آخرین سند منتشر شده بافتی لیکس ( 10)

 یک سند و عقدنامه قدیمی در  بافت

 

دانستنی های بافت

برق بافت از تاریخ 3/3/1348 بر اساس صورتجلسه 18/12/1347 شبانه روزی شده است.

 مغازه داران شهر بافت بر اساس صورتجلسه 28/1/  1348موظف به استفاده  از ترازوهای دوکفه ای شدند ، تا این تاریخ  مغازه داران از قپان برای وزن کردن استفاده می کردند.

در تاریخ 2/11/1348  برای سه باب مغازه نانوایی  پروانه کسب صادر شد ، این سه نانوایی به آقایان : حسن صفاری ، اصطهباناتی و علی اصغر پارسا تعلق داشت .

برای تشویق  و راه اندازی این نانوایی ها مقرر شد : از زمان صدور پروانه کسب  ، به مدت  یک سال آب و برق مجانی  به این نانوایی ها داده شود.

نام میدان امام خمینی ( ره ) ، کوروش کبیر بوده است.

تقاضای احداث اولین کشتارگاه بافت در تاریخ 21/9/1349 در چهل و هفتمین  جلسه انجمن شهر مطرح شد و مقرر گردید : مبلغ 60 هزار ریال از اعتبارات آبادانی و مسکن و صد هزار ریال از اعتبارات شهرداری برای احداث کشتارگاه هزینه شود.

با توجه به نیاز  بیماران  ؛ انجمن شهر بافت در تاریخ 7/11/1347 مقرر کرد: یک پزشک کشیک  در بهداری بافت به صورت شبانه روزی به ویزیت بیماران بپردازد.

درتاریخ 11/2/1351 با توجه به احتیاج روزافزون  اهالی شهر بافت  وازدیاد جمعیت ، مقرر شد دو دستگاه تاکسی در شهر شروع بکار کند.

در تاریخ 21/5/1351 مقرر شد: ساختمان کتابخانه کانون پرورش کودکان و نوجوانان در پارک شهر احداث شود.

در تاریخ 31/4/1351 مقرر شد : یک دستگاه خودرو برای شهردار بافت خریداری شود ، تا قبل از این شهردار از وسیله شخصی استفاده می کرده است.

در صورتجلسه 14/4/1351 انجمن شهر مقرر شد: با توجه به نیاز کارهای عمرانی در شهر بافت مبلغ 250 هزار تومان از طریق وزارت کشور  به این امر اختصاص یابد تا طرح های زیر انجام شود :

احداث ساختمان موتورخانه جدید آب

احداث خیابان به مجاورت کوچه مهدی

آسفالت ادامه خیابان طالقانی از طرف شرق به غرب

نرده گذاری پارک کودک

خرید یک دستگاه پیکان وانت جهت حمل گوشت

حفر 100 متر چاه عمیق

در نخستین مطلبی که با عنوان " بافتی لیکس"  منتشر کردم ؛ نوشتم  : که این اسناد توسط یکی از عوامل وبلاگ "بافت شهر من " لو می رود و قول دادم که ایشان را معرفی کنم.

سال قبل بود ، دوست و همشهری مهربانی در بخش نظرات برایم نوشته بود ، اسنادی مربوط به انجمن شهر بافت و صورتجلسات و تصمیمات آن را در  اختیار دارد و حاضر است آنها را در اختیار بنده قرار دهد.

قرار ملاقات را در بافت گذاشتیم و این دوست عزیز این اسناد را که  بخشی از تاریخ اداری شهرمان  و تصمیماتی که برای توسعه و عمران آنجا اتخاذ شده بود  را در اختیار من گذاشتند.

این عزیز مهربان آقای داوود حمزه نژادی می باشد که از همین تریبون وبلاگ از سوی همه مخاطبان محترم از ایشان تقدیر و تشکر می کنم  و امیدوارم حرکت ایشان باعث شود که سایر دوستان نیز اگر سند و مطلب و عکسی را در اختیار دارند و در پستوه خانه و صندوقچه ها خاک می خورد ، در اختیار بنده قرار دهند تا سایر عزیزان نیز از گذشته شهرمان بهره ای ببرند.

دوست عزیز جناب داوود حمزه نژادی بنده 10 مطلب و سند از اسناد شما را به اطلاع مخاطبان رساندم و اینک این اسناد را با یک دنیا تشکر و سپاس به شما بر می گردانم . با تشکر مجدد . هرندی

تصویر بالا عقدنامه ای قدیمی است که دوست عزیزم جناب آقای منصور شهابی نژاد در اختیار بنده قرار دادند.  با تشکر از ایشان.هرندی

آن روزگاران

 

                                بولوار شهید چمران بافت ( خیابان ۳۰ متری)

گفت و گو با محمد علی ملایی یکی از کارکنان قدیم شهرداری بافت

همزمان با سقوط دولت دكتر مصدق مرحوم مهدي خان خوارزمي ( اولين شهردار بافت ) از كار كنار گذاشته مي شوند و فردي به نام «آقاي غلامرضا لنگري»  كه بخشدار بافت بوده  به عنوان كفيل ، اداره ي امور شهرداري را هم بر عهده مي گيرندـ آقاي محمد علي ملايي در همين زمان وارد شهرداري مي شوند ـ  تعداد كاركنان شهرداري در آن روزها چند نفر بيشتر نبوده  و مرحوم حسن شفيعي ،به همراه آقاي يدالله مددي علاوه بر امور محوله كار آماده سازي و نصب چراغ هاي فانوس را براي روشني خيابان اصلي شهر به عهده داشتند، در قسمت خدمات شهري هم مرحوم حسن آشتاب ، حسن نصرالله زاده ، محمد مصطفي پور و نصرالله رحيمي به كار اشتغال داشتند.

آقاي علي ملايي هم آبياري فضاي سبز ـ كه آن موقع به چند درخت چنار و بيد خلاصه مي شدـ و هم چنين نگهباني و اداره ي منبع آب شهرـ منبع تپه شمالي بيمارستان قديم ـ را به عهده داشتند.

ظاهراً آقاي لنگري فردي سخت کوش بوده و در پيگيري امور شهر ، اهتمام زيادي داشته است ، سال اول به خاطر اينكه  بودجه شهرداري  تعيين و نهايي شده بود ، دست او بسته بوده ، اما براي سال هاي  بعد با برنامه ريزي موفق به انجام كارهاي مفيدي شد. بناي خيابان امام ، تقريباً در همين زمان گذاشته شد و اين خيابان  تقريباً از بانك تجارت تا مسجد صاحب الزمان خاكريزي ، خاكبرداري و تسطيح گرديد . البته دو طرف خيابان با تل هاي خاك پوشانده بود و به مرور  خاك ها به محل گاراژ فعلي تعاوني 4 و شهرداري كه محل گودي بودند منتقل مي شد.

در خيابان طالقاني  فعلي هم كه تا آن موقع كوچه ي خاكي عريضي بود، چند مغازه ي محقر و كوچك قرار داشت كه به ارائه ي خدمت و عرضه ي مايحتاج مردم مشغول بودند، آقاي لنگري دو عدد فرغون هم براي شهرداري خريد كه به گفته ي آقاي علي ملايي ، مردم و حتي اعضاي انجمن شهر قبلي براي ديدن آنها مي آمدند ـ انگار مثلاً براي ديدن هلي كوپتر بيايند ـ  همانطور كه گفته شد ، بناي خيابان امام در همين زمان گذاشته شد.

بعد از چهار سال مجدداً مرحوم خوارزمي به شهرداري  برگشتند و در زمان ايشان ادامه ي خيابان امام تا ميدان معلم ـ كاسه بشقابي قديم ـ ساخته شد، اين قسمت هم خاك زيادي داشت كه با كمپرسي هاي مرحوم حاجي شفيعي (كل حاجی) به مقابل گاراژ و شهرداري امروز منتقل و گودي آنجا به مرور پر مي شد.

بعد از مدتي ،آقاي خوارزمي با  بخشدار وقت به نام« آقاي محمد علي مدني» دچار اختلاف شد و استعفا داد و خود آقاي مدني مدتي به عنوان كفيل شهرداري اداره ي  امور را به عهده داشت .

كمي بعد مرحوم« رحمت الله خان شهابي »كه بازنشسته ي اداره ي قند و شكر بود، شهردار افتخاري شد و شروع به  كار كرد، در زمان مرحوم شهابي علاوه بر ادامه ي كار خيابان امام ، بناي احداث خيابان طالقاني هم گذاشته شد، در حدود دو سالي كه  مرحوم رحمت الله  خان  شهردار بود ، خيابان طالقاني سر و شكلي پيدا كرد و حدود و مرزهايش مشخص شدند .در اين دوره خيابان امام از ميدان شهرداري تا مقابل بيمارستان قديم تسطيح شدو دستمزد كارگران و راننده ها هم از محل گندم هاي اهدايي دولت بخاطر سيل و خشكسالي پرداخت مي شد.

پس از مرحوم رحمت الله خان ، مرحوم« ابوالفتح خان شهابي »شهردار شد ند در دوره ي ايشان در حاشيه ي خيابان امام از ميدان شهرداري تا ميدان معلم( كاسه بشقابي ) درخت زده شد و كارگران از جوي آب خيابان طالقاني ، هفته اي يكبار با حلب آب مي آوردند و درختها را آبياري مي كردند اين كار به عهده آقايان محمد كوچكي،  زين العابدين موسي علي ، اسدالله غضنفري ،  عين الله  شكوه سلجوقي و مسعود نامي بود كه آقاي لنگري به شهرداري آورده بود . در جاهايي كه فاصله با جوي آب زياد بود از چاه منازل مرحوم« هيبت الله عباسلو» و« اسكندر كاشاني» و گاراژ ، آب مي آوردند .

از ميدان معلم به بعد هم بيابان بود.در همين زمان مرحوم پرنده موتور برقي را در محل بخشداري فعلي كار گذاشته بود و برق شهر را تأمين مي كرد.

در زمان رحمت الله خان شهابي ،شهرداري موتور برق 200 كيلو واتي خريداري كرد كه  در نيروگاه فعلي نصب شد ، از طرف برنامه و بودجه هم تيرهاي چوبي سياه  روسي برق،  با كارگران ترك به شهر آورده و كار گذاشته شد.موتور شهرداري بخاطر مشكل دينام تا دو سال راه اندازي نشد و در اين فاصله برق از همان موتورآقاي پرنده گرفته مي شد ،آقاي پرنده امتياز سه سال برق شهر را گرفته بود.

در همين سال ها امير عباس هويدا ، نخست وزير وقت ، از طريق بندر عباس به بافت آمد و در سالن شهرداري بزرگان شهر از نداشتن برق شكايت كردند كه او هم دستور داد كل امكانات برقي آقاي پرنده براي شهرداري خريداري شود و با راه اندازي موتور نيروگاه و اضافه شدن چند موتور ديگر ، نيروگاه برق شهرداري راه اندازي گرديد .

 در زمان شهرداري مدني ،  از محل همان گندم هاي اهدايي دولت آب رودخانه با پيچ و خم بسياري از« آسياب جفته» براي آبياري درختان به شهر آورده شد كه مرحوم« مجيد خان ابراهيمي » مانع اين كار شد ولي رحمت الله خان قرارداد آبياري فضاي سبز و لوله كشي شهر را كه قبلاً در زمان مرحوم خوارزمي منعقد شده بود كامل كرد و شهرداري از همان زمان سهمي از آب رودخانه براي فضاي سبز و آب لوله كشي شهروندان مالك شدكه هنوز هم ادامه دارد.

اساس اكثر خيابان هاي فعلي بافت در زمان مرحوم ابوالفتوح خان شهابي گذاشته شد كه البته بعدها هم خيابان ها گسترش پيداكرده و به مرور جدول كشي ،آسفالت و پياده روسازي شدو در حاشيه ي  آنها هم درخت ـ عموماً چنارو بيد ـ كاشته شد.

در محل پاركينگ فعلي شهرداري ـ بعد از ميدان بيمارستان قديم ـ موتور خانه ي آب شهرداري قرارداشت و پايين بيمارستان هم منبع آبي ساخته شده بود كه آب از جوي شهر پمپاژ و داخل منبع مي شد و پس از ته نشيني و فيلتر شدن وارد لوله كشي شهر مي گرديد.

دو موتور « بلاكستون» دو موتور « ليستر» و يك پمپ «بنز» هم كار پمپاژ آب را انجام مي دادند.

كار ديوارهاي دور نيروگاه و كاشت درخت هاي داخل آن را هم كارگران انجام دادندكه دستمزد هر كارگر ساده 5 كيلوگرم گندم و كارگر ماهر 20تا 25 كيلو و هر ماشين 45-40كيلو گندم بود ، سنگ ها را هم ماشين ها در مقابل دريافت گندم از كوه كنده و به محل نيروگاه منتقل مي كردند.

سازمان برنامه و بودجه هم  قرارداد لوله كشي آب  شهر را بسته بود كه شيرهاي فشاري در مسير خيابان ها كارگذشته شده بودند  ـ هنوز چند تا از اين شيرها در مناطق مختلف شهر ديده مي شوند ـ و مردم علاوه بر چاه هاي منازل از اين شيرها هم استفاده مي كردند .نحوه ي آسفالت خيابان طالقاني هم به اين صورت بود كه ابتدا از مقابل دبستان خسروي ( منزل ابوالفتح خان ضيا شهابي)  تا مسجد آسفالت شد ، از آنجا هم تا چها راه سينما و حدود بازار ميثم ـ منزل مرحوم قراري ـ تمام مسير باغ بود.

در سفر دوم هويدا به بافت ابوالفتح خان مشكل آسفالت را مطرح كردكه او هم به مهندس مجري  راه بندر عباس دستور داد به شهرداري در خصوص تسطيح و آسفالت خيابان كمك شود ،پس از آن  لودرها و بلدوزرها ي شركت به شهر آمدند و خيابان را تسطيح كردند و از چهارراه سينما تا مسجد جامع هم در اين مرحله آسفالت شدـ آن موقع هنوز ميدان 17 شهريور ـ فلكه گردوـ ساخته نشده بود و از آنجا تا رودخانه كوچه اي باريك با جوي آبي بود كه بعدها تعريض شد و امروز خيابان شهيد شهابي ،  همان كوچه تعريض شده،  است.

                                                                                                           عليرضا كاشاني

گفت وگویی بود ساده و خاطره انگیز که جناب آقای علیرضا کاشانی با آقای محمد علی ملایی  انجام داده بود.  دراین گفت و گو بخشی از  تاریخ شهری بافت را آقای محمد علی ملایی بر زبان آورده است .

 دوستان و بزرگوارانی که در مورد این گفت و گو خاطره  یا  مطلبی را دارند برای وبلاگ ارسال کنند تا به آن اضافه شود. 

    با تشکر از آقای علیرضا کاشانی که این مطلب را برای وبلاگ " بافت شهر من "  ارسال  کرده اند.

 

انتشار اسناد بافتی لیکس ( سند شماره 8)

 

زغال کیلویی چند ؟

ششمین جلسه انجمن شهر بافت در تاریخ 2/9/1347 ساعت چهار بعدازظهر به ریاست آقای قاسم اعتمادی و با حضورکلیه اعضا در محل انجمن تشکیل  و در مورد سوخت رسانی با حضور آقای صابری نماینده اداره منابع طبیعی بافت مذاکره به عمل آمد.

قرار شد مقداری زغال که سهمیه بافت و در اداره منابع طبیعی  کرمان موجود است  با معرفی یک فروشنده از طرف شهرداری تحویل و اقدامات لازم انجام شود.

انجمن تصویب کرد چون ممکن است فروشنده زغال برای خرید وجهی نداشته باشد، مبلغ بیست هزار ریال ( 2هزارتومان ) به فروشنده زغال در برابر ضامن معتبر تأدیه شود که برای دو ماه در اختیار فروشنده باشد و پس از دو ماه بایستی مستهلک گردد .

در همین خصوص و در دهمین جلسه انجمن در تاریخ 11/10/1347 چون ذغال مورد بحث به بافت تحویل شده است ، انجمن در خصوص قیمت ذغال تصمیمات زیر را اتخاذ کرد :

زغال درجه یک                  هر کیلو شش ریال

زغال درجه دو                   هر کیلو پنج ریال

زغال مخلوط با خاکه           هر کیلو 5/4 ریال

رئیس انجمن : اعتمادی       نایب رئیس اول : ریائی         نایب رئیس دوم : احمد شفیعی      منشی : اشرف رستگاری

انتشار اسناد بافتی لیکس ( سند شماره 7 )

 

برگرداندن جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک به مام وطن ( 11/9/1350 )

هفتادمین جلسه انجمن شهر بطور فوق العاده در ساعت 10 صبح روز پنج شنبه 11/9/1350 بنا بدعوت قبلی شهرداری در محل انجمن به  ریاست قاسم اعتمادی و سایر اعضا تشکیل شد و آقای شهردار طی سخنانی گفت :

آقایان اعضا انجمن شهر استحضار دارند  : موفقیت درخشان و ثمربخش ارتش دلیرایران در سحرگاه نهم اذرماه 1350 و برگردانیدن جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک واقع در دهانه خلیج فارس که در قرون متمادی جز لاینفک کشور بوده و مدت کوتاهی دست غارتگر استعمار بسوی آن دراز بود ، بار دیگر به مام میهن برگشت و پرجم پرافتخار ایران برفراز این سه جزیره به اهتزاز درآمد و حق به حقدار رسید.

این موفقیت بزرگ به ملت حق شناس ایران فرصت می دهد که مراتب جانبازی و فداکاری اهالی و عشایر میهن دوست شهرستان بافت را  به اطلاع ارتش دلیر ایران تقدیم دارد و درود بی پایان خود را به روح پرفتوح شهدای عزیز نیروی دریایی ارتش که با نثار خون خود فداکاری خود را ثابت نمودند ، تقدیم می دارد.

انجمن شهر بافت با احساسات زایدالوصف و بی شائبه خود اظهارات آقای شهرداررا مورد تأئید قرار داده و تقاضا دارد مراتب جانبازی و وطن پرستی اهالی و عشایر میهن پرست شهرستان بافت را که همواره آمادگی کامل دارند که تا آخرین قطره خون  خود را در راه اعتلای کشور عزیز ایران نثار نماید.

انجمن شهر در همین جلسه دست نیایش به درگاه خدای لایزال برداشته و از بارگاه کبریایی  عظمت کشور ایران را مسئلت نمودند و درود بی پایان خود را به روح پاک شهدای وطن که با نثار خون خود قسمتی از خاک وطن را به مام میهن برگرداندند ، تقدیم می دارد و انزجار و تنفر شدید خود را از اعمال وحشیانه و خلاف انسانی عمال حکومت بعثی ابراز  و تقاضا دارد ارتش دلیر ایران مشت محکمی به دهان این یاوه گویان که در تاریکی می رقصند ، کوبیده و برای همیشه دهان کثیفشان را بسته و خاموششان سازند.

ملت ایران بویژه عشایر و مردم وطن پرست بافت آمادگی کامل خود را برای جانبازی تا آخرین قطره خون خود اعلام می دارد.

انتشار اسناد بافتی لیکس ( سند شماره 6)

   

                                   

چارت سازمانی شهرداری بافت در سال 1348

1 – شهردار

2 –متصدی امور مالی و دفتری

3 – متصدی امور فنی و ساختمانی

4 – متصدی خدمات شهری و مأمور وصول

5 – خدمتگزار و نامه رسان ، انبار دار و سرایدار

6 – مکانیک برق و آب

7 – کمک مکانیک برق

8 – کمک موتورچی و سرایدار نیروگاه

9 – کمک مکانیک موتورهای آب و تلمبه خانه و لوله کش و سرایدار

10 – کنتورنویس آب و برق و مأمور وصول

11 – باغبان

12 – رفتگر شش نفر

جمع کل 17 نفر

در ادامه همین صورتجلسه آمده است : شهر بافت در حال حاضر دارای سه رشته خیابان اصلی هر کدام بطول سه کیلومتر و چهار میدان شامل گُلکاری و یک باب باغ کودک و تعداد زیادی کوچه های اصلی و فرعی می باشد و از طرفی به علت نداشتن آسفالت و خیابان های خاکی بخصوص خیابان... ( طالقانی ) به جهت تراکم جمعیت و حمل و داد و ستد و ایاب و ذهاب وسائط نقلیه و وجود مغازه های اغذیه فروشی برای فرونشاندن گرد و خاک بایستی روزانه سه مرتبه آبپاشی شود و جمع آوری زباله شهر وجود رفتگر بیشتری مورد لزوم می باشد ، ولی با توجه به درآمد شهرداری و هزینه پرسنل در حال حاضر با همان شش نفر رفتگر شاغل می توان تا حدودی احتیاجات را رفع نمود.

بافتی لیکس : شهرداری بافت در حال حاضر 173 نفر پرسنل دارد

   انتشار اسناد بافتی لیکس ( سند شماره 5)

  

                               

   

تصمیمات انجمن شهر در خصوص کم آبی  و خشکسالی در بافت

سی و هشتمین جلسه انجمن شهر بافت در ساعت 4بعداز ظهر روز 11/3/1349 در محل انجمن به ریاست آقای قاسم اعتمادی و با حضور آقای شهردار تشکیل و موارد زیر مطرح گردید:

آقای قاسم اعتمادی هدف از تشکیل این جلسه را پیرامون کم آبی  و خشکسالی در بافت عنوان کردند و گفتند : آب بافت از رود تأمین می شود که در نتیجه قهر طبیعت و خشکسالی ،  طوری آب نقصان پیدا کرده است که بیم قحطی آب آشامیدنی حتمی است.

رودآب بافت از ششدانگ تشکیل می شود که چهاردانگ آن متعلق به 32 نفر زارعین می باشد که از طرف اصلاحات  ارضی به آنها واگذار شده و دو دانگ آن متعلق به باغداران شهرستان بافت می باشد که منحصراً شرب 1000 باغ مشجر که زیبایی شهر به چند میلیون درخت همین باغستان ها می باشد که آن هم با کمبود آب فعلی قسمتی از اشجار خشکیده و یا در حال خشک شدن هستند و تأمین آب لوله کشی مصرف شهر ، شیر و خورشید و برق نیز از همین آب می باشد که بواسطه کمبود آب اغلب اوقات منبع آب خالی و آب شهر نمی رسد و با مشاهداتی که خود من و اعضا انجمن شهر نموده اند با فعالیت های آقای شهردار که حمل آب به برق را بوسیله تانکر انجام داده اند و برای تأمین عدالت در مصرف همگانی آب دستور داده اند اغلب اوقات یکی دو قسمت از شبکه لوله کشی از آب قطع و بسایر قسمت ها آب برسد و برای نوبت دیگر آب به محل های قطع شده فرستاده می شود.

چون فعلاً راه چاره دیگری در نظر نیست و نسبت به شرب باغستان فعلاً از چهاردانگ آب متعلق به دهقانان که خودشان حاضر بفروش آن می باشند ( چون در اثر کمی آب و بُعد مسافت به محصول آنها آب نمی رسد ) شهرداری با نماینده دهقانان مذاکره و پس از تعیین قیمت  آب مزبور در اختیار باغستان بافت گذارده شود تا فعلاً قسمتی از اشجار باغداران از خطر خشکیدن نجات یابد.

در ادامه آقای شهردار از آقای قاسم اعتمادی تقاضا نمودند برای دو نوبت شش روز از آب آسیاب جفته  را که در شمال بافت قرار دارد ، در اختیار بگذارند تا استفاده شود که آقای اعتمادی اظهار داشتند :

آب آسیاب جفته بی اندازه کم و حتی کفاف باغستان خود محل را نمی دهد ، معذالک برای یک نوبت بمدت شش روز از طرف خود و سایر مالکین آسیاب جفته موافقت می شود که آب مزبور در اختیار باغداران قرار گیرد.

وی اظهار داشت : این اقدام موقتی است و نمی توان انتظار رفع کمبود  آب را داشت و یگانه امید ما و انتظار اهالی بافت  بسته به عنایت و توجهات جناب آقای معتمدی استاندار معظم می باشد که دستور مقتضی در خصوص حفر یک یا دو حلقه چاه جهت تأمین آب اهالی  را صادر بکنند.

در پایان این جلسه انجمن شهر نسبت به مجاهدت و از خود گذشتگی که آقای شهردار تا کنون در خصوص رفع کمبود آب کرده اند ، قدردانی و به پاس این فعالیت ایشان انجمن تصمیم گرفت مبلغ 41360 ریال حق قانونی  حضور در جلسات چهار ماهه آخر سال 47 و یکساله سال 48 را مطالبه نکند و از این مبلغ به نفع شهرداری صرف نظر کند.

رئیس انجمن  قاسم اعتمادی      نایب رئیس اول حمدالله ریایی     نایب رئیس دوم احمد شفیعی     منشی عبدالله کاشانی

  منشی اشرف رستگاری

 بافتی لیکس : جلسه پر بار و پر آبی بود زیرا اعضا  محترم انجمن  حق حضور در جلسات  چهار  ماهه  پایان  سال 1347( 41360 ریال ) و همچنین حق حضور در جلسات سال 1348 را مطالبه نکردند و کل  مبالغ را  برای توسعه و تأمین آب  به شهرداری اهدا کردند و دیگر اینکه مرحوم حاج قاسم اعتمادی  با اختصاص  یک نوبت آب منطقه آسیاب جفته به مدت شش روز برای رفع کمبود آب مردم بافت  موافقت کرد.

 

انتشار اسناد ( بافتی لیکس ) در مورد شهرستان بافت ( سند شماره 4  قیمت آب)

              

         

                        

موضوع : تعیین قیمت حقابه رودآب بافت

نهمین جلسه انجمن شهر بافت در تاریخ 9/10/1347 در ساعت 4 بعداز ظهر به ریاست قاسم اعتمادی در محل انجمن تشکیل و موارد ذیل مطرح و مورد تصویب انجمن شهر واقع گردید.

1 - موضوع تعیین قیمت حقابه رودآب بافت که از طرف ریاست محترم اصلاحات ارضی شهرستان بافت خواسته شده بود ، قیمت حقابه رودآب بافت که بر اساس ششدانگ تقسیم می شود ، چهار دانگ مربوط به زارعین که از طرف اصلاحات  صاحب آب و زمین شدند و دو دانگ آن متعلق به کلیه ساکنین شهرستان بافت می باشد.

قیمت حقابه به نظر آقای زند رئیس اصلاحات ارضی شهرستان بافت با توجه به اینکه در موقع فروش آب از طرف زارعین ، آنان باید از زراعت صیفی صرفنظر نمایند، لذا برای جبران خسارت صیفی زارعین قیمت حقابه برای هر ساعت دویست ریال (20 تومان) را  پیشنهاد فرمودند .

اعضا انجمن شهر بافت قیمت حقابه را که  مربوط به زارعین  (چهار دانگ  ) می باشد با در نظر گرفتن آب که نباید از اول شهرستان بافت تا آخر شهرستان باشد برای هر ساعت یکصد ریال ( 10 تومان ) تعیین نمودند که مراتب و قیمت آن در پاسخ نامه شماره 1331 مورخ 5/10 /1347 از طرف شهرداری داده شود.

رئیس انجمن  : قاسم اعتمادی      نایب رئیس  : حمداله ریایی     نایب رئیس  دوم :احمد شفیعی     منشی  : اشرف رستگاری    منشی :  عبداله کاشانی       رئیس اصلاحات ارضی : زند

توضیح :  این تعیین نرخ آب مربوط به آب بها مازاد زارعین از رودآب بافت می باشد که در اختیار باغ ها گذاشته می شد.

 

 

 

انتشار اسناد ویکی لیکس ( بافتی لیکس ) در خصوص شهرستان بافت ( سند شماره 3 )

 

                                         ابوالفتح خان چگونه شهردار بافت شد

سومین جلسه انجمن شهر بافت در ساعت 4بعداز ظهر در تاریخ 13/8/1347با حضور امضاکنندگان زیر در محل انجمن تشکیل شد.

رئیس انجمن رسمیت انجمن را اعلام داشته و بلافاصله در اجرای ماده 50 قانون شهرداری با توجه به آئین نامه شرایط احراز سمت شهردار برای انتخاب شهردار وارد بحث و شور گردید .

در نتیجه آقای ابوالفتحح شهابی فرزند نصرالله دارنده شناسنامه 1423 صادره از بافت متولد 1304 برای مدت 2 سال پیشنهاد و مقرر گردیدمراتب به فرمانداری شهرستان بافت اعلام تا پس از تأئید صلاحیت نامبرده از طرف سازمان های مربوطه در سمت شهردار انجام وظیفه نماید.

چهارمین جلسه انجمن هم در تاریخ 21/8/1347 در همین رابطه تشکیل شد و حاضرین در همین مورد بحث و گفتگو کردند.

پنجمین جلسه انجمن شهر بافت در تاریخ2/9/1347 ساعت 4 بعدازظهر به ریاست آقای قاسم اعتمادی رئیس انجمن شهر و با حضور کلیه اعضا تشکیل و نامه شماره 1482 مورخ 22/8/1347 شهرداری بافت مبنی بر قبولی آقای ابوالفتح شهابی به سمت شهردار به شرح زیر:

انجمن شهر بافت محترماً عطف به مرقومه شماره 4 به تاریخ 21/8/47 منظم به یکبرگ صورت مجلس مورخ 21/8/47 دایر به انتخاب مجدد اینجانب به سمت شهردار بافت ضمن تشکر بدینوسیله قبولی خود را اعلام و رجا واثق دارد با همکاری و راهنمایی های آن انجمن محترم پیش از پیش در انجام امور عمرانی و خدمت به مردم این شهر توفیق کامل حاصل گردد.

در پایان جلسه انجمن شهر از حسن نظر آقای شهردار تشکر نموده و امیدوار است ایشان در انجام امور عمرانی و خدمت به مردم موفق باشند.

رئیس انجمن قاسم اعتمادی      نایب رئیس اول حمداله ریاحی     نایب رئیس دوم احمد شفیعی      منشی بانو اشرف رستگاری    منشی عبدالله کاشانی

توضیح : در بیست و چهارمین جلسه انجمن در تاریخ 30/4/48 در خصوص ترمیم حقوق شهردار تقاضای آقای شهابی در بند سه صورتجلسه به شرح زیر آمده است:

با توجه به آئین نامه حقوق شهرداران به شماره 41240 مورخ 14/12/1347 که به تصویب هیئت محترم وزیران رسیده و همچنین درجه بندی شماره 2702/8 مورخ 16/12/1348 منظم به آن نسبت به ترمیم حقوق اینجانب از اول سال 1348 اقدام لازم معمول فرمایند.

نامه مذکور توسط انجمن مطرح و به شور گذاشته شد  و مقرر شد حقوق آقای شهابی شهردار بافت از اول سال 1348 از ماهیانه هفت هزار ریال ( 700 تومان ) به دوازده هزار ریال ( 1200 تومان ) افزایش یافته  و به انضمام مابه التفاوت حقوق بر اساس بند سه و تبصره یک از ماده دو آئین نامه مربوطه ضمن تأمین اعتبار در اصلاح بودجه  سال جاری برابر مقررات پرداخت شود.

بافتی لیکس : خوب ! با این حساب مرحوم ابوالفتح خان شهابی در سال 1348 مبلغ 12000 ریال ( 1200 تومان ) حقوق می گرفته است که با این حقوق می توانسته 120 کیلو گوشت گوسفند خریداری بکند و اگر همین 120 کیلو گوشت را مبنا قرا بدهیم و آن را در 150000 ریال ( قیمت یک کیلو گوشت در حال حاضر) ضرب کنیم ، حقوق ایشان می شود 18000000 ریال ) یک میلیون و 800 هزار تومان )

پس بروم سراغ آقای شفیعی شهردار امروزه بافت

الو : جناب شفیعی سلام عرض می کنم ، هرندی هستم از وبلاگ بافت شهر من

باور کنید ،  خیلی تحویلم گرفت و گفت هر روز به وبلاگم سری می زند.

گفتم آقای شهردار می دانید مرحوم شهابی در سال 1348 چقدر حقوق می گرفته است ؟

گفتند : خیر

گفتم : 1200 تومان

از ایشان سوال کردم شما چقدر حقوق می گیرید؟ گفتند : 700 هزار تومان

خداحافظی کردم  و با حقوق ایشان رفتم قصابی و 46 کیلو گوشت بیشتر نتوانستم بخرم.

46 کیلو را از 120 کیلو کسر کردم ، دیدم بنده خدا آقای شفیعی بضاعت خرید 74 کیلو گوشت را نسبت به مرحوم شهابی  کمتر دارند ، فوری می خواستم زنگ بزنم به آقای علیرضا کاشانی رئیس شورای شهر که این روزها نقش مرحوم حاج قاسم اعتمادی را در شهر ایفا می کنند ،  وبگویم چرا شهردار نمی تواند این 74 کیلو گوشت  را مانند شهردار سال 1348 بخرد ، که ترسیدم بین شهردار و رئیس شورای شهر را بهم بزنم.

البته خودتان می دانید بافتی لیکس که توانسته است اسناد 40 ، 50 سال قبل را از پستوخانه ها بدر آورد ، با تحقیق و تفحصی که از چند تا شهردار دوست و رفیق  به عمل آورد متوجه شد که حقوق خشکه آقای شفیعی این مبلغ است و مبالغی تحت عناوین حق جلسه و... به این حقوق اضافه می شود که آقای شفیعی هم می تواند آن 74 کیلو گوشت مابقی را بخرد.

گفتنی است : مرحوم ابوالفتح خان شهابی تا سال 1357 به مدت 14 سال شهردار بافت بوده است و ایشان دو دوره قبل از این صورتجلسه نیز شهردار بافت بوده اند( از سال 1343)

 این صورتجلسه  را با ذکر فاتحه به روان تمامی شهردارانی  که قدمی برای توسعه و آبادانی شهر بافت برداشته اند، به پایان می برم  و برای شهردارانی که در قید حیات هستند ، سلامتی و طول عمر با عزت را از درگاه خداوند منان خواستارم.

 

انتشار اسناد ویکی لیکس ( بافتی لیکس ) در مورد شهرستان بافت ( سند شماره 2 )

 

گوشت کیلویی چند ؟

صورتجلسه مورخ 30/ 10/1347

دوازدهمین جلسه انجمن شهر بافت در ساعت 3 بعدازظهر 30/10/1347 به ریاست قاسم اعتمادی و با حضور آقای بنی اسدی نماینده فرمانداری شهر بافت در محل انجمن تشکیل و چون دعوتی از طرف شهرداری نسبت به تعیین قیمت گوشت و واگذاری زمین از طرف شهرداری به شرکت های تعاونی شده بود ، انجمن شهر  پس از شور لازم با حضور قصابان  که اظهار داشتند :

در این موقع فصل زمستان و کمبود گوسفند و مخارجات فوق العاده ای که گوسفند موجودی دارد ، با قیمت فعلی که گوشت را می فروشیم ضرر فاحشی متوجه ما می شود و بر همین اساس تقاضای اضافه قیمت گوشت را از اول بهمن ماه داشته اند.   تصمیم گرفت   :

با توجه به اینکه گوشت از مایحتاج روزانه مردم می باشد ، نمی توان تصمیمی نسبت به گرانی قیمت آن گرفت ، از طرفی هم با وضع فعلی کمبود گوسفند و گرانی علوفه به علت بارندگی برف و باران تهیه گوسفند برای قصابان خالی از اشکال نیست و چون از طرف شهرداری قیمت گوشت از کرمان و سیرجان استعلام شده و در اختیار شهرداری قرار گرفته ، لذا انجمن شهر نرخ گوشت گوسفند را از اول بهمن ماه 1347 تا آگهی ثانوی به شرح زیر اعلام می کند:

گوشت گوسفند هر سه کیلو 304 ریال ( هر کیلو 10 تومن و 20 شاهی یا 101 ریال)

گوشت گاو هر سه کیلو 152 ریال ( هر کیلو 5 تومن و20 شاهی)

مرغ هر کیلو ۳۸ ریال

رئیس انجمن : اعتمادی       نماینده فرماندار : بنی اسدی     نایب رئیس اول  : ریایی        نایب رئیس دوم : شفیعی     منشی : کاشانی         منشی : اشرف رستگاری

بافتی لیکس : از آنجائیکه قیمت گوسفند زنده نصف گوشت می باشد ، قیمت یک گوسفند زنده 25 کیلویی در سال 1347 می شود 1250 ریال و این یعنی : کاش می شد یک لحظه می رفتم سال 1347 و با پول دوماهه یارانه نانم (80000ریال) تعداد64گوسفند می خریدم و می رفتم دنبال چوپانی

تازه اگر پول یارانه نان همسر و دوتا اولادم را هم همراه خودم می بردم ، آن وقت 256 تا گوسفند می خریدم و فوری می آمدم امسال و گوسفندهایم را به قیمت 480000000ریال (48میلیون تومان ) می فروختم و می رفتم ایران خودرو 3 تا پژو 206 می خریدم ومی اومدم  بنگاه ماشین راه می انداختم  یا دو مرتبه می رفتم سال 1347 و با 48 میلیون پولم 384000 رأس گوسفند می خریدم ، بابا بی خیال مغزم داره سوت می کشه

راستی الان تلفن زدم به یک قصاب و پرسیدم : قیمت گاو زنده چنده ؟

گفت : ببرش روی بازکول و وزنش کن ، هر چی وزنش شد، اونو ضربدر 4هزار تومن کن

پرسیدم 4هزار تومن را از کجا آوردی ؟ گفت : قیمت گاو زنده هر کیلویی 4 هزار تومنه، نصف قیمت گوشت گاو با استخوان

رفتم سال 1347 یک گاوی را بردم روی بازکول، نه  نه ، اون موقع بازکول نبود ، اونو قپون کردم ، شد 300 کیلو، 300 ضربدر  25 ریال ( قیمت یک کیلو گوشت گاو در سال 1347 5 تومان و 20 شاهی)کردم ؛  شد 7500 و این یعنی : قیمت یک گاو 300 کیلویی در سال 1347  می شود 750 تومن

فوری اومدم امسال پول یارانه نان خودم وهمسر وبچه ها را برداشتم رفتم سال 47 یک گوساله و42  تا گاو خریدم  و اومدم امسال 42 تا گاو 300 کیلویی خودم را ریختم تو ماشین حساب ، شد12600 کیلو

می خواستم برم پیش همان قصاب و گاوهای خودم را بفروشم به مبلغ 504000000 ریال

یک مرتبه به خودم اومدم و یادم اومد 32 هزار تومن یارانه نان دو ماهه خودم و اهل منزل را چند روز پیش دادم 2 کیلو گوشت خریدم.

توضیح : بافتی لیکس به عرض ویکی لیکس می رساند که این سند و انتشار آن از سوی بافتی لیکس است و ویکی لیکس نقشی در انتشار آن ندارد و تکذیب آن توسط ویکی لیکس از سوی بافتی لیکس تکذیب می شود. چون سند من اصل است و اعضای انجمن شهر در سال ۱۳۴۷ امضایش کرده اند.

 انتشار اسناد ویکی لیکس در مورد شهرستان بافت ( سند شماره 1 )

                          

این اسناد  مربوط به  انجمن شهر بافت ( مرکز برنامه ریزی و توسعه  شهر بافت ) درسال های 1345 تا 1351 می باشد که پس از 44 سال توسط وبلاگ " بافت شهر من "  با عنوان  بافتی لیکس  لو می رود و افشا می شود.

این اسناد توسط یکی از عوامل وبلاگ " بافت شهر من "  در اختیار من گذاشته شده است و به مرور منتشر می شود و در پایان انتشار این اسناد نام این همشهری عزیزرا با نظر خودشان لو می دهم .

جهت اطلاع و یادآوری عرض کنم : ویکی لیکس نام موسسه ای است که توسط شخصی به نام جولین آسانژ راه اندازی شده است  و این موسسه اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا را ( راست یا دروغ) لو می دهد.

فرق اسناد بافتی لیکس با اسناد ویکی لیکس در این است که اسناد من اصل است و امضا اعضای انجمن شهر زیر آن می باشد و فرق  خود من با جولین آسانژهم در وصله هایی است که به تن آسانژ چسبید ، ولی به تن من نمی چسبد.

با توجه  به بحث این روزها و  تأمین انرژی و هدفمندکردن یارانه ها اولین سند ی که منتشر می کنم مربوط است به بحث تأمین انرژی در سال 1347 در شهرستان بافت

توضیح اینکه :  سعی می کنم بعضی از بندهای این اسناد را که برای شما جذابیت داشته باشد  منتشر کنم و از موارد اضافی بپرهیزم.

                                                          صورتجلسه

یازدهمین جلسه انجمن شهر بافت در تاریخ17/10/1347ساعت سه بعدازظهر بنا بدعوت شهرداری بطور فوق العاده  و با حضور جناب فرماندار و آقای شهردار و اعضا تشکیل و موارد زیر مطرح و مورد تصویب قرار گرفت.

1 – آقای شهردار درخصوص تأمین سوخت شهر از جمله مواد نفتی توضیحاتی به شرح زیر ایراد نمودند :

با توجه به بارندگی های باالنسبه شدید و تداوم بارندگی های اخیر که موجب انسداد راه ها با ریزش شدید برف و طغیان رودخانه ها گردیده است و همچنین توجه به مصرف فوق العاده مواد نفتی که قاعدتاً مترادف با شروع سرمای شدید طبیعی می باشد، احساس می شود علیرغم همه گونه کوشش نمایندگی مواد نفتی ، عوامل طبیعی و ازدیاد مصرف از نظر تأمین مواد نفتی کمبودی متصور می گردد،که برای جلوگیری از هر گونه پیش آمدهای سوء و ناراحتی های احتمالی مردم با توجه به اضطراری که در حال حاضر از این حیث احساس می شود ، تصمیم بر این گرفته شد که:

مبلغ یکصدهزار ریال ( 10 هزار تومان ) از محل اعتبار جدول سازی و غیره اعطایی مقام استانداری که در حال حاضر بعلت نامساعد بودن عوامل جوی امکان اقدام شروع برنامه مذکور میسر نیست ، برای جلوگیری از هرگونه پیش آمدهای احتمالی در مورد تأمین مواد نفتی بطور موقت در اختیار شهرداری قرار داده شود تا برای تأمین مواد نفتی و رفاه و آسایش بیشتر مردم اقدام لازم به عمل آید.

انجمن شهر با پیشنهاد شهردار  موافقت می نماید که مبلغ یکصدهزار ریال از محل مورد تقاضا مواد نفتی خریداری و با مسئولیت آقای شهردار به مصرف رسانیده و وجه مزبور ظرف مدت دو ماه به حساب مربوطه واریز نماید.

پرویز درگاهی فرماندار       ابوالفتح شهابی شهردار      قاسم اعتمادی رئیس انجمن      حمدالله ریاحی نایب رئیس

احمد شفیعی نایب رئیس         عبدالله کاشانی منشی         اشرف رستگاری منشی

 بافتی لیکس  : یادش بخیر ! 42 سال پبش رودخانه طغیان داشته ، برف  عرضه انسداد راه ها داشته و 10 هزارتومان ارزش تأمین سوخت یک شهر را داشته

توضیح : عنوان ویکی لیکس را به این خاطر برای انتشار این مطالب انتخاب کردم که این روزها بحث روز می باشد و جولین آسانژ حواسش باشه که نقشی در انتشار مطالب من نداره و مطالب منو تکذیب نکنه.

 

 

تاريخ بافت در يك نگاه

 

                                                      ازصفاري تا پهلوي

اندر موجوديت بافت آورده اند كه در قرن اول هجري بافت يكي از حوزه هاي سيرجان بوده و چون صفاريان در اين دوره در بلاد كرمان منشا خدماتي بوده اند ، به احتمال وافر در بافت هم اثرات خيرشان ردي داشته است.

از بافت در دوره سامانيان خبري نيست  ولي در همين دوره گذشتگان ما در به قدرت رسيدن آل بويه نقشي داشته اند.

در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم هجري به بخش هايي از بافت و حومه اقطاع مي گفتند و چون بافت ما سنش به دوره سلجوقيان قد كشيد ، تني چند از اولاد ملك قاوَرد يا همان سلجوقيان كرمان در قسمت هايي از بافت مانند رابر  سكنا گزيده و بر مردم آنجا حكمراني مي كردند.

در دوره قراختائيان يكي از حكمرانان كرمان ، حكمراني بافت و ارزوئيه را به جلال الدين بن سلطان قطب الدين واگذار كرد.

در دوره آل مظفر برخي پادشاهان در بافت و ارزوئيه به تاخت و تاز مشغول بوده و جنگ امير مظفر با شيخ ابواسحاق در بافت روي داده است.

در دوره تيموري خبري از بافت جست نكردم، ولي در دوره صفويه افشارها در بافت ظهورپيدا كردند و سرآغاز افشاري خود را اوايل همين عصر صفوي به سال 916 ه.ق با رئيس ايلي درگاه قلي بيگ بر كرسي بافت نشاندند و بر همين اساس به بافت در آن زمان اقطاع افشارمي گفتند.

در دوره نادري ساكنان بافت ( طوايف اقطاع و افشار) از حمايت نادر شاه نه تنها بهره نجستند، بلكه گرفتار نادري نادرشاه شدند و همين بس  وقتي كه نادر به كرمان آمد ، چون خاندان قلي بيگ افشار را فربه ديد ،‌ فربه بودن خاندان قلي بيگ را بهانه قرار دادو سر او را در سوراخ تنگي در ديوار گذاشتند و با طناب و دو گاو سر از تن خاندان قلي بيگ جدا كردند.

پس از بي مهري هاي نادرِ نادر شاه  به بافت ، تاريخ شهرمان به زنديه رسيد، در اين دوره 8 هزار سوار و تفنگچي كريم خان زند به سركردگي نضيرخان لاري حاكم لار كه قصد تصرف كرمان را داشت ، ابتدا وارد ارزوئيه و از آنجا به اقطاع آمدند و سپس به قصد تصرف كرمان  از بافت برفتند.

و اما در دوره قاجار و قاجاريه ، بافت بصورت ملوك الطوايفي اداره مي شد و هر ناحيه اش براي خود كلانتر و يا كدخدايي مي داشته است.

ميرزا حسين وزير ، علي محمد خان ، عدل السلطان ، ملا غلامحسين خان بافتي ( امين الرعايا) ، صمداله شيباني ( امين ديوان ) و مرات اسفندياري از آن جمله حاكمان و كلانتران بوده اند.

در اواخر همين دوره بخش وسيعي از بافت تحت نفوذ غنجعلي خان افشار ، ايلخان بزرگ قرار گرفت و بعد از او حاكميت اقطاع و افشار به برادرش ه‍ژبر السلطنه واگذار شد.

افراد ديگري مانند مرتضي قلي خان سرهنگ ، ميرزا خان سرتيپ و فرزندش احمد علي خان ايلخاني نيزحاكم بافت بوده اند.

خلاصه آنكه در دوره قاجاريه ، افشارها نقش مهمي در حكومت داشتند و در سال 1207 ه.ق به دستور آقا محمد خان قاجار ، فتحعلي شاه به قصد تصرف كرمان عازم مي شود و نخست به سيرجان و از آنجا به بافت ورود پيدا مي كنند.

گروهي از ريش سپيدان و بزرگان  منجمله : آخوند ملا محمد صالح بافتي، حيدر خان هشوني و امير باقر گوغري به گرمي از او و سپاهش استقبال كردند تا اينكه فتحعلي شاه حكمراني بافت را به ميرزا حسين پسر آقا علي واگذار كرد و به رابر حمله ور شد ، مردم رابر به سختي با او مقابله كردند ولي در نهايت قلعه رابر به محاصره و تصرف فتحعلي شاه در آمد.

در رابر فاطمه خانم دختر عسكر كفشدوز دل فتحعلي شاه را ربود و درست در شب قتل اقا محمد خان مراسم عروسي فاطمه خانم كه بعداً سنبل باجي ناميدندش دركاخ گلستان برگزار شد.

سنبل باجي از فتحعلي شاه صاحب فرزندان زيادي شد ، فرزندان سنبل باجي برادر او علي اكبرخان رابري را خالو (دايي) خطاب مي كردند و بر اساس همين خالو گفتن ها ، علي اكبرخان رابري و اولاد و نبيره هايش به خالويي ملقب شدند و طايفه خالويي شكل گرفت.

در زمان مشروطيت بافت مشتمل بر همان اقطاع و افشار بود ، اقطاعي ها ساكن بافت و افشارها كوچ رو بودند.

افشارها را غنجعلي خان افشار رئيسي كرده و بعد از مدتي توانست ايل بيگي را از خانواده وزيري خارج كند ، علاوه بر غنجعلي خان ، محمد خان سرهنگ  نيز بر قشري از افشارها و عشاير ارزوئيه رئيسي كرده است.

 و تاريخ بافت سنش كه به دوره پهلوي رسيد ، به دست احمد خجسته و علي خان محتشم الدوله داده شد كه آنها هم درتاريخ پر فراز و نشيب بافت نقشي داشته باشند .

پس از خواندن كتاب تاريخ بافت كه آن را دكتر هوشمند اسفنديارپور به نگارش در آورده است ، مطلب بالا را براي شما خوبان قلمي كردم .

 با اين اميد كه فرصتي حاصل شود تا  در بخشي ديگربه تاريخ بافت در دوران پهلوي و سپس بعد از انقلاب بپردازم.

 

                                                  حميد هرندي

تاريخ آب و آبياري شهرستان بافت ( قسمت سوم –صوغان )

 

صوغان در 170 كيلومتري جنوب شرقي بافت و در حوزه ارزوييه قرار دارد.صوغان داراي 24 پارچه آبادي مي باشد كه مهمترين آنها عبارتند از :سرخان ، علي آباد ،گچين ، آشين ، ابراهيم آباد، امير آباد و دشت ده ، گل بند و باغان .

در مورد نامگذاري صوغان ،  نظريات مختلفي وجود دارد. بر پايه نظرات ساكنان منطقه نام اوليه صوغان ( چوگان ) بوده كه افراد و سواركاران طوايف  در دشت سرسبز آنجا ، چوگان بازي مي كرده اند. بعضي ديگر مي گويند نام اصلي آن ( سوغان) بوده كه به معناي دواندن و آماده كردن اسب براي شركت در مسابقه است.

و ديگر نظر در اين مورد مبني بر واژه ( زوغ) به معني رودخانه هميشه پر آب  و زوغان به معني محلي كه رودخانه پر آب دائمي دارد و از سويي ( صوغ ) به معني محلي است كه آب در زمين فرو مي رود و صوغان نام  مكاني آن است.

كاريز هاي : (قنوات ) مهم صوغان شامل : كاريز سرخان به درازي : ( طول) 8 كيلومتر ، كاريز علي آباد به درازي 7 كيلومتر و كاريز دهان  كه از همه قديمي تر مي باشدو قدمت آن به زمان سكونت انسان ها در تپه يحيي مي رسد.

 كاريز سرخان در هر نوبت ويراني خود عده اي از افرادي را كه براي مرمت و بازسازي ان اقدام  كرده اند به كام مرگ كشيده است  و به همين علت به سرخان به معني سرخي خون يا سرخون مشهور شده است.

كاريز : ( قنات) دولت آباد در منطقه صوغان حفر شده و به سبب شيب تند مسير 30 كيلومتري آن تا دولت آباد كانال كشي بوده  و اكنون ويران شده است.

 از  آسياب هاي بنام صوغان مي توان به آسياب زارعين  و آسياب دهانه كوه زيارت اشاره كرد.

مالكيت كاريز ها( قنوات ) عمومي است .چهاردانگ و چهار تسبيح از كاريز علي آباد و دو دانگ از كاريز سرخان وقف امام زمان (عج) است  كه سال ها پيش توسط افرادي به نام عبدالكريم و عبدالرحيم كه از مالكان منطقه بوده اند ، وقف شده است.

صوغان ، سرزمين چشمه سارهاست .چشمه زيارت شاهزاده زكريا از همه معروف تر مي باشد.

بعضي معتقدند كه زكرياي نبي در اين منطقه مي زيسته و زيارت شاهزاده زكريا هنوز هم مشتاقاني دارد . يحيي وفرزند زكريا در همين جا به شهادت رسيده و نام تپه يحيي بنا به روايتي  به آن زمان و يحيي بر مي گردد. مي گويند : خون يحيي آنقدر جوشيده تا براي بندآمدن آن به اندازه  اين تپه خاك ريخته اند. منطقه آشين نيز آشيانه اصلي  و دروازه ورودي  منطقه به حساب مي آمده است.

                              برگرفته از كتاب تاريخ  آب و آبياري استان كرمان         محمد برشان

تاريخ آب و آبياري شهرستان بافت ( قست دوم – ارزوییه )

 

 

 شوند : ( دليل ) نامگذاري ارزوییه به گفته افراد محلي از واژه "ارز" به معني برنج می باشد. بعد از  يورش: (حمله) تازيايان : (اعراب) به ايران به شوند : (علت) وفور برنج و كشت آن در ارزوئيه   به اين نام شهرت يافته است.

در گويش محلي به  شكل "ارزو" ادا مي شود و به همين شوند : (دليل) به ارزوییه مشهور شده است. ارزوییه قدمت ديرينه اي دارد و اوج شكوفايي و آبادانی آن در حكومت زنديه بوده است.

مركز ارزوييه شاهماران است كه شوند :(علت ) نامگذاري آن به شوند: (علت) مارهاي سمي بسيار در منطقه بوده و در واقع مارهاي بزرگ در اين سرزمين زندگي مي كرده اند.

زمين هاي ارزوييه از آب كاريز : (قنات) سيراب : ( مشروب) مي شوند. از كاريز هاي بنام : (مشهور) ارزوييه مي توان از كاريزهاي ارزوييه ، آبگرم ، قلعه نو ، وكيل آباد ، صوغان ، قادرآباد ، ابراهيم آباد،چاه سرخ ، مازه ، نراب و چاه بغل نام برد.

كاريز ارزوييه از با ارزش ترين : (مهم ترين ) كاريزهاي  اين مرزو بوم :(منطقه) با 3 كيلومتر درازي:(طول) داراي 100 حلقه چاه است، در مسير اين كاريز 4 دهنه آسياب قرار داشته كه اكنون ويرانه هاي آن برجاست.

مدار گردش آب در شاهماران و صوغان 8 شبانه روز است  و نظام آبياري بر پايه : (اساس) حبه  محاسبه مي شود.هر حبه 1 ساعت اب دارد و پيش از ساعت تاق اجرا مي شده است( طول روزيك تاق و طول شب تاق ديگري محسوب مي شود )

كاريز وكيل آباد از ديگر كاريزهاي بنام ارزوييه به حساب مي آيد كه 250 حلقه چاه در  درازي: (طول) آن كنده: (حفر) شده است.گودي : (عمق) مادرچاه 50 متر و شيب كاريز از شمال شرق به جنوب غربي است.

نوع كاريز وكبل آباد رودخانه اي و نوع كاريز ارزوييه كاريز دشت است.

در وكيل آباد مدار گردش آب 12 شبانه روز است كه ميراب ها تقسيم آب را به عهده دارند.كاريزهاي قلعه نو ، ابراهيم آباد و وكيل آباد به موازات هم پيش مي روند . در مسير كاريز وكيل آباد 2 دهنه آسياب كار مي كرده است كه از بين رفته اند.

كاريزهاي ارزوييه سال ها از سوي غنجعلي خان جهانشاهي  ، درويش درآگاهي و يزدگردخان معينيان لايروبي و بغل كني شده است.

از مقني هاي ارزوييه مي توان از حمدا...خادمي ، غنجعلي عليرضايي ، مرادحاتمي و نوروز شرفي نان برد.

باغ هاي باارزش :(مهم) ارزوييه  باغ جندقي، باغ شرفي و باغ ميرابراهيمي است. باغ جندقي به مساحت 1000هكتار شامل گونه هاي مختلف مركبات و باغ ميرابراهيمي شامل : گونه اي مختلف خرما به مساحت 250 هكتار مي باشد.               ( برگرفته از كتاب تاريخ آب و آبياري ) نوشته : محمد برشان

توجه : بر پايه نوشته پيشين من در باره فارسي را پاس داريم تلاش كردم واژه هاي فارسي را بكار ببرم كه  در متن با  ( دونقطه و پرانتز) آنها را نوشته ام. خيلي سخت است چون واژه هاي بيگانه بيش اندازه وارد فرهنگ فارسي شده اند.

قدیمی ترین تابلو شهر بافت

این تابلو در ضلع شمالی بازارچه مرحوم کربلایی حاجی شفیعی نصب شده است و مربوط بود به کافه اسمال کافه چی .
حد اقل ۴۰ سال از عمر این تابلو می گذرد و هنوز تابش آفتاب و ریزش باران نتوانسته است بر مرغوبیت رنگ آن  پس از سال هاچیره شود.

بازار کربلایی حاجی شفیعی و خرید صدق و صفا

بازار کربلایی حاجی شفیعی

لحظه اي تأمل كن ، اگر آماده اي و گذشت ايام گيسوانت را به مانند من سپيد كرده است، بيا با هم به 40 ، 50 سال پيش برگرديم و از همين ضلع شمالي بازار كه از خجالت توسعه بر آن تابلو كوچه زده اند، وارد بازار شويم.

راستي !صبر كن ، چرا بر بازار يا كوچه نام خير بزرگ ، مهربان و دوست داشتني شهرمان ،مرحوم كربلايي حاجي شفيعي كه بازار متعلق به او بود را ننهاده اند؟ چه مي دانم ، شايد اين هم نوعي قدرشناسي است !

مي خواهي با هم زنبيل و سبدي  هم برداريم و از مغازه داران مهربان آن روزگاران كه صدق و صفا هم مي فروختند ، خريدي هم بكنيم.

دوست داري همين اول بازار به كافه اسمال كافه چي برويم و چايي بنوشيم؟ تابلو را نگاه كن ، كافه گلستان ،باور كن سن اين تابلو حداقل 40 سال مي باشد.اگر شهرمان موزه داشت ، چه خوب مي شد براي روكم كني تابلوهاي نئون و فلكسي اين روزها آن را در موزه نگه مي داشتيم.مرغوبيت رنگ را نگاه كن ،پس از 40‌، 50 سال هنوز  رنگ و رو دارد، اسو  مي نوشي؟

كمي صبر كن و به 40، 50 سال پيش نرو؛ من 23 سال پيش از شهرم بافت كوچ كردم و به كرمان آمدم. شايد بعضي از افراد و يا خاطره ها را نتوانم از پستوه ذهنم بيرو ن بياورم و تو بمن كمك كن.

پس بيا وارد بازار شويم، اينجا فكر كنم منزل مرحوم ممد بافتي بودكه در منزلشان به بازار باز مي شد، يادم نيست مرحوم قاسم شفيعي هم  فكر كنم در همين منزل زندگي مي كرد.روبروي همين منزل كمي پائين تر بانك ملي  بود كه مرحوم كلاحاجي آن را ساخته بود ، با چند تومان پول مي توانستي خيلي خريد كني.

به قنادي اكبرخان هرندي مي رسيم .علي دانشي مسوول اين قنادي بود ، اين پاتيل قنادي است و آنها هم قالب هايي هستند كه شيره قند در آنها ريخته مي شد و سپس در آن دستگاه دوار مي گذاشتند تا قند هاببندد و شكل بگيرندوسپس چند روزي اين قالب ها را در اين محل خنك مي گذاشتند تا سرد شوند و راحت از قالب در آيند. چه حلاوت و شيريني اينجا بود.

يادش بخير ، اينجا مغازه برادران شفيعي بود،كلا حاجي شفيعي و كلا احمد شفيعي و آن يكي كه دارد مي آيد ،تقي شفيعي است كه دبير زبان انگليسي است و فارسي را اندازه يك دكتراي ادبيات مي دانست.

روزهاي نيمه شعبان روبروي مغازه كلاحاجي غلغله اي بود، شربت و شيريني  و تار ممدعلي تارزن چه صفايي داشت، از ممدعلي هر آهنگي را كه مي خواستي بدون نت با سرپنجه هاي هنرمندش مي نواخت، تار او هميشه همراهش بود.

در اين محل مغازه  عبدا..اسلامي بود ، پدر استاد اسفنديار اسلامي و اينجا مغازه اكبرخان هرندي بود ، اين واژه خاني به بابام ارثي رسيده بود و اگر بخواهي خان را از روي اكبر خان تعريف كني،به پسر مفلس و بي چيزش كه من باشم ، مي رسي.

بابام عامل قند و شكر و روغن بود ، آن زمان براي اينكه مردم روغن حيواني كم بخورند و روغن نباتي قو بيشتر استفاده كنند ، در حلب هاي روغن نباتي سكه طلا جايزه گذاشته بودند. يادم مي آيد مردم قسمت مشخصي از قوطي هاي تايد را جمع مي كردند و آنها را به مغازه پدرم مي آوردند، و در قبال آنها قاشق ، چنگال و ظروف چيني جايزه مي گرفتند.

این مغازه روبرویی از عباس دهقانی بود که نخود برشته و چای و اقلام دیگر می فروخت.

اينجا هم كافه سليماني بود، كه متعلق به كلاحاجي  بود ، علاوه بر غذا ، چند اتاق براي استراحت دور تا دور حياط قرار داشت و اين تنها مسافرخانه بافت بود.

اين هم مغازه مشدي عوض مسعودي است ،همه چيز در آن گير مي آمد. واين هم قصابي علي احمد كبيري است. راستي اگر چوب خط همراه داري ،بيا برويم و يك چارك گوشت بخريم.

چوب خط ديگر چيست ؟ببين آن زمان ها فريزر نبود و مردم هر روز گوشت تازه مي خريدند و هر كس بر اساس آشنايي و نزديك بودن  به قصابي از يك قصاب خريد مي كرد.هر كس يك چوب خط داشت كه موقع خريد؛ قصاب بر اساس مقدار گوشتي كه خريد كرده بود ، با چاقوي قصابي يك خط يا بيشتر روي چوب مي انداخت و در پايان ماه چوب خط را مي آوردي و با قصابي تسويه حساب مي كردي.

اینجا هم منزل مرحوم اسلامی بود که در آن به بازار  باز می شد.

اين هم مغازه اميد علي نقوي است،اون مغازه باباجان نجارزاده،اون يكي مغازه يوسفي واون هم مغازه حسين خضري و اين مغازه باراني  و همین جاها مغازه محمر رضا بشیری بودکه پشمک و آب نبات  و شکلات می فروخت.اينجا مغازه رعايي نخود بريز است ،اينجا يادم نيست مغازه كي بود ، فكر كنم مغازه حسني بود و آن پائين مغازه ابراهیم شيباني و ميوه فروشي نقيبي  واين هم بانك صادرات بود كه باز متعلق به كلاحاجي بود. راستی اینجا هم مغازه خواجویی بود.

راستي !من خودم را در زمان گم كردم ، قرار بود تو هم به من كمك كني تا گذشته را بهتر بنويسم .

پس اگر مطلبم كم و كاستي داشت ، كه قدر مسلم دارد ، مرا ياري كن كه از همه همشهريان قديمي يادي بكنيم.

يادتان باشد هر اسمي كه بر بازار گذاشتند، شما آنرا بخوانيد ، كلاحاجي شفيعي

چرا اينقدر قدر نشناسيم؟.

ياد همه بازاريان بازار كربلايي حاجي شفيعي يا همان كلاحاجي  خودمان گرامي باد.     حميد هرندي

 

تاريخ آب و آبياري شهرستان بافت (قسمت اول )

 

                          

                       

                                                                                        

بافت ، يكي از مراكز مهم تاريخ و تمدن در جنوب شرقي ايران است و شهري است كه بر بستر تاريخ آرميده است.

سخن گفتن از بافت ،سخن گفتن از سرزمين هاي باغ هاي سبز ، دشت هاي گل ، كوه لاله زار ،جنگل هاي بادام خبر ، زيبايي هاي گوغر‌، رابر و چشمه عروس ، دهسرد ،كوه هاي بنگان  و سخن گفتن از شقايق و عشاير و دلاور مردان است  ، بافت شهري است كه در مسير تاريخ قرار دارد.

بافت در ارتفاع 2250 متري از سطح دريا قرار گرفته  و چهارمين شهر بلند ايران است.بيش از 80 درصد مساحت اين شهرستان كوهستاني و 20 در صد آن جلگه اي حاصلخيز است كه يكي از خوش آب و هواترين  نقاط ايران محسوب مي شود.شهرستان بافت در سال 1324 تابع شهرستان جديدالتأسيس سيرجان شد ولي در سال 1327 به شهرستاني مستقل تبديل شد.

شهرداري بافت در سال 1328 تآسيس شد. آب شهر بافت ابتدا از رودخانه آسياب جفته تأمين مي شده است. در اوايل دهه 30 آب رودخانه  وارد حوضچه هايي مي شد كه با پمپاژ به سطح شهر مي رسيد و در معابر تلمبه هايي كار گذاشته بودند كه آب مصرفي عموم تأمين مي شد.بيشتر اين تلمبه ها در محدوده خيابان هاي امام و طالقاني قرار داشتند.

در اوايل دهه 40 كار آبرساني به منازل مسكوني صورت گرفت و منبع آب بالاي بيمارستان ساخته شد و شبكه شهري گسترش يافت .كار آبرساني تا سال 1372 در شهر بافت با مشكل روبرو بود  تا اينكه در همين سال با تكميل طرح آبرساني دشتاب به بافت نياز آب شرب شهر به طور كلي رفع شد.

در بافت قنات هاي زيادي وجود دارد .كه عبارتند از قنات : گريغان ، كهن سرخ ، اميرآباد ،جميل آباد ،فتح آباد،پيروئيه ،كاظم آباد ،گرگيشون  و باقرآباد

اين قنوات عظمت و اهميت كار مقنياني چون استاد محمد كلانتري ، استاد محمد بزنجاني ، استاد شاهمراد آران ، استاد خيرالله آران و استاد خداخواسته برآوردي را  در آن روزگاران نه چندان دور  به نمايش مي گذارند.

قنات باقر آباد در محدوده مركزي شهر بافت قرار دارد و داراي قدمتي 500 ساله است و قبل از احداث شهر فعلي حفر شده است. پس از جابجايي شهر بافت از محل هاي قديمي به نام قلعه موسيه و قلعه كهنه كه در غرب شهر فعلي قرار داشته اند اراضي باير به باغ و كشتزار تبديل شده  و قنات اهميت خود را بيش از پيش نشان داده است.

مردم شهر ، آب شرب و كشاورزي خود را از اين قنات تأمين مي كرده اند و قرن هاست كه همچنان جاريست.در طول قنات  و در محل مظهر و هرنج آن درختان چند ساله بيد و گردو و چنار گذشت زمان را به نمايش مي گذارند.

طول قنات 6كيلومتر و تعداد چاه هاي آن افزون بر 40 حلقه و عمق مادر چاه آن 50 متر است . درحال حاضر بيشتر چاه ها در داخل خانه هاي مسكوني و باغات واقع شده اند كه باغ هاي اصلي از قدمت ديرينه اي برخوردارند.

نظام آبياري در شهرستان بافت بر مدار شش شبانه روز و 144 ساعت تقسيم شده و اين روش سالهاست كه ادامه دارد. در سال هاي نه چندان دور در فاصله دو كيلومتري مظهر قنات ، آسياب آبي به نام آسياب پايين وجود داشت كه از نوع آسياب تنوره اي بوده است.

آسياب جفته در مسير رودخانه بافت هنوز نامي آشنا براي مردم است كه يكي از آنها آسياب ناوي و ديگري آسياب چرخي بوده است. آسياب ناوي مخصوص بلغور كردن بوده و آسياب چرخي آرد مورد نياز مردم را تأمين مي كرده  است. آسياب انجرك نيز از شهرت ويژه اي برخوردار بوده است

                                                                    برگرفته از كتاب تاريخ آب و آبياري استان كرمان

                                                                                         نوشته : محمد برشان

  تپه يحيي قديمي ترين برگ شناسنامه و سجل شهرستان بافت

                                                   تپه یحیی

در 145 كيلومتري شهر بافت ،در دشت وسيع صوغان ،تپه اي با ارتفاع حدود 20 متر و قطر 178 متر ،چنان عرضه اندام مي كند كه تاريخ 7هزار ساله را در آن مي شود ورق زد، تاريخي كه در برگ هاي اولش عصر حجر و در برگ هاي پايان آن عصر ساسانيان را مي شود ديد.

تپه يحيي يكي از قديمي ترين سكونت هاي شناخته شده در ايران است كه اگر موجوديت شهرنشيني در ايران را به هزاره چهارم پيش از ميلاد مربوط بدانيم ، قدمت دهكده تپه يحيي به 7هزار سال پيش از ميلاد مربوط است.

تپه يحيي براي باستان شناسان حكم كليدي را دارد كه قفل بسياري از كاوش هاي علمي ، تاريخي و باستان شناسي توسط آن باز مي شود.

كاوش هاي باستان شناسي در تپه يحيي از سال 1347 توسط يك هيئت مشترك ايراني – آمريكايي آغاز شد كه نتايج حاصل از اين كاوش ها حكايت از سكونت در دوره هاي مختلف را دارد.

قديمي ترين نشانه هاي اين سكونت بشري در تپه يحيي ،تعدادي خانه هاي كوچك خشتي است كه بصورت محوطه هاي چهارگوش برجاي مانده است.اندازه هر ضلع اين بناها به حدود 5/1 متر مي رسد كه اغلب فاقد درگاه بوده و به نظر مي رسد راه ورود و خروج به اين محوطه ها از طريق روزنه اي صورت مي گرفته كه در سقف اين بناها وجود داشته است.

ساكنان اين بناها علاوه بر ادوات سنگي و استخواني از ظروف سفالي  با شكل ساغرهاي كوچك و از خمره اي بزرگ براي ذخيره مواد استفاده مي كردند.

تمدن ، فرهنگ و موقعيت خاص اقليمي ، سياسي و ارتباطي در تپه يحيي بسيار شكوفا بوده و اين منطقه مركز ارتباطات تمدن هاي بزرگ ماورإلنهر ،بين النهرين و هندو چين بشمار مي رفته است.

با توجه به اختراع خط در 3600 سال قبل از ميلاد توسط ايلاميان (عيلامي ها)همزمان نوشتن در تپه يحيي رواج داشته است و نوشته هايي به خط ايلامي(عيلامي) مربوط به رسيدهاي اقتصادي در اين تپه بدست آمده است.

پروفسور لمبرگ گارلوفسكي كه به مدت 6سال در تپه يحيي به همراه محققاني در رشته هاي گياه شناسي باستاني ،زمين شناسي ، انسان شناسي ، جغرافياي طبي و پزشكي حضور و به مطالعه اين تپه پرداخته است موفق به كشف مجسمه ها و سفال هاي زيادي شده است كه متأسفانه كليه اين كشفيات براي مطالعه به آمريكا برده شده است و در حال حاضر در موزه هاروارد نگهداري مي شوند.

بر اساس نظر گارلوفسكي علومي همچون : رياضيات ، جواهرسازي ، نقاشي ،ذوب فلزات و نجوم در بين ساكنان منطقه تپه يحيي رواج داشته و شايد مهمترين كشف اين باستان شناس در تپه يحيي ، پيداكردن يك ساختمان دولتي بوده است كه 5 اتاق بزرگ داشته و در آن لوحه هايي پيدا شده كه بعضي ها سفيد بوده و در بعضي ها خط تصويري و نيمه تصويري نوشته شده  و اين نوشته ها دال بر اين است كه در 5 هزار سال پيش مردم اين منطقه داراي تمدن پيشرفته بوده و به خط آشنايي داشته اند.

در حفاري هاي تپه يحيي آثار و مدارك ارزنده اي مربوط به دوران ماقبل تاريخ و ادوارتاريخ از قبيل : سفال و اشيا سنگي بدست آمده است كه با آثار كشف شده در شهر سوخته سيستان ، چاه حسيني بمپور و دشت لوت شباهت دارد.

بعضي از آثار كشف شده در تپه يحيي  در موزه باستان ايران  نگهداري مي شوند.

پيشنهاد:

جا دارد شوراي شهر ، مسوولان ميراث فرهنگي و...شهرستان بافت در صدد برآيند و موزه اي با عنوان تپه يحيي در بافت راه اندازي كنند و بعضي از آثار كشف شده در اين تپه را براي بازديد عموم به نمايش بگذارند.اين  عمل علاوه بر معرفي تپه يحيي و كمك به دانشجويان محقق ، مي تواند در جلب توريست و توسعه شهرستان بافت  گامي موثر باشد.                                   حميد هرندي

بررسي دوره ماندگاري استانداران  استان كرمان

یکی  از آفت هاي نظام اداري ما عدم ماندگاري مديران در فاصله زماني مناسب براي تصميم گيري هاي استراژيكي و پايدار توسط مديران مي باشد.

مديران به عنوان يكي از كليدي ترين اركان توسعه نظام اداري بايد از ثبات و استمرار مديريتي در مدت زمان مناسب بهره مند باشند و بتوانند تصميمات و برنامه ريزي هاي خود را در زمان لازم انجام بدهند و شاهد به بار نشستن سياست ها و برنامه ريزي هاي خود باشند ودر صورت عدم دسترسي به نتايج  مطلوب پاسخگو به مردم و مسوولان بالاتر باشند.

البته ناگفته نماندكه قبل از ثبات مديريتي بايد به اصلي ترين اركان نظام اداري يعني شايسته گزيني و شايسته سالاري توجه شود.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تا اسفند 1386، هشت استاندار به شرح زير متصدي امور بوده اند:

1-غلامعباس زارع  از تاريخ 1/1/1358 تا تاريخ 1/1/1359 به مدت 12 ماه

2- مرحوم عبدالحسين ساوه از تاريخ 1/1/1359 تا تاريخ 1/1/1360 به مدت 12 ماه

3- حميد ميرزاده از تاريخ 1/1/1360تا تاريخ 1/1/1364 به مئت 48  ماه

4-سيد حسين مرعشي از تايخ 1/1/1364 تا تاريخ 1/1/1372 به مدت 96 ماه

5-مرتضي بانك از تاريخ 1/1/1372 تا تاريخ 1/1/1376 به مدت 48 ماه

6-مرحوم مسعود محمودي از تاريخ 1/1/1376 تا تاريخ 1/1/1380 به مدت 48 ماه

7-محمد علي كريمي از تاريخ 1/1/1380 تا تاريخ 28/6/1384 به مدت 54 ماه

8-محمد رئوفي نژاد از تاريخ 28/6/1384 تا تاريخ 1/1/1387 به مدت 30 ماه

9-حبيب ا... دهمرده از تاريخ 1/1/1387به بعد

همانطور كه ملاحظه مي كنيد بيشترين دوره ماندگاري مربوط به سيد حسين مرعشي به مدت 8 سال مي باشد كه براي يك مدير دوره مناسبي است و كمترين دوره ماندگاري مربوط به آقايان زارع و مرحوم ساوه مي باشد كه فكر كنم فرصت نكرده اند همكاران خود را  در استانداري  بشناسند.

فرمانداران شهرستان بافت وبررسي دوره ماندگاري آنان پس از انقلاب

                 

                                   "چالش ها و چشم اندازهاي توسعه"

هدف نهايي هر جامعه رسيدن به رشد ،توسعه و بالندگي و سپس هدايت مسير توسعه در راهي است كه ارتقاي جامعه و نظام اجتماعي را در بر داشته باشد.

بر كسي پوشيده نيست،شهرستان بافت با توجه به پتانسيل هاي اقتصادي ،اجتماعي ،فرهنگي ،دانشگاهي، زيست محيطي، كشاورزي و...كه در خود دارد ،متأسفانه از شهرستان هاي محروم استان و كشور محسوب مي شود و دلايل متعددي در اين توسعه نيافتگي نقش داشته اند،كه اميد مي رود هم شهرستاني هاي فرهيخته از زواياي مختلف به اين مهم بپردازند و عوامل تأثيرگذار را مورد كندوكاش قرار دهند.

در اين نوشتار فارغ از مسائل سياسي دوره ماندگاري فرمانداران شهرستان بافت پس از انقلاب و ارتباط مدت زمان فرمانداري آنها را با چشم اندازهاي توسعه به بحث مي گذارم.

فرمانداران بعنوان بالاترين مقام دولتي در هر شهرستان ،سياست ها و برنامه ريزي هايي را براي توسعه هر شهرستان مد نظر دارند كه اگر مدت زمان لازم را در اختيار داشته باشند، مي توانند برنامه ها و سياست هاي خود را اعمال كنند.

فرماندار يكي از اركان توسعه و كليدي ترين مقام دولتي است كه فرمان و سكان شهر را در دست دارد و در حقيقت چرخ توسعه را او بايد به حركت در آورد و در يك دوره مديريتي مناسب  و مستمر برنامه هاي خود و مسوولان بالاتر را براي توسعه شهر به اجرا بگذارد.

طي سال هاي 1358 تا 1386يعني در 28 سال20 فرماندار فرمان وسكان شهر بافت را در دست گرفته اند كه اين ركوردنه تنها در استان بلكه در كشور بي نظير مي باشد.

متوسط طول عمر فرمانداري طي سال هاي 1358 لغايت 1386 در شهرستان بافت18 ماه مي باشدكه نرخ عدم ثبات آن.68/ مي باشد .

         (  نرخ عدم ثبات = تعدادمديران در قلمرو زماني مورد نظر تقسيم بر دوره زماني مورد نظر )

از مجموع 20 فرماندار شهرستان بافت، 12 فرماندار داراي مدرك تحصيلي ليسانس با متوسط دوره ماندگاري 19 ماه ،7 فرماندار با مدرك تحصيلي فوق ديپلم با دوره ماندگاري 14 ماه و يك فرماندار با مدرك تحصيلي ديپلم با دوره ماندگاري 22 ماه متصدي امور بوده اند.

متأسفانه شهرستان بافت با آن همه افراد تحصيلكرده و فرهيخته پس از پيروزي انقلاب اسلامي فاقد فرماندار در مقطع تحصيلي دكترا يا فوق ليسانس  بوده است و بيشترين تعداد فرمانداران شهرستان داراي مدرك تحصيلي ليسانس و بيشترين دوره ماندگاري مربوط به دارندگان مدرك تحصيلي فوق ديپلم بوده است كه يكي از دلايل عدم توسعه شهرستان بافت را عدم ثبات و ماندگاري لازم در پست خود و ديگري بيشترين دوره ماندگاري مديريت در دست فرمانداران ديپلم و فوق ديپلم  مي توان ذكر كرد.

البته ناگفته نماند : ثبات و استمرار مديريت زماني ارزش و اهميت دارد كه شايسته گزيني ،شايسته سالاري و شايسته فرمانداري مد نظر باشد.

           

فرمانداران شهرستان بافت از ابتداي سال 1358 تا پايان سال 1386

رديف

نام و نام خانوادگي

        دوره تصدي

   ازتاريخ           تا تاریخ

مدت مسئوليت

   (ماه )

مدرك تحصيلي

1

فرشيد يحيي زاده

1/1/1358

1/1/1358

       8

 ليسانس

2

محمد محمدي               

1/9/1358

15/11/1358

       3

 ليسانس

3

محمود اميني

15/11/1358

2/9/1359

       9

فوق ديپلم

4

محمود صنعت نما

2/9/1359

13/2/1360

       5

فوق ديپلم

5

حسين وافي

13/2/1360

9/1/1362

     ۲۳

فوق ديپلم

6

سيد احمد حقگوپور

9/1/1362

9/7/1362

       6

فوق ديپلم

7

مهدي گلباز خاني

9/7/1362

22/10/1362

       4  

 ليسانس

8

حبيب ا...سرمدي

22/10/1362

13/5/1363

       6

 ليسانس

9

حميد صافي زاده

13/5/1363

7/9/1364

      16

فوق ديپلم

10

محمد ميرزايي

7/9/1364

18/7/1367 

      35

 ليسانس

11

جوانشير كدخداپور

18/7/1367

18/8/1367 

       1   

 ليسانس

12

محمد حاتمي

18/8/1367

24/11/1368  

      15

 ليسانس

13

علي قاسم شيرازي

24/11/1368

7/10/1370

     22     

  ديپلم

14

حسين اسلامي

7/10/1370

30/7/1373

     34

فوق ديپلم

15

جواد كمالي

30/7/1373

12/9/1376

     37

 ليسانس

16

سيد اكبر علوي

12/9/1376

25/7/1379

     35

 ليسانس

17

احمد هاشمي

25/7/1379

1/10/1383

     50

 ليسانس

18

حمدا... طغرلي پور

1/10/1383

1/5/1384

      7

 ليسانس

19

سيف ا... اميني

1/5/1384

19/2/1386

     22 

 ليسانس

20

حسين موسي علي *

19/2/1386

1/6/1386

      3 

 ليسانس

21

مسعود اميرزاده

1/6/1386

ادامه دارد

       -

 ليسانس

 

* افرادي كه به صورت سرپرست سمت فرمانداري را عهده دار بوده اند.

       

     

صورتجلسه تأسيس  برق بافت در تاريخ 28/8/1331

صورتجلسه تأسيس  برق بافت در تاريخ 28/8/1331

جلسه انجمن شهرداري بافت در ساعت 9صبح چهارشنبه 28/8/1331 در دفتر شهرداري به رياست آقاي حسين هرندي تشكيل شد.

1-چون دو فقره پيشنهاد از طرف آقاي پرنده غيبي براي تأسيس برق بافت به شهرداري رسيده بود،لذا انجمن شهر با پيشنهاد نامبرده موافق بوده و شهرداري مجاز است كه امتياز تأسيس برق را به نامبرده بدهد مشروط به اينكه،موتوري به قدرت 20 كيلووات برق در بافت بكار گذارده شود و در مورد تقاضاي كمك كه از شهرداري نموده است،انجمن موافقت مي نمايد كه پس از بكارگذاردن موتور مبلغي در حدود يك صد و بيست هزار ريال(120000 ريال) وجه به آقاي پرنده داده شود.

2-در ازاء مبلغي كه شهرداري پرداخت مي نمايد از بها روشنايي كه شهرداري بايستي پرداخت نمايد صدي شصت بدهي شهرداري از مبلغ وجه مساعده كه به بنگاه داده شده از طرف شهرداري به حساب وجه مساعده كسر گذارده شود.

3-چنانچه تا انقضا مدت دو سال بيش از بها روشنايي شهرداري از وجه مساعده مبلغي باقي ماند،آقاي پرنده كلأ بدهي خود را پرداخت نمايد.

4-در مورد نرخ برق طبق پيشنهاد آقاي پرنده ،انجمن شهر با نرخ هر كيلو وات براي شهرداري پنج ريال(5ريال) و اهالي 5/7 ريال  موافق است.در ضمن شهرداري  از مبلغ مذكور 10 شاهي عوارض دريافت دارد.

 

نايب رئيس انجمن شهرداري               منشي:قاسم اعتمادي                محمد شفيعي

        حسين هرندي                  

32سال پيش در چنين روزي با 1500 تومان در شهر بافت چقدر قدرت خريد داشتيد؟

32سال پيش در چنين روزي با 1500 تومان در شهر بافت چقدر قدرت خريد داشتيد؟

32 سال پيش در چنين روزي(10/1/1356)اگر با 1500 تومان پول به بازار كلاحاجي در بافت مي رفتيد،مي توانستيد اين اجناس و اقلام را خريداري كنيد :

قند           8من           80 تومان

شكر        3من            24 تومان

چاي        2بسته          32 تومان

برنج       10 من         200 تومان

شيريني     7من           140 تومان

نقل          2من           30 تومان

كيك         2عدد          100 تومان

كشمش     ۱۰كيلو         50 تومان

زعفران     2مثقال       20 تومان

نخود         6كيلو        30 تومان

بادمجان     15 كيلو     30  تومان

خيارسبز    20 كيلو     20 تومان

هندوانه      120 كيلو   80 تومان

ماست       10كيلو       30 تومان

مرغ         10 عدد      200تومان

سبزي       20 كيلو      20 تومان

ترشي        3كيلو        45 تومان

روغن       20 كيلو      130 تومان

گوشت       15 كيلو     250 تومان

----------------------------------

جمع كل                   1500 تومان

كاش  مي شد يك لحظه به آن سال مي رفتم  و با 1500 تومان 75 مثقال زعفران مي خريدم و مي آمدم امروز آن را در بازار به قيمت يك ميليون و 650 هزار تومان مي فروختم ،چون قيمت زعفران امروز در بازار هر مثقال 22هزار تومان است.

تاریخ برق بافت و موسس آن مرحوم پرنده غیبی

                                                         تاريخ برق بافت

اشاره:

گاهي عشق ها خالي از رنگ نياز است.در آن از همه زيبايي ها نشاني هست.اشك، آه، خنده ،گريه و تمامي پاكي ها و روشني ها در آن جاي دارند.

اين عشق ها در دل آكنده از مهر مردان و زناني است كه از حصار تب هاي جواني گذشته اند و در مرز"عقل"در بوستان محبت،خيمه گاه عشق آراسته اند.عشق آنان عظمتي خدايي دارد .در لهيب توانسوز اين عشق مي سوزند و خاكستري كه از آنها بر جاي مي ماند ،مرهم دل مجنونان آشفته حال خواهد بود.اين خاكستر هميشه گرمي و حركت خواهد داشت و از آن نور مي تابد.

مرحوم علي اصغر پرنده غيبي از آن جمله عاشقاني بود كه خدمت به مردم را عاشقي مي كرد و سرپرستي خانواده هاي كم بضاعت و ايتام  را عشق مي ورزيد.

نوشتن اين مطلب،از سوي من شايد اداي ديني باشد از سوي كسي كه در ذهن و خاطره اش مرحوم پرنده را با  واژه هاي روشني، عشق، اميد ،توسعه، ارادت به ائمه اطهار و عشق به آداب و رسوم و فرهنگ مي شناخت و شكوه شب هاي قدر ،روضه خواني ايام محرم و حركت دسته هاي زنجيرزني و سينه زني را در منزل اين بزرگوار به ياد دارد.

تا قبل از سال 1331 نور با آن همه سرعتش هنوز به بافت نرسيده بود واين شهر از نعمت اختراع اديسون بي بهره بود .خيابان طالقاني بافت كه نهر پر آبي آن را دو قسمت كرده بود ،شبها با چند فانوس آويخته به درخت تير چوبي با كور سويي از نور روشن مي شد.

بافت ظلماني و تاريك منتظر بود تا از جانب غيب پرنده اي نازل شود و نعمت برق را بر آن ارزاني دارد  و اين شد كه علي اصغر پرنده غيبي كه در سال 1278 در شهر كرمان بدنيا آمده بود ،بافت را براي مأوا و زندگي انتخاب كرد و پس از سكونت دختر مرحوم سلطان احمد خان ميلاني را به همسري برگزيد.

مرحوم پرنده در سال 1331 لباس روشن اديسون را به تن كرده و مكاتباتش را با شهرداري ،فرمانداري و استانداري براي در اختيارگرفتن قطعه زميني كه هم اكنون در مقابل شهرداري واقع شده است آغاز كرد.

پس از در اختيار گرفتن اين قطعه زمين يك دستگاه موتور ديزل اينترناش توسط مرحوم پرنده خريداري شد و با نصب دينام بر روي آن لقب مؤسس برق بافت را در كارنامه روشن خود  جاي داد.

مرحوم پرنده كه خود مردي فني،صاحب ابتكار و خلاقيت بود ،سيم كشي معابر و منازلي كه امتياز برق را خريداري كرده بودند ،آغاز كرد و پس از چندي موفق شد روشنايي را به شهر بافت بتاباند.

ساطع شدن نور و روشنايي به شهر بافت هر روز غروب شروع  و تا ساعت 11شب ادامه داشت.زياد شدن دور موتورو سرعت گرفتن آن پس از چند ساعت كاركردن اين اجازه را نمي داد كه كارخانه بيش از 4 الي 5ساعت در شبانه روز كار كند،زيرا احتمال آتش سوزي سيم كشي منازل و خود كارخانه با توجه به زيادشدن دور موتور محتمل بود.

آماده باش خاموشي هم هر شب لحظاتي قبل از ساعت 11از سوي مرحوم پرنده  حال و هوايي داشت .كم و پر نور شدن روشنايي برق توسط كليدي كه بر روي تابلوي كنترل برق قرار داشت ،اين هشدار را مي داد كه تا لحظاتي ديگر خاموشي به سراغ شما مي آيد و ساعت 11 كه فرا مي رسيد ،فرمان خاموشي  از سوي اين مرد روشن تا غروب روز ديگر داده مي شد.

مرحوم پرنده حتي نظارت بر خاموشي را با ماشين سواري (اوستوي بيكر) خودش كه تنها اتومبيل در شهرستان بافت بود پي مي گرفت و بررسي مي كرد.

جريان برق بوسيله سيم هاي روكش دار با نام (آرميس دريايي) از طريق تيرهاي چوبي5/2 متري (پاده)توزيع مي شد ،تا اينكه نياز روزافزون مردم  و توسعه شهر سبب شد مكاتباتي با كشورهاي :لهستان آلمان،چك و اسلواكي براي خريد يك ژنراتور صورت بگيرد و پس از خريد اري ژنراتور در همان محل كارخانه نصب شد.

توسعه شهر بافت و نياز روزافزون مردم و مشكلاتي كه پيش آمد مرحوم پرنده را مجبور كرد با شهرداري وقت مشاركت نمايد و پس از چند سال ساختمان و متعلقات موتور برق را به شهرداري واگذار نمايد  و خود به عنوان مسوول فني با شهرداري همكاري و سپس به استخدام شهرداري در آيد.

ذكر بهاي مصرفي برق در آن زمان و معرفي همكاران مرحوم پرنده شايد  خالي از لطف نباشد:

در جلسه انجمن شهرداري بافت كه در ساعت 9صبح روز چهارشنبه 28/8/1331به رياست مرحوم حسين خان هرندي و با حضور مرحوم قاسم اعتمادي و مرحوم محمد شفيعي در محل دفتر شهرداري تشكيل شد ،نرخ برق مصرفي طبق پيشنهاد مرحوم پرنده براي شهرداري هر كيلو وات ساعت 5ريال و براي اهالي بافت 5/7 ريال تعيين شد و قرار شد شهرداري از مبلغ مذكور ده شاهي عوارض دريافت نمايد .

همكاراني كه در آن سالها مرحوم پرنده را ياري مي دادند تا جايي كه ذهنم ياري مي كند عبارتند از :

سيف ا...الماس پور معروف به صديف،محمد علي زمان پور،اكبر زمان پور،مهدي رياحي معروف به مهدي برقي،اسدا...غضنفري،عبدالعلي ذوالعلي و ....

آري 56 سال از آن روزگار مي گذرد ،مرحوم پرنده در 22خرداد1359 پس از سالها تلاش،فعاليت و خدمت جان  به جان‌آفرين  تسليم نمود و در كهن شهر بافت بخاك سپرده شد.

آنچه كه از مرحوم پرنده در يادها و اذهان بر جاي مانده است ،عبارتند از : نجابت ، روشني ،خدمت،شيك پوشي، توجه به ايتام و سرپرستي آنان ،عشق و ارادت به ائمه اطهار،تقسيم سمنو در منازل كه در حقيقت تقسيم فرهنگ و آداب و رسوم بود و آنچه كه از ما براي او شده است ناسپاسي،فراموشي و ذكر يك فاتحه!!

اگر شما همشهري در شهر بافت مطلب من را خواندي ،گذري به كهن شهر بكن و بر مزار آن مرحوم فاتحه اي را بخوان،

كاش!اعضاي محترم شوراي شهر بافت به پاس آن همه روشنايي و خدمت 22 خردادماه هر سال ،بر مزار آن مرحوم گرد مي آمدند  و يادش را گرامي مي داشتند.

راستي !مسوولان برق بافت، آيا بر مزار مرحوم پرنده لامپي روشن است؟ اين حداقل انتظار است.

                                                                                                      حميد هرندي