فرش گسترده و بی آلایش کلوت ها زیر پای گردشگران

کلوت های شهداد زیبایی خود را به رخ کشیدند
از دریا و سبزی و خرمی خبری نیست ، برهوت برهنگی و عریانی طبیعت است و یک دنیا عاشق صحرا دل که آمده اند شگفتی طبیعت را نظاره کنند.
اینجا شمال کشور نیست که به جنگل ها و دریایش بنازی ، اینجا به لختی و برهنگی طبیعت و به صحرایش که هیچ بر تن ندارن فخر می فروشی ، اینجا تا چشم می بیند ، طبیعت لخت و برهنه را می بینی که برجستگی ها و پستی بلندی هایش را به شکلی زیبا و بدیع نمایان ساخته و ادعا می کند که در جهان بی نظیر است.
اینجا بیابان لوت است ، اینجا دشت برهوت است ، اینجا کلوت است .
اینجا از رنگ سبز خبری نیست ، طبیعت اینجا تا به حال رنگ سبز و سبزی را به چشم ندیده است ، رنگ زرد اینجا جولان می دهد ، در عرصه ای به مساحت 11 هزار کیلومتر مربع ، نقشه ایران عزیز را اگر در طبیعت بی آلایش اینجا پهن کنی ، می توانی در عرض 80 کیلومتر و طول 145 کیلومتر ، پدیده ای را ببینی که به آن کلوت های شهداد می گویند.
این کلوت ها چند سالی است به دور از چشم جنگل بخود آمده اند و آنقدر به زیبایی خود فخر فروختند و ادعا کردند ، تا هزاران عاشق صحرا دل و گردشگر ، مشتاقانه به سویش آمدند ، تا ادعاهایش را ببیند.
کلوت زیبای ما ادعا کرده بود ، آسمانش پاک ترین آسمان ، ستاره هایش چشمک زن ترین ستاره ها ، خورشیدش تابناک ترین خورشید ، لایه اوزونش سالم ترین لایه اوزون ، زمین هایش پاک ترین زمین و ساختمان هایش متنوع ترین و منحصرترین ساختمان های روی زمینند.
برایتان نگفتم : کلوت شهداد ، ادعا کرده بود بزرگترین شهر کلوخی دنیا و کم ارتفاع ترین عارضه طبیعی نیز می باشد و این همه ادعا و شگفتی را می خواست در جشنواره خود برای هزاران گردشگر و مشتاق به رخ بکشد و ثابت کند.
شب بود و دنیایی از سکوت و آرامش کلوت و چادرها و آلاچیق هایی که هزاران چشم از درون آنها به آسمان خیره شده بود تا خرمن خرمن ستاره بچیند ، آنقدر ستاره در آسمان بود که می شد برای هر آشنا و عزیزی یکی از آنها را از آسمان بچینی و در دلت بگذاری و برای آنان به سوغات ببری.
صبح بود ، خورشید شکوه طلوعش را به تماشا گذاشته بود ، نبض زندگی با طلوع خورشید کلوت آغاز شده بود ، چشمان کلوت ندیده محو ساختمان هایی شده بودند که انگاری توسط بشر بنا شده ، ساختمان هایی که معمارشان باد است و آب ، ساختمان هایی که توسط فرسایش بادی و آبی در گذر زمان ساخته شده اند و در جویبار زمانه آنقدر تغییر و تحول در خود بوجود آورده اند که این روزها در مقابل زیبایی های جنگل و دریا برای خود جا باز کرده اند تا از این سو و آن سوی این مرز پرگهر به تماشایش بیایند و گندم بریان و رودخانه شور و دیگر پدیده هایش را با شگفتی ببینند .
تن زمین در نقطه ای از کلوت ها ، در مقابل تابش سوزان خورشید آنقدر برشته و سوخته است که نامش را گندم بریان بگویند ، در نقطه ای دیگر از کلوت ها انگاری تخم مرغ در دل زمین کاشته اند ، پدیده هایی آهکی تخم مرغی شکل ، تو را وا می دارد که دقایقی در کنارشان بایستی و با تعجب و شگفتی آنها نظاره کنی.
در جشنواره کلوت شهداد ، همه بودند ، استاندار ، فرماندار ، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی ، تنی چند از هنرمندان، دوستداران طبیعت و بیابان و پروفسور کردوانی که به گردن کلوت حق بسیار دارد و می شود گفت : او بود که با سختی های بسیار و تحمل گرما و تشنگی و گرسنگی بسیار ، روزها در عمق کلوت پیاده راه رفت و برای کلوت شناسنامه گرفت .










اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،