سدها یکی ابداعات بشری برای مهار و استفاده ی بهتر و موثرتر از آبها هستند که شاید قدمت شکل ابتدایی آنها  به زمان آشنایی بشر به کشاورزی برگردد، همین حالا هم آثاری از سدهای کهن با قدمت چندین هزارساله حتی در استان خودمان وجود دارد که مصالح اصلی آنها ساروج بوده . به مرور با افزایش جمعیت و نیز افزايش آگاهی های انسان شکل ها از نظر تعداد ، کیفیت و نیز گنجايش ، تغییرات قابل توجهی پیدا کردند و استفاده از آنها هم متنوع تر شد.

امروزه و با توجه به کاهش شدید منابع آب و افزایش جمعیت و پیشرفت شیوه های مهار آب ، سدها لزوماً سازه هایي صد در صد مفید نیستند و زیانهایی نیز بر آنها مترتب است که بعضاً آثار بسیار مخربی به همراه دارند. خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه ، خشکی تأسف برانگیز زاینده رود و نیز بیاباني شدن بخش اعظمی از استان سیستان و بلوچستان بخاطر سدی که افغان ها روی رود هیرمند بسته اند نمونه کوچکی از آثار مخرب بعضی سدهاست.

در مجموع احداث بی رویه و بدون مطالعه  ی سدها ، بویژه به قسمت های پایین دست آنها که باعث تغییرات اساسی در دسترسی به آبی که میلیون ها سال از آن بهره مند بوده اند، اقلیم و شرایط زندگی را در آنها به شدت تغییر داده و مورد تهدید قرار می دهد.

یکی دیگر از تبعات منفی احداث سدهای بدون مطالعه در کشورها آسیب های جدی به مناطقی است که در محدوده ی دریاچه ی این سد ها قرار می گیرند ، از آنجا که بیشتر تمدنهای بشر در بستر  و حاشیه ی  رودخانه ها ساخته شده اند ، آثار و بقایای گرانبهایي باقیمانده از شهر ها و روستاهای باستانی هم در این مناطق قرار دارند که قهراً با احداث سد و ایجاد دریاچه های پشت آنها ، این تمدن های ارزشمند بشری که ریشه در هویت و عمق فرهنگ و باورهای انسان ها دارند در زیر دهها و صدها متر آب مدفون شده برای همیشه از بين می روند و نوع بشر را از شناخت و بهره برداری از میراث هزاران ساله ی نیاکان خود محروم می نمایند.

من هرگز منکر تأثیرات مثبت ساخت سدها در شهرستان بافت نیستم و حتی نقش بیشتر آنها را در تغییرات مثبت زندگی مردم به عینه می بینم ، اما این تأثیرات مثبت به تنهایی توجیه کننده ساخت سد در هر منطقه ای نیست و جایابی سدها نیاز به بستر سنجی و مطالعات بیشتر و کارشناسی تر دارد .

نمونه ی بارز این سدها ، سد سیوند در استان فارس است که علاوه بر مدفون کردن بخش عمده ای از آثار ارزشمند باستانی استان فارس، بسیاری از دیگر بناها ی کهن بویژه در منطقه ی پاسارگارد را در معرض تخریب قرارداده  .

ظاهراً این داستان در خصوص سد " هنزاف " گوغر هم در حال تکرار است ، قطع به یقین این منطقه ی خوش آب و هوا در شهرستان بافت بستر تمدن کهن و با ارزش در هزاره ی پیشین بوده و آثار بدست آمده – بدون کاوشهای گسترده و تخصصی – حکایت از این معنا دارد ولی با تصویب ایجاد یک سد در این منطقه تمامی نشانه های این تمدن قبل از کشف و مطالعه و بررسی که می تواند زوایای پنهان و ناشناخته ی تمدن بشری را آشکار کند و حتی در ایجاد نظرات و ایده های جدید تاریخی و باستانشناسی زندگی گذشتگان موثر باشد ، به یکباره زیر آب برود و به عبارتی این غنچه ناشکفته پر پر شود.

لذا ضروری است با احترام به فرهنگ ، تاریخ و باورهای مردم و گذشتگان و اندکی مطالعه و کارشناسی بیشتر و دقیق ترو با تغییر مکان و جایابی جدید ، هم در جهت حل مشکل کشاورزی منطقه و حتی  گسترش آن اقدام کنیم و هم از این فرصت طلایی بدست آمده برای مطالعه ی تاریخ و فرهنگ کهن این شهرستان که تبعات مثبت آن را در فرهنگ ساکنانش به طور عام مشاهده می کنیم ، نهایت استفاده و بهره را ببریم و به دست خود این میراث پدرانمان را که موظف به صیانت و نگهداری از آنها هستیم از بین نبریم .

 

  علیرضا کاشانی