی

به زودی این نظر سنجی در وب سایت " بافت شهر من " به رأی گذاشته می شود تا مسوولان بهتر بتوانند تصمیم گیری اتخاذ کنند.

دلایل عدم پیشرفت و توسعه شهرستان بافت

 

همواره از عقب ماندگی  و محرومیت شهرستان بافت سخن رانده ایم  و هر کداممان دلیلی را بر این عقب ماندگی در ذهنمان پرورانده ایم ، یکی موقیعت جغرافیایی  و عدم راه های ارتباطی ، یکی مهاجرت قشر فرهیخته و آن یکی سیاست زدگی  و دیگری عدم امکانات و خدمات عمومی را دلیل بر این عقب ماندگی بر شمرده ایم.

بی شک این دلایل و دیگر مواردی که هر کدام از ما به آن واقفیم در عدم پیشرفت و توسعه شهرستان نقش داشته اند و یک کودک دبستانی هم در بافت می تواند در این خصوص چندین صفحه انشا بنویسد و دلیل بیاورد.

راستی ! در این رهگذر هر کدام از ما چه نقشی داشته ایم ؟

چه سهمی را برای قناعت پیشگی  و کم توقع بودن خود قائل شده ایم ؟

آرزوهای کوچک  و کم رنگ  ما  ،چه نقشی در این عقب ماندگی داشته اند ؟

حسادت ، بخل ، از صحنه برون کردن ، خود بد بودن و غریب دوست داشتن ها چه نقشی داشته اند ؟

تنش های انتخاباتی ، سیاست زدگی های چپ و راست  و ضربات جبران ناپیری که بر پیکرنحیف و بیمار شهرستان دراین چند سال وارد شد ، چه نقشی را در این عدم پیشرفت داشته  اند ؟

مدیران بی تجربه غیر بومی  و بومی ، عدم ماندگاری مدیران لایق و ماندگاری مدیران نالایق چه نقشی را در این واماندگی داشته اند ؟

عدم پرسش از مسوولان ومدیران ناکارآمد ، تحقیر بزرگان و بزرگ کردن کوچکان و تملق و چاپلوسی چه نقشی را ایفا کرده اند ؟

تنگ نظری ، زیرپاخالی کردن ، برچسب زدن ، پرونده ساختن ، یقه گرفتن و بی انگیزه کردن  چه نقشی را بازی کرده است ؟

با کمی تعمق و رفتن به پستوه ذهن و یادهایمان ، فکر کنم همه  ما در این عقب ماندگی سهمی داشته ایم !

من نماندم چون با تو هم عقیده و هم رای نبودم ، تو نماندی چون بافت برای پیشرفت  کوچک بود ، او نماند چون رفاه و اسایش را دوست داشت ، ما نماندیم چون بافت زیر ساخت اصولی و منطقی نداشت ، شما نماندید چون سطح خدمات فرهنگی ، درمانی ، اقتصادی و..در بافت در سطح نازلی بود ، ایشان نماند چون خودش را از بافت بزرگ تر می دید !

همه ما نقش داشته ایم ، اگرحتی تعدادی از ما ، مانده بودیم ، آسیب شناسی کرده بودیم ، زیرساخت ها  و زیر بناها را تعریف کرده بودیم ، شاخص های توسعه را یاد گرفته بودیم و آموزش داده بودیم ، دلمان برای معیشت و رفاه مردم سوخته بود ، حسادت را به رقابت تبدیل کرده بودیم ، به جای هل دادن دست همدیگر را گرفته بودیم ، شاید اینقدر برای عدم توسعه و پیشرفت بافت بهانه نداشتیم.

راستی شما چه می گوئید ؟ بهانه شما چیست ؟ نظر بدهید شاید مسوولان بخوانند و بدانند .

 

آقای فرماندار

آقای فرماندار، توقف عملیات سد هنزاف از سوی شما اقدامی پسندیده است ، لطفاً دستور دهید

 آقای فرماندار! سد هنزاف گوغر و ادعای مدفون شدن یک تمدن از سوی میراث فرهنگی بیش از هر زمان دیگر مدیریت شما را می طلبد ، مدیریت شما در این موضوع  که  از نامه نگاری  و مکاتبه سازمان جهاد کشاورزی و سازمان میراث فرهنگی   به پوشش وسیعی رسانه ای تبدیل شده است ، اقدام عاجل و دستور قاطع شما را در تعطیل شدن کار تا روشن شدن موضوع نیاز دارد.

مستحضر هستید  تمامی پروژه های عمرانی باید از دستگاه های مختلف استعلام بگیرند و میراث فرهنگی مدعی است که برای احداث این سد سازمان جهاد کشاورزی  از میراث فرهنگی استعلام نگرفته است.

جناب فرماندار ، شما تجربه جیرفت و کنار صندل را دارید و به یاد دارید چه هزینه های فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را منطقه متحمل شد و چه آثار زیان باری بر تمدن و میراث این مرز وبوم وارد شد.

خواهش مردم از شما این است که همکاری های لازم با میراث فرهنگی لحاظ شود و شورای تأمین شهرستان موضوع را عمیق تر نظاره کند.

یک عزم بومی،استانی و ملی باید کلید بخورد و موضوع بصورت کلان دیده شود ، نقش شما به عنوان مدیر و مقام ارشد شهرستان در چرخاندن این کلید ، نقشی ماندگار و حساس هست و در ذهن و یاد هر دوستدار میراث و هویت این آب و خاک به یادگار می ماند.

   یادمان باشد ممالکی  از یک کوزه شکسته و سفال بی ارزش برای خود تاریخ و تمدن می سازند و ما  امروز بیش از هر زمان دیگر باید بر اوراق زرین و پر ورق تاریخ پر افتخار مرز و بوممان بیفزائیم و با کشف این کانون ها  و میراث با ارزش مشت محکمی به دهان یاوه گویانی که چشم طمع به جزایر سه گانه ما دارند ، بکوبیم .

موضوع آنچنان پیچیده نیست ، اداره جهاد کشاورزی برای تأمین آب و توسعه کشاورزی می خواهد یک سد بر روی رودخانه هنزاف گوغر در شهرستان بافت احداث کند.

طرف دیگر موضوع میراث فرهنگی است که بر اساس کشف  آثاری در حوزه این دریاچه  و ادعای نگرفتن استعلام  از سوی سازمان جهاد کشاورزی ، تقاضا دارد عملیات عمرانی سدسازی متوقف شود ، تا مجوزهای لازم برای کاوش های باستان شناسان را اخذ کنند.

و شما به عنوان فرماندار شهرستان بافت بین این دو دستگاه تحت الامر خودتان قرار گرفته اید و همه  نگاه ها به شماست ، اینکه بگویند ما میلیاردها ریال تا کنون برای احداث این سد هزینه کرده ایم  ، یا برای اخذ مجوز کاوش  یک مدت زمان کوتاه را مشخص کنند  ، توجیه درست و منطقی نمی باشد !

عزیزان در جهاد کشاورزی اگر موضوع را برای خود اینگونه تعریف کنند که :  در کشف یک  کانون تمدن اولیه و قدمت فرهنگی وتاریخی این مرز وبوم حتی ناخواسته نقش داشته اند و باعث شده اند که برگ زرینی دیگر از تاریخ پرافتخار این مرز وبوم کشف و به اضافه شده است ، باید به خود ببالند وافتخار کنند که سد هنزاف آنان این مهم را باعث شد.

20 تا 30 میلیارد ریال  هزینه ،  پشیزی در مقابل فرهنگ وتمدن  این مرز وبوم ارزش ندارد ، اگر این هزینه ها سبب شده است منطقه هنزاف گوغر بافت به عنوان خاستگاه اولیه تمدن " ارت "  مطرح و کشف شود ، باید بیل و لودر  این سدسازان را طلا گرفت و بر سر در  موزه و آثار این تمدن با افتخار به تماشا گذاشت.

دوستان باید یادشان باشد ، کشورهایی که این روزها برای کم رنگ کردن واژه " پارس "  میایاردها دلار هزینه می کنند و حاضرند با رشوه های میلیاردی در گوگل ، نام خلیج عربی به جای خلیج فارس جستجو شود ، با کشف این تمدن ، باز هم مجبورند در مقابل تاریخ کهن این مرز وبوم سر تعظیم فرود آورند.  

همه در محیطی آرام و بدور از حساسیت های اداری یار و یاور میراث فرهنگی باشیم و به آنان کمک کنیم کاوش های باستان شناسی خود را با دقت انجام دهند.

حداقل می توانیم برای مدتی تصور کنیم :   برای ادامه فعالیت سد هنزاف تخصیص اعتبار نداشته ایم ، شاید با گم شدن یکی دو میلیارد تومان پول ناقابل  در دل خاک ، یک تمدن و تاریخ قابل دیگر را پیدا کرد.

آقای فرماندار ، مسوولان جهاد کشاورزی ، باستان شناسان و کارکنان سازمان میراث فرهنگی ، نیروهای انتظامی ، اهالی منطقه گوغر و بافت ، نماینده مردم شهرستان بافت در مجلس شورای اسلامی ، نمایندگان اصحاب رسانه همه یکی بشویم تا از دل خاک  دیگر برگ های تاریخ پرافتخار ایران عزیز را بیرون بیاوریم.       حمید هرندی

 

سیاست های کلی و کلان شهرداری بافت در سال 1391

 

از سوی شهردار بافت سیاست های کلی و کلان شهرداری بافت در سال 1391 به شرح زیر اعلام شد :

1-اهتمام به جلب اعتماد مردم و افزایش مشارکت آنان

2- ساماندهی درآمدهای محلی

3- مقابله با قانون شکنی ها

4- بهره گیری از شیوه های علمی و خارج شدن از شکل اداری سنتی

5- توجه به بافت های فرسوده شهر

6- صرفه جویی در هزینه ها

7- بهبود شرایط محیط ( خدمات شهری )

8- توسعه فرهنگ شهروندی

الو ، آقای مهندس نخعی من هرندی هستم ، مدیر وب سایت " بافت شهر من "

 

خدمت شما سلام  عرض می کنم.

آقای مهندس با توجه به مسوولیت شما در خصوص  احداث سد هنزاف گوغر و پرسشی که در همین رابطه از طریق وب سایت " بافت شهر من " منعکس شده است ، می خواستم برای اطلاع مخاطبان محترم نظر شما را در این خصوص جویا شوم؟

سلام اقای هرندی

از تاخیری که در خصوص پاسخ به سوال مطرح شده در وب سایت " بافت شهر من " بوجود آمد ، پوزش می خواهم.

من ابتدا باید در خصوص کسب استعلام از میراث فرهنگی باید به عرض برسانم که این پروژه ه ها و هر پروژه دیگر یک روال دارد و اینگونه نیست که استعلام نشده است ، بلکه استانداری مجوز لازم را در خصوص احداث این سد گرفته است.

در این چند روز ما جلساتی را با میراث فرهنگی داشته ایم و هر چه را که آنان تصمیم بگیرند ، اجرا می کنیم ، میراث فرهنگی اگر به صراحت و با دلیل و مدرک اعلام کند که در دامنه و دریاچه این سد یک تمدن و آثار باستانی مدفون شده است ، قطعاً ما کار را تعطیل می کنیم ، ولی اگر دلایل ناکافی در این زمینه باشد، بهرحال ما وظیفه داریم که پروژه ها را انجام دهیم.

در حال حاضر میراث فرهنگی به دنبال صدور مجوز کاووش در این خصوص است و تا 10 روز آینده باید مجوز کاووش را اخذ کنند تا به نتیجه لازم برسندو ما هم کار را تعطیل کرده ایم تا کاووش های لازم انجام شود.

ما نیز دوست نداریم یک تمدن و هویت را زیر آب و خاک مدفون کنیم و منتظر می مانیم تا میراث فرهنگی نظر قطعی خودش را در این زمینه اعلام کند.

آقای مهندس نخعی از اینکه به نظر مخاطبان این وب سایت احترام گذاشتید و پاسخ لازم را دادید صمیمانه سپاسگزارم ، اگر حرف و سخنی دیگر دارید در خدمتتان هستم .

من هم تشکر می کنم که شما روشنگری های لازم را دراین خصوص انجام می دهید و امیدوارم اگر در خصوص اعتبارات لازم برای کاووش میراث فرهنگی مواجه شد ، مسسولان امر همکاری لازم را دراین خصوص مبذول دارند.

خداحافظ

 

خطر غرق شدن یک تمدن در محدوده سد هنزاف گوغر

 

12 خردادماه خبری  با عنوان  "کشف 12 عتیقه در منطقه هنزاف  گوغر" در وب سایت بافت شهر من منعکس شد ، کشف این عتیقه ها ، شواهدی بود بر وجود اثار باستانی بیشتر و احتمال یک تمدن در این منطقه.

حساسیت موضوع به حدی بود که تیم های باستان شناسی میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری به منطقه عزیمت  و شواهدی را از آثار باستانی در منطقه مشاهده کردند.

با توجه به حساسیت موضوع و عملیات ساخت سد هنزاف گوغر  و خطر غرق شدن این آثار جلسات ویژه ای با مسوولان سازمان جهاد کشاورزی برگزار شد و توافق هایی  مبنی بر عدم اجرای عملیات عمرانی در نقاط باستانی منطقه هنزاف صورت گرفت.

در حال حاضر فعالیت ماشین آلات سنگین  و انجام عملیات عمرانی از سوی پیمانکار در مناطق مشخص شده توسط باستان شناسان متوقف و ممنوعیت کارو فعالیت از سوی میراث فرهنگی  اعلام شده است.

از نخستین لحظاتی که خبر اکتشاف آثار باستانی در محوطه سد هنزاف گوغر منتشر و به تأئید مراجع ذیربط رسید ، نگرانی و ترس از اینکه این منطقه باستانی  با آبگیری سد هنزاف غرق شود ، بر همه دوستداران فرهنگ کهن این دیار غالب شد.

خوشبختانه رسانه های مکتوب همشهری ، مردم سالاری ، کرمان امروز ، پیام ما و...موضوع را از زوایای مختلف پوشش دادند و بر حساسیت ها افزون گشت.

این حساسیت ها به جایی رسید که از خطر غرق شدن تمدن " ارت" سخن به میان آمد ،تمدنی که قدمت آن را قبل از میلاد مسیح تخمین می زنند.

سد هنزاف گوغر که مجری آن اداره جهاد کشاورزی شهرستان بافت می باشد،  بنا دارد2/1 میایون متر مکعب اب را در پشت خود ذخیره کند تا به مصارف کشاورزی برسد، قابلیتی که به سادگی برای جهاد کشاورزی بافت قابل چشم پوشی نیست.

از آن طرف سازمان میراث فرهنگی کرمان مدعی است که سازمان جهاد کشاورزی برای احداث سدی به بزرگی سد هنزاف از سازمان میراث فرهنگی کرمان استعلام نکرده است و بدون هماهنگی با این سازمان نسبت به احداث این سد اقدام کرده است.

خبرگزاری مهر قدمت این تمدن را با شواهد موجود به هزاره دوم و سوم قبل از میلاد مسیح  مرتبط می داند و از آن به عنوان یکی از نخستین اجتماعات بشری و قدیمی ترین تمدن ها در فلات ایران نام می برد و آن را به احتمال فراوان منشاء تمدن کهن " ارت " می داند که در حاشیه رودخانه هلیل  که از ارتفاعات هنزاف در شهرستان بافت سرچشمه می گیرد، می داند.

تمدن ارت ، که نمادهای آن در تپه های کنار صندل شمالی و جنوبی در جیرفت نیز پیدا شده است ، تمدنی منحصر به فرد بوده  که در زمان خود از جمله مهمترین اجتماعات بشری محسوب می شده است و در آثار بدست آمده از تمدن ارت به وضوح آثار برتری این تمدن بر بین النهرین نمایان است و حوزه کشف شده در هنزاف بافت به احتمال فراوان سرمنشاء تمدن ارت محسوب می شود  واز اهمیت بسیار بالایی در تاریخ بشر و نمدن ایران برخوردار است.

در حال حاضر میراث فرهنگی با حساسیت قابل تقیر، با مشخص کردن دو نقطه در محوطه ساخت سد و ممنوعیت عملیات عمرانی در آن دو نقطه، منطقه هنزاف بافت را محوطه باستانی اعلام کرده و تیم های باستان شناسی را به منطقه گسیل داشته است.

و اینک آزمونی دیگر با دو گزینه برای مسوولان فرهنگی و عمرانی این مرز وبوم در حال برگزاری است

گزینه اول این است : که بی خیال تمدن و فرهنگ و میراث این مرزو بوم شد  و  تمدن را فدای آبی کرد که قرا است در پشت سد هنزاف جمع شود و سیب زمینی و چغندر و پیاز تولید کند!

و گزینه دوم : عملیات احداث سد هنزاف تعطیل و عزیزانمان در سازمان جهاد کشاورزی با مکان یابی جدید  و استعلام از سازمان میراث فرهنگی اقدام به احداث سد بکنند.

من مطمئن هستم اگر این دو گزینه  به نظرسنجی گذاشته شوند ، گزینه دوم بیشترین رای را خواهد آورد !

 حتی مردم بزرگوار گوغر به صلاح خود می دانند توسعه منطقه خود را در پناه  تمدن هزاران ساله دیارشان جستجو کنند  تا در کرت های  پیاز و سیب زمینی

به زودی این نظر سنجی در وب سایت " بافت شهر من " به رأی گذاشته می شود تا مسوولان بهتر بتوانند تصمیم گیری اتخاذ کنند.

 

درختان گردو وبی آبرویی بهار

 

برایشان سخت است ، باورشان نمی شود که  بی مهری دردانه هایشان را اینگونه عزا بگیرند ، سال های سال ، با سبزی آنها بر چشمانشان سرمه کشیده اند  و باز هم چشمانشان سرمه آنان را به التماس پلک می زند.

 سال های سال ، سرآغاز بهار را ، با جوانه ها و برگ های سبز آنها به تماشا نشسته اند و اینک  ناباورانه  خرداد بهاررا نگاه می کنند  که در راه رفتن است و از جوانه و سبزی خبری نیست.

 دلش ز دست زمین و زمانه  به تنگ آمده است ، شیره زندگی و معاش او به شیره پرورده درختان گردویش وابسته است ، سوز و سرمای بیش از حد را بهانه بی مهری شیره های خام درختان با سخاوت گردویش می داند، شیره های خامی که می بایست در آوندهای چوبی دردانه هایش جریان بیابد ، شاخه و برگ بزند و در دق آفتاب در آوندهای آبکش درختانش تولید گل و میوه کند.

و حال بهار در راه رفتن است و از جوانه و برگ و میوه خبری نیست ، آنچه هست صدها ، هزارها درختان گردوی بی بر و برگ است که او هر صبح دلتنگ غنچه و جوانه هایشان می شود و  به عزایشان می نشیند .

در یک صبح بهاری ، در یک از روزهای خردادماه ، برای  دیدن آنچه شنیده بودم ، به منطقه گوغر بافت راهی شدم ، قبل از دیدن درختان گردوی با سخاوت برایتان بگویم :

شهرستان های بافت و رابر بعد از تویسرگان به عنوان مهمترین قطب تولید گردو در کشور مطرح می باشند ، این مطرح بودن سبب شده است استان کرمان نیز رتبه دوم تولید محصول گردو را در کشور به خود اختصاص بدهد.

 درشهرستان بافت  و شهرستان رابر در مجموع 12 هزار هکتار سطح زیر کشت گردو وجود دارد که از این میزان 9 هزار هکتار آن بارور است ، در کنار این میزان باروری ، کیفیت مرغوب این محصول در این شهرستان ها مثال زدنی  است.

 گذشته ها می گفتند : وقتی از چیزی زیاد تعریف  کردی ، تعریف سوز می شود و واقعیت هم همین هست ، چند سالی است درختان این دیار تعریف سوز شده اند ، یک روز خشکسالی ، یک روز کشت سنتی ، یک روز نبود کارخانه های فرآوری ، یک روز کرم خراط و امروز سرمای بیش از حد هوا و سرما زدگی بلاهایی هستند که  به جان درختان گردوی این دیار افتاده اند.

درختانی که نقش بسزایی در اقتصاد کشاورزان این منطقه ایفا می کردند و می کنند ، خسارت مالی در شهرستان بافت را حدود 15 میلیارد تومان برآورد می کنند  و پیش بینی می شود محصول تولیدی گردو در شهرستان بافت 3هزار تُن کاهش داشته باشد.

 برمنطقه مصفای گوغر، بر درختان گردوی کهنسال و جوان گوغر ، حزن و اندوهی را می شد نظاره کرد ، اگر سرسبزی درختان صنوبر را نمی دیدی ، فکر می کردی زمستان است و بی برگی ، زمستان است و انتظار سرسبزی

انگاری هنوز خوابند و از بهار خبری ندارند ، دلت می خواهد داد بزنی ، جار بزنی و آمدن بهار را به آنها خبر بدهی ، از جوانه هایشان خبر بگیری و آنها را پند بدهی که با این بی برگی آبروی بهار را نبرند،به جوانه هایشان بگویی: جوانه بزنید پیران منتظرند ولی افسوس !  چه بی پروا درختان گردوی ما آبروی بهار را بردند.

دلم می خواهد پیرمرد کشاورز را که در زیر درخت گردو چمباتمه زده است را تسلی بدهم ، می گویم :

بر درخت زنده بی برگی را چه باک

وای بر احوال برگ بی درخت

 با آه و افسوس نگاهم می کند و می پرسد ؟  پسر جان  ، بهار کی از راه می رسد ، درختان گردوی ما بخواب زمستانی فرو رفته اند! ؟

چه بگویم ؟ چه بنویسم ؟

درختان گردوی زیادی در منطقه گوغر به خواب رفته اند و دیگر بیدار نمی شوند ، خدا به صاحبانشان صبر بدهد . حمید هرندی

این مطلب در روزنامه کرمان امروز شماره 1910 به تاریخ 21/3/1390 و هفته نامه حکمت بافت به شماره 174 به تاریخ 18/3/1390 درج شد.

شروع مجدد وب سایت " بافت شهر من "

سلام خوبان و مهربانان

شما آنقدر بزرگ و مهربان بودید ، که وبلاگ " بافت شهر من " برای جبران این همه خوبی و انتظارهای به حق شما  احساس حقارت می کرد.

پس می شد ، در مقابل این همه خواستن و توقع زیبا ، به همان وبلاگ بسنده کرد و بی تفاوت بود !

نکته سنجی ، دانش و هوش وافر ، محبت های بی شائبه جوانان همشهری ، اعتماد و احترام بزرگان شهر ، همراهی و میدان دادن مسوولان و از همه مهمتر سنگ صبور شدن برای جماعتی از همشهریان من را بر آن داشت که با شکل و شمایلی دیگر به خانه و کاشانه شما بزرگواران  بیایم  تا با هم خاطرات  و یادهایمان را مروری داشته باشیم و به آینده نگاهی دیگر بیندازیم.

وب سایت " بافت شهر من " با بخش های متنوع و گوناگون از امروز میزبان چشمان نیک بین شماست ،  قلم فضل و دانش شما بر چشم ، به خانه خوش آمدید .

ببینید بین من و شما هیچ فاصله ای نیست ، این ( واو ) هم حرف بی ربطی است ، این شعارم را بر پیشانی وب سایت کوبیده ام تا همواره همسایه و همشهری هم باشیم  و  با هم گفت و گو کنیم .

بر سردر وب سایت ، یک تالار گفت و گو  راه انداخته ام که انتظارم این است ، همه عضو این تالار یا عضو وب سایت بشوید ، این تالار با حضور شما می تواند همان صفا و صمیمیت تالارهای فدیمی خانه هایمان را داشته باشد، می شود در این تالار از هم گله کرد ، به هم کمک کرد ، انجمن راه انداخت ، برا ی حل مشکل یکدیگر مشاوره کرد  و حتی  تجارت کرد.

وب سایت " بافت شهر من " به آدرس   www.bafteman.com از امروز با مطلبی در خصوص فردوسی آغازی مجدد دارد ، از امروز شما مهمان  و میزبان این خانه اید ، باز هم در باره ویژگی های  وب سایت برایتان می نویسم ، راستی بخش نظرات وب سایت به شکل بسیار ویژه ای طراحی شده است ، سر بزنید و اگر ایرادی را در طراحی دیدید ، یا دوست دارید بخشی به وب سایت اضافه شود ، خبرم کنید تا برای شما خوبان انجام دهم.

همه با هم به منزل نو برویم ، انگشت سبابه را بر روی زنگ این خانه کلیک کن www.bafteman.com

 به بافت شهر من خوش آمدید ، به تماشاخانه برو ، ببین چقدر همشهری را می بینی.  

راستی ! مهندس امین حمزه نژاد برای ساختن خانه جدید خیلی کمکم کرد ، او طراح این خانه است،دستش درد نکند. 

  

افتتاح انجمن گردوی استان کرمان

       انجمن گردوی استان کرمان بصورت رسمی افتتاح شد

در مراسم افتتاحیه که دکتر وحدتی رئیس کارگروه گردوی انجمن بین المللی علوم باغبانی ُ مهندس جلال پور نایب رئیس اتاق بازرگانی صنایع ، معادن و کشاورزی و رئیس اتاق بازرگانی کرمان ُ دکتر پورابراهیمی نماینده منتخب مردم در مجلس شورای اسلامی و تنی چند از مسوولان استان و کارشناسان حضور داشتند ، مهندس جلال پور طی سخنانی گفت :

 انجمن گردوی استان کرمان از وزین ترین ،با دانش ترین ومتخصص ترین انجمن های تشکیل شده تا کنون در اتاق بازرگانی است.

رییس هیات مدیره انجمن پسته ایران تاکید کرد: راهی را که در سالیان متمادی سایر انجمن های مشابه پیموده شده است، این انجمن با توان بالا وتجربه کافی میتواند سریعتر بپیماید .

وی  با اشاره به قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی نظیر قانون فضای کسب وکار اضافه کرد: بخش کشاورزی میتواند امسال خوب وجدی کار توسعه را دنبال کرده و بخش خصوصی در قالب اتاق با هوشیاری،دقت،همراهی ونظارت خود در زمینه های تولیدات کشاورزی کار را انجام خواهد داد.

مهندس جلال پور با تاکید بر مساله بحران آب در کرمان خطاب به تمام انجمن ها اعم از گردو،پسته وخرما خاطر نشان ساخت: با توجه به بحران برداشت آب در دشت ها وزمین های استان بایستی در بخش تولید دقت کافی را داشته باشیم والبته همه باید در جهت حفظ وضعیت موجود وبهره وری بهتر، مکانیزه کردن کشاورزی موجود،فروش محصولات کشاورزی واستفاده بهینه از آب تلاش کنیم وبرنامه داشته باشیم.

رییس اتاق بازرگانی کرمان ادامه داد:اتاق به شدت به دنبال تشکل وتشکل گرایی در بخشهای مختلف اقتصادی است الحمدلله تشکل انجمن گردو به عنوان یکی از ظرفیت های کرمان ،امروز شکل گرفته  وبایستی با انسجام وهمراهی تمام مسوولان این انجمن حرکت کند ،در روزهای اخیر برخی از بزرگواران تولید،فراوری وفروش این محصول گله داشتند که این تشکل فراگیر نیست،به این دوستان باید یادآوری کنم که مدتهاست اتاق کرمان در رسانه ها،مصاحبه ها،نشست ها،روزنامه ها وبه همه فرمانداران استان  اعلام کردیم ومعمولا وقتی یک تشکل تخصصی تشکیل میشود  عده ای احساس می کنند حضورشان لازم بوده والبته برای فراگیرتر شدن این انجمن هم، دوستان قطعا برنامه دارند تا از ظرفیت سایر شهرستان های گردو خیز استفاده کنند.

مهندس جلال پوربا اشاره به موفق بودن تجربه انجمن پسته  تصریح کرد: هنر انجمن این است که با آغوش باز، گوش شنوا وتعامل عمده ی فعالان گردوی استان را دور هم جمع نماید و وظیفه ی انجمن گردو، اعتلای صنعت گردوست وباید علاوه برتولید،صادرات وفروش راهها وشیوه هایی را در پیش بگیرند که این محصول به سمت رشد وتعالی حرکت کند.

این اقتصاد دان با تاکید برتشکیل کمیته های باغبانی،بازرگانی،فروش در انجمن و توجیه اقتصادی محصول گردو اظهار امیدواری کرد:بر خلاف برخی اقلام کشاورزی وباغی،گردو از محصولاتی است که در بخش محصولات جانبی  به طور کامل توجیه اقتصادی دارد وایجاد آزمایشگاه استانداردگردو میتواند در دستور کار انجمن باشد البته اتاق هم همه نوع همکاری در زمینه رشد وتعالی محصول گردو خواهد داشت.

 

 

دلتان می خواست کجا زندگی کنید؟

این نظر سنجی با گزینه های  : بافت ، تهران ، کرمان ، بندرعباس ، بندر انزلی و اصفهان  برای شما بزرگواران در سایت " بافت شهر من " به نمایش گذاشته شد.

در ابتدا تصورم این بود که با توجه به جذابیت های تهران و توجه ای که از هر لحاظ از سوی مسوولان به این شهر می شود ، اکثریت تهران را انتخاب کنند و جالب است که همشهریان و مخاطبان گرامی تهران را بعد از بافت انتخاب کرده اند.

از 150 نفر دوستانی که در این نظر سنجی شرکت کرده اند ، 61 نفر آنها دوست دارند دربندر انزلی  زندگی می کردند ( 67/40 درصد ) و این بدان معنی است که مخاطبان این وب سایت که اکثراً همشهریان می باشند ،  نشلط ، سرسبزی و خرمی را بیش از هر جذابیت دیگر دوست دارند.

در این نظر سنجی  مخاطبان محترم  به ترتیب دوست داشتند در شهرهای زیر زندگی کنند :

61 نفر در بندر انزلی ، 54 نفر در بافت ،15 نفر در تهران ، 9 نفر در کرمان ،8 نفر در اصفهان  و 3 نفر در بندر عباس

در مقابل 61 نفر بندر انزلی که در صدر نظر سنجی می باشد ، بندر عباس در انتهای این نظر سنجی قرار گرفته است ، بهرحال اگر اندکی به سر و وضع شهرستان بافت از لحاظ رفاهی ، خدماتی و دیگر جذابیت ها رسیدگی شود ، مخاطبان دوست دارند در شهر محل تولدشان ، بافت زندگی کنند.

  شهر بافت فقیر تر از روستاهای جنوب استان

                                

 عده کثیری از خانواده های شهرستان های بافت ، رابر و ارزوئیه ، به علت سیاست بازی ، تحت پوشش کمیته امداد  و سازمان های حمایتی قرار گرفته اند.

این تیتر بر پیشانی روزنامه ندای وحدت در تاریخ 20 بهمن ماه 1390 از قول دکتر هدایت ا..سلطانی نژاد درج  و شوربختانه عنوان شده است که شهر بافت 75 درصد مستمری بگیر دارد.

در این مطلب فقر، بیکاری ، فضای پرتنش سیاسی ، مهاجرت و فرار مغزها ،سبد درآمدی خالی 70تا 80 درصد مردم ، صفت های نامطلوب و تلخی است که از سوی وی برمردم فرهیخته شهرستان  های بافت ورابر و ارزوئیه  به دلیل سیاست بازی وارد شده است.

وی گفته است : فضای شهرستان دائماً زمینه مهاجرت و فرار مغزها را به وجود آورده و اقشار مختلف مردم شهرستان دچار اختلاف و تنش سیاسی شده اندو فرصت های طلایی از دست رفته و تمام توان ما صرف اختلافات شده و  شهر ما شهری ناسازگار و پرتنش به کشور معرفی شده است.

سلطانی نژاد به  بیکاری 25 درصدی ،  سبدهای درآمدی خالی 70 تا 80 درصدی و مستمربگیران 75 درصدی نیز اشاره کرده است و این مشکلات را دستمایه سیاست بازی های مسوولان قلمداد کرده و افزوده : شهر ما طبق اعلام مسوولان از روستاهای جنوب استان و بندرعباس هم فقیرتر است !

البته وی در بخشی دیگر از سخنانش ، به مزایای شهرستان های : بافت ، رابر و ارزوئیه  پرداخته و سرمایه نیروی انسانی متخصص و تحصیلکرده ، شرایط آب و هوایی مساعد و مناسب و مردم سخت کوش و جدی را از توانمندی های این شهرستان ها برشمرده و اشاره کرده است که اگر این سه مزیت به هم پیوند بخورد ، این شهرستان ها به گل سرسبد شهرستان های کشور تبدیل می شوند.

بهرحال این دکتر تشخیصش این است که بافت بیمار است و انواع و اقسام بیماری ها از قبیل : فقر ، بیکاری ،عقب افتادگی ، محرومیت ، فرار مغزها و... به جان و تنش افتاده اند و خوشبختانه علت و ویروس این بیماری را نیز شناخته اند و آن را " سیاست بازی " عنوان کرده اند.

جناب دکتر ، در نسخه تجویز شده شما برا ی این شهرستان ها ، داروی پیوند نیروی انسانی متخصص ، آب و هوای مساعد و سخت کوشی مردم پیچیده شده است ، لازم است به عنوان یک بیمار این فضای ترسیمی شما عرض کنم که این دارو و نسخه شما برای پیکر خمیده این شهرستان و مردمش درمانی ندارد !

  برای مردمی که 75 در صدشان مستمری بگیر کمیته امداد هستند و سبد های 70 تا 80 در صدشان خالی است ، آیا داروی سخت کوشی اثری دارد ؟ برای مردمی که بیکاری بالای 25 درصد دارند ، آیا داروی تنفس در آب و هوای مساعد تجویزی اثربخش است ؟ برای مغزهایی که از شهرستان فراری داده شده اند ، چه داروی دلگرم کننده و امیدبخشی تجویز شده است ؟

جناب دکتر ، ویروس تمام این بیماری ها از سوی شما " سیاست بازی " تشخیص داده شده است ، این ویروس در فضای شهر پراکنده است و همواره به بازی گرفته  شده و می شود ، ای کاش شما در نسخه خود دارویی را تجویز کرده بودید که چگونه  و با چه راهکاری این ویروس به بازی گرفته نشود ؟

جناب دکتر ، با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود و این که ادعا کنیم کاری محقق شده یا نشده و برایش راهکاری ندهیم ، همان بازی کردن با سیاست است .

ای کاش شما برای بافت این نسخه کلی را نپیچیده بودید و قبل از نسخه پیچی عنوان کرده بودید ، تکلیف مردمی که به بیماری " سیاست بازی" مبتلا شده اند ، چیست ؟ تکلیف مسوولانی که خواسته یا ناخواسته در این رهگذر به بازی گرفته شدند ، چیست ؟

کاش در بحث مستمری بگیران مشخص کرده بودید که آیا فقر و نداری باعث این معضل شده است یا همان ویروس " سیاست بازی" سبب عضویت در این اتفاق نامیمون می باشد.

جناب دکتر ، خواهش می کنم در بحث مستمری بگیران یک ضرب و تقسیم انجام دهید : 75 در صد را در جمیعت شهرستان های بافت ، رابر و ارزوئیه ضرب  و تقسیم کنید ، ملاحظه کردید چه جمعیت انبوهی می شوند که می توانند نه تنها سیاست بلکه شأن و منزلت یک شهرستان را به بازی بگیرند ،

وضعیت نیروهای  متخصص و تحصیلکرده ای که به بهانه های واهی از شهر و دیارشان کوچ داده شدند ، چیست ؟

جناب دکتر ، این را همه همشهریان فرهیخته می دانند که یکی از دلایل عقب افتادگی شهرستان بافت ، جناح بازی های سیاسی است و متآسفانه ترکش های این سیاست بازی ها به  فضای  اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی شهرستان نیز لطمات زیادی را وارد کرده است .

در این فضای پر تنش راه برای دلسوزان و علاقه مندان به توسعه و پیشرفت شهرستان ، بسته شده است ، البته  بعضی ها بزرگراه در اختیار دارند و در این بزرگراه هر طور که دلشان خواست حرکت می کنند .

راستی ! بیائید در خلوت یک کارنامه برای خودمان باز کنیم و نقش و نمره خود را در این کارنامه  ثبت کنیم.

نقش و نمره ما در سبد درآمدی خالی 70 تا 80 درصدی چند است ؟

نقش و نمره ما در بیکاری 25 در صدی چند است ؟

نقش و نمره ما در مستمری بگیر کردن 75 در صدی مردم چند است؟

نقش و نمره ما در فراری دادن مغزها و نیروهای تحصیلکرده چند است ؟

در این تصورم در این کارنامه، مردم به خودشان نمره قبولی می دهند ولی کارنامه مسوولان در شهرستان بافت  پر از نمره تجدیدی و مردودی است.            حمید هرندی

 

بنیاد فرهنگی بافت و تحقق یک آرزو

 

سال های سال است که بافتی های مقیم کرمان ، در حسرت یک خانه و کاشانه  ، یک  ماوا ، یک محفل انس و  دوستی و یک عرصه عرضه اندام در شهر کرمان هستند .

از حال همدیگر بی خبریم ، در جریان گرفتاری های همدیگر نیستیم ، نمی دانیم  در این شهر بی درو دروازه چکار می کنیم ، آمار ما در این شهر چند خانوار ونفر هست ؟  برای چه از شهر و کاشانه خود به اینجا آمده ایم ؟ چگونه  در شادی ها و گرفتاری ها  ، همدیگر را با خبر کنیم ؟  و هزار اما و سوال که چرا تا به حال یک مکان و خانه  در شأن و مرتبت همشهریان فرهیخته نداشته ایم که هراز گاهی در آن جمع شویم و خاطره های بافتی بودنمان را در آن  تعریف کنیم و با افتخار زادگاهمان را برای آنانی که خار در چشم دارند و این روزها با حرف های واهی ، چشم دیدن ما را ندارند ، به رخ بکشیم .

مراسم پرسه  و عزاداری شده است وعده ملاقات ما ، پرسه تا پرسه همدیگر را می بینیم  و در حقیقت انجمن بافتی های مقیم کرمان همواره در مراسم پرسه معنی پیدا کرده است.

در این یکی دو سال گذشته همایش هایی در کرمان برگزار کردیم و خوشبختانه جمع کثیری از همشهریان را گرد هم جمع کردیم  و بدنبال این بودیم که انجمن بافتی های مقیم کرمان را راه اندازی کنیم .

کارهای مقدماتی را تا حدودی انجام دادیم ، قشر وسیعی از همشهریان را با آدرس و تلفن هایشان  شناسایی کردیم و بدنبال این بودیم که قبل از تشکیل این انجمن ، باید یک محل و ساختمان  داشته باشیم.

خوشبختانه این افتخار را دارم که از طریق این وبلاگ به اطلاع عموم همشهریان برسانم : که آن آرزو و رویا در حال شکل گیری است و در آستانه واگذاری 3000 متر مربع زمین در بولوار آزادگان برای راه اندازی " بنیاد فرهنگی شهرستان بافت " هستیم.

این بنیاد می تواند ، در آینده کانون شعر و شعور باشد ، دل آرام و سنگ صبور باشد ، جایی باشد برای درد دلهایمان ، برای تسلی خاطر و جدایی هایمان ، پناهگاهی باشد برای روزهای بی پناهیمان ، محفل گرمی باشد برای فشردن دست هایمان  ، دست هایی که به هر دلیل تا به حال در هم گره نخورده اند و صدایشان را کسی نشنیده است.

این محل می تواند فرهنگی باشد برای فرهنگیان ، مرکز علمی باشد برای فرهیختگان ، پایلوتی باشد برای پزشکان،  خانه ای باشد برای نمایندگان ، پلی باشد برای ارتباط ، کانون گرمی باشد برای  سرما زدگان و از همه مهمتر قلبی باشد برای قلب هایمان ، قلب هایی که در آن دوست داشتن و ترویج مهربانی ها را بهتر از همه قلب های دنیا در آرزویند.

برای این بنیاد خیلی برنامه ها را ردیف کرده ایم که  در همه آنها سهیم وشریکیم و برای راه اندازی آن به کمک همه شما مهربانان نیازمندیم.

تقاضای ابتدایی ما در اول راه این است : که  هر کرام از شما 10 تا 20 نفر از همشهریانی را که می شناسید، به ما معرفی کنید تا قدم اول که همان شناسایی و ارتباط با هم می باشد برداشته شود.

شما مهربانان می توانید از طریق وبلاگ ، ایمیل یا تلفن بنده  اقدام کنید و این مشخصات را در اختیار ما بگذارید:

نام و نام خانوادگی ، آدرس محل کار و سکونت ، آدرس ایمیل ، شماره تماس  ، تحصیلات  و.....

 

تفکیک استان موجب از بین رفتن فقر در کرمان می شود

نماینده مردم جیرفت و عنبر آباد در مجلس شورای اسلامی :

تفکیک استان موجب از بین رفتن فقر در کرمان می شود

علی اسلام پناه  نماینده مردم جیرفت و عنبر آباد در مجلس شورای اسلامی  با اشاره به وسعت استان کرمان گفت : تقسیم استان به دو استان جنوبی و شمالی ، می تواند گامی اساسی و موثر در رفع فقر و فلاکت در استان کرمان باشد.

این نماینده مجلس  اعلام نظر کرد: اگر استان را به قطعات کوچکتر ( 3 استان )  تبدیل کنیم عقلانی نیست ، زیرا که در حال حاضر شش شهرستان جنوبی از نظر فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی با یکدیگر همخوانی دارند و از نظر جمعیت نیز مشکل خاصی وجود ندارد.

ایشان در پایان تأکید کرده است: اگر قرا هست استان کرمان تقسیم شود ، بهتر این است که به دو استان شمالی و جنوبی تقسیم شود.

ضمن تشکر از نماینده محترم مردم جیرفت و عنبرآباد در مجلس شورای اسلامی که در استان جنوبی  مباحث فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی را مد نظر قرار داده اند و 6 شهرستان جنوبی را  از لحاظ جمعیت و دیگر مباحث برای استان شدن کافی دانسته اند، به درج مطلبی که آقای علیرضا کاشانی  برای سایت " بافت شهر من "  ارسال کرده اند می پردازم.

 

                                                              اندر حکایت تقسیم استان کرمان . . .   

مدتی است که شایعاتی مبنی بر تشکیل استان جدید " سبزواران " با مرکز شهر جیرفت و جدایی بخش جنوبی استان پهناور کرمان پر رنگ تر شده است . البته این موضوع سال های سال است که از خواسته های اصلی هم استانی های جیرفتی ماست و در مناسبت های مختلف هم پیگیر آن هستند . ـ ولی ما در این مقال قصد پرداختن به این موضوع را نداریم و درصدد تأیید یا رد آن نیستم و اصولاً این امر ارتباطی به اهالی شهرستان بافت ندارد  . ـ

موضوعی که اخیراً موجب نگرانی شدید مردم شهرستان بافت و تشویش اذهان آنها گردیده انتشار شایعاتی مبنی بر الحاق شهرستان بافت به این استان جدیدالتأسیس است که به هیچ وجه از جانب آنها قابل قبول نیست و پذیرفته نخواهد شد.

این عدم مقبولیت دارای دلایل و ادله ی محکم و بسیاری است که بیان آنها از حوصله ی این نوشتار و صبر وحوصله ی خوانندگان عزیز بیرون است و سعی می کنیم که صرفاً به صورت موجز به مهمترین و اساسی ترین دلایل بپردازیم .

1-    کاملاً واضح و مبرهن است که ارتباط چند صد ساله و حتی بیشترِ بافت با کرمان موجب ایجاد وابستگی ها ، علقه ها  و تعلقاتی شده که به هیچ عنوان قابل گسستن نیست و اگر این امر به اجبار – که هرگز در ادبیات و قاموس نظام جمهوری اسلامی وجود نداشته و ندارد– صورت گیرد ، مانند جدا کردن فرزندی از مادرش است که عواقب غیر قابل جبرانی به همراه خواهد داشت . سکونت بیش از 50 هزار نفر بافتی در شهر کرمان و ارتباطات عمیق خانوادگی و طایفه ای مردم این دو شهر ، بارزترین گواه بر این مدعاست و نگاهی گذرا به آمدوشدهای گسترده ی آخر هفته و تعطیلات مختلف بین این دو شهر حکایت از ارتباط ناگسستنی بافت با کرمان دارد.

2-    پیوستگی فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و حتی عاطفی بافت به کرمان در طول سالیان سال به اندازه ای شده که هرگز جدایی وگسستی بین آنها قابل تصور نمی باشد و هیچگاه نمی توان با تغییر خطوط روی نقشه  ومرز بندی های آیین نامه ای و دستورالعملی آن را از بین برد . مطمئناً هیچگاه قطع این تعلق خاطر و وابستگی انجام شدنی نیست ودر صورتی که مردم مجبور به تبعیت شوند ، این متابعت کاملاً صوری و ظاهری بوده وصرفاً آنها را مجبوربه اطاعت از امری که هیچ توجیهی برای آن ندارند نموده و نوعی رنجیدگی خاطر از تصمیم گیرندگان را ایجاد خواهد نمود.

3-    بعد مسافت ، جاده ای صعب العبور، تفاوتهای اقلیمی، فرهنگی، اقتصادی و بسیاری از موارد دیگر نیز الحاق شهرستان بافت را به این استان جدید التأسیس تأییدو توجیه نمی نمایند وحتی طرح آن نیز گزینه ای غیر کارشناسی و بدون مطالعه و غیر قابل قبول است.

4-    معمولا استان های جدید التأسیس و بویژه مرکز این استان ها در چند سال اولیه برای تهیه ی زیر ساختها ، راه اندازی ادارات کل ، ساختمانها ، ماشین آلات وسایر تجهیزات و تأسیسات نیازمند اعتبارات هنگفت و نجومی هستند وطبیعی است سایر شهرستانهای تابعه این استان ها از همین آب باریکه  اعتباراتی که بر خوردار هستند، محروم خواهند شد و باعث ایستایی آنها یا تبدیل به یک حرکت رو به عقب  بشود.

5-    ضمن ابراز احترام به هم استانی های فعلی جیرفتی و ابراز امیدواری نسبت به  محقق شدن آرزوی آنها مبنی برداشتن یک استان مستقل ، به نظر می رسد با گستردگی و جمعیت قابل توجه شهرهای جنوبی استان ، اصولاً آنها نیازی به اضافه شدن شهرستان بافت به استان خود ندارند و با همان شکل هم ، استانی بزرگ و بسیار پر جمعیت تر وگسترده تر از بسیاری استان های فعلی کشور خواهند داشت ، مگر این که در پشت پرده مقاومت هایی از جانب شهرستانهای جنوبی صورت گرفته باشد و هم استانی های جیرفتی چاره ی کار را در الحاق شهرستان بافت به مجموعه ی مورد نظرشان دیده باشند.

  در پایان ضمن طبیعی دانستن نگرانی های مردم شریف شهرستان بافت به لحاظ مطرح شدن این موضوع ، از دولتمردان شریف و خدوم استان وکشور انتظار داریم که با درایت ، آیین نگری و واقع بینی ، حتی مقدمات خطور چنین افکاری را در اذهان مردم یک منطقه فراهم ننماید که بدیهی است عواقب ناخوشایندی را به دنبال خواهد داشت.

ابراز امیدواری می کنیم که برنامه های مسئولان استانی وکشوری به گونه ای طرح و اجرا شود که مشکلات مناطق مختلف استان و کشور بررسی و در جهت حل آنها اقدام شود، نه اینکه برای هر یک مشکل در یک منطقه،مشکلات متعدد دیگری را به سایر شهرها و مناطق تحمیل نماییم و به قول معروف برای درست کردن ابروی یک بخش چندین چشم را کور کنیم.

در پایان ذکر این نکته هم ضروری می نماید که اخیراً زمزمه هایی مبنی بر تشکیل استان " سمنگان " به مرکزیت سیرجان و الحاق شهرستان بافت به این استان نیز مطرح شده است ، صرف نظر از اینکه اصولاً چنین شایعات و خبرهایی تا چه  اندازه احتمال  وقوع دارند و اصولاً  آیا در سطح تصمیم گیری کلان مملکتی مطرح هستند یاخیر ، به هم استانی های محترم اعلام می کنیم که شهرستان بافت با داشتن استعداد های سرشار انسانی و نیروهای تحصیل کرده و متخصص ، گوشت قربانی و توپ فوتبال نیست که هر روز شهری داعیه ی مالکیتش را داشته باشد، شهر بافت ومردمش دارای هویتی چند هزار ساله و ثابت شده هستند که فارغ از برخی ارتباطات در تصمیم گیری های کلان کشوری و استانی، اگر امروز از نظر جمعیت مشکلی نداشت و چند بخش نشده بود ، خود می توانست به عنوان یک مرکز استان مقتدر حتی داعیه زیر پوشش گرفتن هم استانی های غربی و شرقی را نیز داشته باشد .

از فرصت استفاده کرده و از مسئولان محترم  کشور و استان خواهشمندیم که در تصمیم گیری های اینچنینی حتماً عزت ، علو طبع ، سطح فرهنگی ، اجتماعی ، علمی و.....و از همه مهمتر شخصیت و احساسات مردم یک منطقه را که کانون پرورش فرزندانی برومند و لایق برای میهن اسلامی است دقیقاً در نظر داشته باشند و اگر لطفی دارند گلی به سر خود مردم بافت و این شهرستان محروم بزنند و بخشی از مشکلات بسیار آن را حل کنند نه این که از آن به عنوان دستاویزی برای گسترش بقیه مناطق استان بهره ببرند.

                                                                                     عليرضا كاشاني

 ضمن تشکر از آقای کاشانی برای ارسال این مطلب. به امید آنکه سایر مخاطبان محترم نیز در مباحث وارد شوند و با ارسال مطلب باب گفت و گو و اظهار نظر بیشتر را باعث شوند. 

شهربافت به عنوان یکی از 70 شهر سالم کشور شناخته شد

 

بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی ، شهرستان بافت به عنوان یکی از 70 شهر سالم کشور و یکی از شهرهای سالم جهان موفق به دریافت گواهینامه سلامت از دفتر منطقه ای بهداشت جهانی شد.

شهردار بافت با بیان این مطلب گفت : برنامه شهر سالم به عنوان اصلی ترین وسیله و ابزار موثر برا ی دستیابی به بهبود سلامت در مناطق شهری پدید آمده است .

شفیعی اظهار داشت : این برنامه مجموعه ای از فعالیت های سیاسی ، حرفه ای و فنی  برای دستیابی به بستری مناسب برای شکوفایی ابتکارات و خلاقیت ها و رسیدن به اهداف شهری سلامت محور می باشد.

شهردار بافت افزود : برای  به  رسمیت شناختن شدن شهر به عنوان شهر سالم ، می بایست به جنبش منطقه ای شهرنشینی و سلامت پیوست و با تعهد خود برای بهبود سلامت و بهداشت شهری  اقدامات و فعالیت هایی در راستای افزایش آگاهی و بهداشت و سلامتی  انجام داد .

شفیعی خاطر نشان ساخت : برای اجرای تعهدات برنامه شهر سالم می بایست تفاهم نامه همکاری  و پیوستن به شبکه 1000 شهر و 1000 زندگی را امضا کرد .

وی گفت : دفتر منطقه ای سازمان بهداشت جهانی شهر را بر اساس 80 شاخص به عنوان ( شاخص های مانیتورینگ شهر سالم ) توسط ارزیاب کشوری و منطقه ای مورد بررسی قرار می دهد که خوشبختانه پس از این مراحل شهر بافت به عنوان یکی از 70 شهر سالم کشور و یکی از1000 شهر سالم جهان شناخته شد.

شهردار بافت ضمن تقدیر از مردم فرهنگ دوست بافت و نقش آنان در کسب این رتبه ، از همکاران خود و همکاری شبکه بهداشت تشکر کرد و گفت : این موقفیت نشانه همدلی و شعورو فرهنگ بالای شهروندان می باشد .

مدیریت سایت و وبلاگ " بافت شهر من " این موفقیت را به شهردار و همکاران محترمشان و همچنین به کارکنان شبکه بهداشت تبریک عرض می کند و امیدوار است تلاش های این مجموعه در ارتباط با ارتقای سلامت جامعه زمینه ساز زندگی با نشاط برای همشهریان باشد.   حمید هرندی

 

نقش سرشماری در برنامه ریزی های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی شهرستان بافت

 

جمعیت بافت پس از تفکیک و شهرستان شدن رابر وارزوئیه  چند نفر است ؟

چند خانوار پس از جدایی رابر و ارزوئیه از خانوارهای بافت کسر شد ؟

مساحت شهرستان پس از جدایی رابر و ارزوئیه چند هکتار است ؟

چه روستاها و آبادی هایی از شهرستان بافت جدا شدند؟

سیاست گذاری و برنامه ریزی های آتی شهرستان با توجه به جدا شدن قطب کشاورزی ( ارزوئیه ) در چه راستایی باید باشد؟

ترسیم وضعیت عشایر شهرستان و مناطق ییلاقی و قشلاقی آن  چگونه است ؟

وضعیت اشتغال  و بیکاری و فعالیت اعضای خانوار در شهرستان بافت چگونه است ؟

...و دیگر پرسش ها و آمارهای بی جواب که  در جوامع آماری شهرستان بافت پس از شهرستان شدن رابر  و ارزوئیه  بوجود آمده است  و  پاسخ به این پرسش ها می تواند راه  را برای برنامه ریزان و مسوولان روشن تر نماید.

سرشماری نفوس و مسکن 1390 انجام شد و به مرور آمار و ارقام آن در اختیار قرار می گیرد.

 این سرشماری با توجه به تفکیک شهرستان های رابر و ارزوئیه ، نخستین آمار و ارقام مدونی است که در دست مسوولان و متولیان شهرستان بافت قرار می گیرد ، امیدواریم  چراغ راه آنان در برنامه ریزی ها قرار گیرد.