كلوت هاي شهداد

تقديم به همسفران صحرادلي كه در كلوت نوردي روز جمعه(23/11/88) همگامي كردند
كلوت : دشت لوت ، برهوت ، مات و مبهوت ، سكوت
كلوت : هيبت ، عظمت ، شوكت
كلوت : خواري ، پستي ، برهنگي ،لختي ، لخت لخت ، عريان ، تن خود را نشان دادن ، تن خود را در دل آفتاب پهن كردن ، آفتاب سوزان ، داغ ، تفتيده ، گر گرفته ، گرما ، 50 درجه ، 60 درجه، 70درجه
كلوت : برهنگي طبيعت ، خودباختگي طبيعت ، لباس سبز خود را از تن بدركردن و اندام خود را نشان دادن
كلوت : يك دنيا بيابان ؛بيابان بي علف ،بي درخت ، فرسايش ، هم آبي و هم بادي ،پديده هاي منحصر و بديع
كلوت : يك دنيا سكوت ،آرامش ، يك بيابان زيبايي ، بغل بغل عوارض، عوارض كوتاه ، بلند ، آسمان خراش ، چند لايه ، چند طبقه ، شترگونه ،برج مانند ، عجيب و غريب
اينجا شمال نيست كه به جنگل هايش بنازي ،به دريايش ببالي ، از هواي مرطوبش ريه هايت را پر كني ، دريا دل باشي.
اينجا جنوب است ، دشت لوت است ، به بي جنگلي هايش مي نازي ، به برهنگي هايش فخر مي فروشي ، در هواي خشك و سوزانش، رطوبت و نم زدگي هايت را ، روي طناب آفتاب گرگرفته پهن مي كني ، اينجا صحرادلي .
اينجا شمال نيست ، جنوب است ، دشت لوت است ، يك دريا بيابان ، يك دنيا كلوت
آهاي شمالي ! بحرخزري ، كلارآبادي ،نمك آبرودي، مازني ، بيا وخود را در شيب نقشه ايران رها كن ، بيا و بيا تا به درياي بي آب كلوت برسي ، به درياي كلوت آباد
اينجا دريا ، گرچه بي آب است ، ولي تا چشم كار مي كند ، ماسه است و شن ، تپه شن ، برآمدگي هاي زيبا ، كوه هاي شني، فرسايش يافته ، صيقل شده توسط تازيانه و شلاق آب و باد
اينجا زمين مدت هاست كه پوستش را در مقابل آفتاب سوزان ، برنزه مي كند ، اينجا سال ها و قرن هاست كه زمين لباس سبزش را از تن بدر كرده و لخت و عريان ، بدون هيچ شرمساري ، اندامش را ، برآمدگي ها و برجستگي هايش را به چشم چرانان نشان مي دهد.
آهاي شمالي ! تو كه تا بحال طبيعت شهر و ديارت را لخت و برهنه نديده اي و نمي داني زير لباس سبزش چه پوشيده ؟ اندامش چه شكلي است ؟ بيا و طبيعت بي حجاب كلوت ها را ببين.
در آكواريم كلوت هاي شهداد ، بجاي ماهي هاي رنگ و وارنگ ، پديده هايي را مي بيني ، كه قد برافراشته اند تا آسمان، در گستره اي به پهناي 80 و درازي 145 كيلومتر، اگر صحرادل نباشي ، غرق اين همه زيبايي و شيدايي مي شوي.
اينجا بر خلاف شمال( كه اول تك درختان را مي بيني و سپس انبوه درختان و جنگل را) نخست تك درختان را مي بيني و سپس انبوه بي درختي، بي جنگلي ، انبوه بيابان ، كلوت
در ابتداي راه تك درختاني را مي بيني كه بر فراز تلماسه ها و نبكاها ، هنوز پايدار و ريشه در خاكند.
گزها و تاغ ها را مي بيني كه هنوز سينه را در مقابل باد و هجوم و تازيانه آن ستبر كرده اند .
اينجا ! طفلكي درختان ، بر خلاف سروها و شمشادهاي زيباي شمال كه هر روزباغبان آنها را هرس مي كند ، اصلاح و آرايش مي كند، به شكل دوچرخه ، به شكل پرنده ، به شكل قو
اينجا درختان سال هاست كه رنگ حمام و آب نديده اند ، گيسوان بهم ژوليده ، بهم ريخته ، بي آرايش ، بيتل ، اما مقاوم ، كم توقع ، صبور ، ريشه خود را تا 30 متر و شايد بيش به دل زمين فرو كرده اند تا قطره اي آب را به درون آوندهايشان رها كنند.
آهاي شمالي ! ساروي ، نوشهري ، چالوسي ، درياي كلوت بر خلاف درياي شمال ، زمستان ها ديدن دارد ، اينجا تابستان كوره داغي است كه هيچ جنبنده اي لحظه اي هم توان ماندن و حيات را ندارد، تخم مرغ را اگر لحظه اي در ماهيتابه كلوت رها كني ، ثانيه اي بعد نيمرو مي شود، اينجا طبيعت برشته است ، بريان شده است ، گندم بريان
اگر توان رفتن به عمق كلوت ها را داشته باشي ، جاهايي را مي بيني كه از شدت نور آفتاب سوزان ، برشته و بريان شده اند، پديده هاي آهكي تخم مرغ شكلي را مي بيني ،مانند اينكه شانه هاي تخم مرغ را روي بيابان كاشته باشي.
بله هموطن ! اينجا جنوب است ، دشت لوت ، مركز لوت ، حاشيه غربي لوت و پديده هاي نادر و زيباي كلوت ، در 40 كيلومتري شرق و شمال شرقي شهداد ، بايد باشي و ببيني و حس كني آرامش كلوت ها را، بايد باشي و ببيني شهر كلوتي ديار ما را .

اينجا حكايتي است ، تقدير باد و سوزش آفتاب ، دالان هاي زيبايي را بوجود آورده است ، كه اگر از آنها گذر كني پديده هاي زمين شناسي ، سيف ، سيلك ، نبكا و بارخان ها را بوضوح مي بيني.
بارخان هايي كه پرگار طبيعت دقيق تر از هر پرگاري آنها را ترسيم كرده است و نيم دايره شني بر بستر زمين ايجاد كرده است.
اينجا گرمترين و گودترين نقطه ايران و به روايتي پاك ترين نقطه ايران را از لحاظ آلاينده ها مي بيني، اينجا لايه اوزن پارگي ندارد ، اينجا ميكروب و هر گونه ناپاكي عرضه عرضه اندام ندارد.
اگر روز را در كلوت ها با همه زيبايي هاي بكر و منحصرش به شب برساني ، آنوقت مي تواني يك دنيا ستاره از آسمان پاكش بچيني ، شب هاي كلوت آنقدر زيباست ، كه دلت مي خواهد دستت را دراز كني و يك بغل ستاره از آسمانش درو كني .
وقتي ماه در آسمان است ، آنقدر تو آن را نزديك به خود احساس مي كني ، كه مي تواني آن را شوت بزني .
راستي نگفتم ، آسمان اينجا گداترين آسمان ايران است ، گداي ابر ، گداي باران ، 4 ميليمتر ، نه 2 ميليمتردر سال
و با اين همه گدايي و خست ، آسمانش را هيچ جاي ايران ندارد ، آسماني با خروارها ستاره ، ستاره هاي نزديك ، پر نور ، كه هر لحظه هزاران چشمك به تو مي زنند .
به كلوت بيا و ستاره سوغات ببر ، به كلوت بيا و شگفتي سوغات ببر ، به كلوت بيا و سكوت و آرامش سوغات ببر ، به كلوت بيا و يك دنيا خاطره سوغات ببر.
حمید هرندی
اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،