حضور در جلسه شورای شهر

 

مصمم بودم در یکی از جلسات شورای شهر که روزهای شنبه هر هفته  تشکیل می شود ، حضور پیدا کنم و با حال و هوای این جلسات و  تصمیماتی که اتخاذ می شود ، آشنا شوم.

با هماهنگی که با رئیس شورای شهر به عمل آمد ،  به اتفاق دکتر ضیا الدین نیک نفس سعادت حضور در یکی از جلسات نصیبمان شد .

جلسات شورای شهر و خروجی و مصوبات این جلسات ، با زندگی روزمره آحاد مردم شهر رابطه دارد ، بعبارت دیگر مردم پشت در منتظرند تا ببینند ، منتخبین آنان در شنبه هر هفته برای رفاه ، آسایش و توسعه شهر چه تصمیماتی را بر روی کاغذ می آورند و شهرداری چه اهرم ها و بازوانی  را برای اجرای این تصمیمات در چنته دارد.

در ابتدای جلسه رئیس شورای شهر ، گزارشی از وضعیت بودجه شهرداری های کشور و همچنین بودجه شهرداری های  استان کرمان را مطرح کرد ، در این گزارش نکات قابل تأمل و تلخی به چشم می خورد  که جای تأسف و شگفتی داشت !

 در تقسیم این بودجه ،عدالت واژه گم شده ای بود که حداقل برای شهرستان محرومی مانند بافت به انصاف تقسیم نشده بود و در مقایسه با دیگر شهرستان های استان ، فقیر ترین بودجه  متعلق به شهرستان بافت بود.

به ارقام بودجه بعضی از شهرداری ها در سال 1391 که توسط علیرضا کاشانی اعلام شد ، نظری بیندازید ، تا خجالت را بر  چهره عدالت بهتر ببینیم.

به بودجه 9000 میلیارد تومانی تهران ، 5784  میلیاردی مشهد، 1065 میلیاردی شیراز، 1000میلیاردی اصفهان و 1250 میلیارد تومانی قم کاری نداریم و به بودجه نحیف 148 میلیاری شهر کرمان در مقابل رقم های دیگر استان ها هم کاری نداریم ، انچه را که با ذره بین ما دنبالش هستیم بودجه بافت است در مقابل دیگر شهرستان های استان پهناور کرمان

به بودجه شهرداری بافت و بودجه بعضی از شهرستان های استان  در سال 1391نظری بیندازید تا به یکی از دلایل عدم توسعه بافت برسید:

زرند 10 میلیارد تومان ، سیرجان 35 میلیارد تومان ، جیرفت 35 میلیارد تومان ، رفسنجان 51 میلیارد تومان  و بافت 3 میلیارد و 700 میلیون تومان ! !

بودجه بافت نسبت به سیرجان یک دهم می باشد و جالب هست بدانید از این 3 میلیارد و 700 میلیون تومان ، شهرداری مظلوم بافت باید یک میلیارد و 800 میلیون تومانش را به پرسنلش حقوق بدهد .

با یک حساب سرانگشتی مبلغی که پس از کسر حقوق کارمندان شهرداری باقی می ماند ، یک میلیارد و 900 میلیون تومان می باشد و این مبلغ بودجه برای شهرستان محرومی که حتی خیابان های اصلی آن از پیاده رو و آسفالت مطلوبی بهره مند نیست ، بسیار ناچیز و اندک است.

 از آن سو ، قیمت یک تُن قیر در حال حاضر حدود 980 هزار تومان است ، برا ی اسفالت 12 هزار متر مربع  100 تُن قیر لازم است ، یعنی برای یک خیابان به طول هزار متر و عرض 12 متر مبلغی حدود 98 میلیون تومان بودجه نیاز است ؛ البته این مبلغ فقط مربوط به تأمین قیر مورد نیاز می باشد و هزینه های نجومی دیگری نیز برای آسفالت یک خیابان 1000 متری نیاز است که کار را برای شهرداری واقعاً دشوار می کند.

ذکر این نکته نیز ضروری است : شهرستان بافت در محرومیت و عقب ماندگی سابقه ای چندین ساله دارد و اگر قرار باشد در توسعه و عمران این شهر گامی برداشته شود ، نه تنها اعتبارات این شهر باید بسان سیرجان و جیرفت و رفسنجان باشد ، بلکه برای رفع محرومیت های آن باید اعتباراتی چندین برابر این شهرستان ها به بافت اختصاص یابد تا ظرف چند سال ، شاید بشود عقب ماندگی هایش را جبران کرد. 

  به نظر من حضور در یکی از  نشست های شورای شهر برای هر شهروند بسیار لازم است ، گرچه این امکان وجود ندارد ، ولی می شود در طول سال شورای شهر یک یا دو جلسه از نشست هایش را در تالارهمایش برگزار کند و جمعی از همشهریان دعوت شوند و در جریان برگزاری این جلسات و حال و هوا و مصوبات آن قرار گیرند .

برگزاری یکی دو جلسه شورا با حضور شهروندان این حُسن را دارد که شهروندان از نزدیک در جریان مشکلات و سختی های شورا و شهرداری قرار می گیرند و از انتقادهای بی مورد دست بر می دارند و با دل و جان به کمک شهرداری و شورا می آیند.

در این جلسه شهردار بافت طی گزارشی از مشکلات شهرداری سخن گفت ، مشکلاتی که کار را واقعاً سخت می کند ، مشکلاتی که شاید بعضی از آنها با همیاری و همکاری شهروندان آسان شود ، به بعضی از این مشکلات نظری بیندازیم شاید بشود از سوی شهروندان کمکی کرد !؟

*در شهر بافت چون زیرساخت های صنعتی ، تولیدی و..در گذشته تعریف نشده و عدم توسعه در جای جای آن مشهود است ،شهرداری از ارزش افزوده ای که در سایر شهرهای توسعه یافته رقم قابل توجه ای می باشد ، محروم است و این ارزش افزوده رقمش در شهر بافت بسیارکم است.

*حجم بالای زباله های شهری به علت باغ شهر بودن شهر بافت  و انتقال زباله های دامی و کشاورزی به شهر با توجه به نزدیک بودن روستاها

*توسعه نامعقول و غیر منطقی شهر به طوری که از یک تراکم حداقل 24 نفری در هکتار بطور میانگین و 4 نفر در هکتار در شهرک های حاشیه شهر مواجه هستیم که کار خدمت رسانی را سخت می کند.

*افزایش بعضی مواد مورد نیاز شهرداری از قبیل قیر و قطعات دستگاه ها و خودرو های سنگین و عدم تأمین آن از طریق  جذب درآمدهای محلی

*کاهش درآمدهای دولتی و عدم تعادل بین درآمدها و هزینه ها

*افزایش حقوق پرسنل و جذب ناکافی درآمدهای محلی برای پرداخت حقوق پرسنل

*عدم مشارکت مردمی در سرمایه گذاری در شهر بافت

جلسه شورای شهر در آمیزه ای از صفا و صمیمت و عشق به خدمت ادامه دارد و سایر اعضای شورای شهر به ذکر مواردی اشاره کردند ، که در نوشته های دیگر به آن می پردازم .

راستی ! اگر شهر بافت را خانه بزرگ خود بدانیم ، هر کدام از ما به عنوان عضوی از این خانه چکار می توانیم انجام بدهیم ؟       حمید هرندی

برگزاری جلسه هم اندیشی اساتید برجسته و اعضای هیئت علمی دانشگاه های کرمان

 

حضوردر چنین جلسات و نشستن در کنار این مفاخر همشهری ، برایم افتخار و غنیمتی است ، به هر سمت و سو که نگاه می کنم ، دکتر هست و متخصص و مدیران ارشد ، که وجود هر کدام از آنان برای بی مایگان ،حسودان و بی بضاعتان فضل و دانش کافی است که این روزها به بافت و فرهیختگانش حسادت بورزند و به طنز و لطیفه هایی پناه بیاورند تا شاید بتوانند کاستی ها وناتوانی های خود را در مقابل همشهریان فرهیخته لعابی بدهند.

دکتر شیبانی ، دکتر نیک نفس ، دکتر وحیدی ، دکتر ابراهیمی نژاد ، دکتر سلطانی ، دکتر محسنی ، دکتر حیدری ، دکتر آقایی، دکتر منظری، دکتر بهبودی ، دکتر اعظم پور ....... و فرهیختگان دیگری که هر کدامشان در سنگر علم و دانش و دیگر دستگاه ها و نهادها از مدیران ارشد استان هستند، در جلسه حضور دارند.

این جمع فرهیخته به دعوت دکتر منظری نماینده مردم بافت ،رابر و ارزوئیه در این جلسه هم اندیشی حضور پیدا کرده اند تا به  بررسی طرح ایجاد دانشگاه علوم پزشکی، پیراپزشکی و دارو سازی در شهرستان بافت بپردازند.

 شهرستان بافت با توجه به فرهیختگان ، اساتید  ، نبوغ و استعداد جوانان  می بایست خیلی زودتر از این و قبل از شهرستان هایی که امروز  دانشگاه علوم پزشکی در آنها تأسیس شده است ،  دانشگاه علوم پزشکی ، پیراپزشکی و داروسازی در آن تأسیس می شد.

بهرحال همین که نماینده مردم بافت در مجلس شورای اسلامی آستین بالازده است که شهرستان بافت به این مهم دست یابد ، جای تقدیر و تشکر دارد و می طلبد همه با هم در این راه همراه و همیار او باشیم.

راه اندازی دانشگاه علوم پزشکی ، پیراپزشکی و داروسازی در بافت ، علاوه بر جذب استعدادهای فراوان بومی می تواند یکی از شاخص های توسعه شهرستان و بهانه ای باشد برای آشتی  و بازگشت متخصصان و اساتید همشهری  به  زادگاه  خود.

این جلسه با سه دستور کار : طرح ایجاد دانشگاه علوم پزشکی ، طرح کشت گیاهان طبی و صنعتی و احداث کارخانه های داروهای گیاهی و طرح تأسیس موسسه ( خیریه – فرهنگی – مردم نهاد – مالی و اعتباری ) تشکیل شد.

دکتر شیبانی ، دکتر حیدری ، دکتر سلطانی ، دکتر آقایی، شمس الدینی مدیر کل امور اجتماعی استانداری ، دکتر نیک نفس ،تاج الدینی نماینده مطبوعات ،هرندی نماینده وبلاگ نویسان، دکتر محسنی ، دکتر اعظم پور،دکتر ابراهیمی نژاد مدیر کل آموزش فنی و حرفه ای ، کاشانی رییس شورای شهر، شفیعی شهردار، بهروز فرماندار  و تنی چند از حاضران در جلسه سخنرانان این نشست بودند و در خاتمه دکتر منظری نماینده مردم بافت ، رابر و ارزوئیه  طی سخنانی به جمع بندی مطالب ارائه شده در جلسه پرداخت و مقرر شد: دبیرخانه ای برای این نشست ها تشکیل شود و با ثبت مذاکرات و وقایع به صورت رسمی موضوعات پیگیری شود.

رئیس شورای شهر بافت:

رئیس شورای شهر بافت:

فلسفه وجودی شوراها ، استفاده از عقل و خرد جمعی است

رئیس شورای شهر بافت که در پنجمین همایش شوراهای محله ای سخن می گفت : شوراهای محله ای را نهادی برخاسته از دل شورای شهر برشمرد و گفت : مجموعه شوراها و شهرداری در این پنج سال مطلوب و دارای حرکت رو به جلو بوده و در بسیاری از فاکتورهای شهر و شهرنشینی شاهد تحولات آشکار و مثبت بوده ایم.

علیرضا کاشانی سال 1390 را از شاخص ترین سال ها در امر مشارکت مردم دانست و از اعتماد مردم به شوراها قدردانی کرد

 رئیس شورای شهر بافت برگزاری همایش شوراهای محله ای را فرصتی برای کنار هم نشستن و سخن گفتن از مشکلات و دغدغه ها دانست و اظهار امیدواری کرد:  سال آینده همایش ششم را بهتر از دیگر همایش ها برگزار کنیم

از گردو تا میز گرد انجمن گردو

 

 

خدا را شکر ، گردوی ما هم مانند پسته رفسنجانی ها صاحب انجمن شد.

شکل گیری این انجمن از آنجا شروع شد که روزچهارشنبه 23 اسفند ماه 1390 به دعوت اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و کشاورزی استان کرمان دعوتی از تولید کنندگان ، صادر کنندگان و کسانی که بهر شکل در دورادور این گردوی باارزش چرخی می زنند ، به عمل آمد تا یک انجمن منسجم و تصمیم ساز را در خصوص این محصول با ارزش تشکیل دهند.

البته در خصوص دعوت از تولیدکنندگان ، صادر کنندگان و دیگر کسانی که در رابطه با گردو هستند ، گلایه هایی  پس از شکل گیری انجمن و در روز افتتاحیه صورت گرفت که این گلایه ها تا حدودی بحق بود ، زیرا  خیلی از دوستان و اهالی گردو در مراسم انتخاب اعضای انجمن  دعوت نشده بودند.

در جلسه مذکور تعدادی از افراد برای عضویت در هیئت مدیره داوطلب شدند که پس از رای گیری افراد زیر برای مدت 4 سال به عضویت انجمن در آمدند.

در بخش تولید : مهرزاد سلطانی نژاد ، میثم سلطانی نژاد ، راحله عسکرپور ، محمد صادقی ، فرهاد صادقی

در بخش فرآوری : فرشاد سلطانی نژاد ، نغمه نوری

در بخش بازرگانی : حسین شهابی ، سبحان شهسواری

این انجمن در نخستین نشست خود ، حسین شهابی را به عنوان رئیس هیئت مدیره ، فرشاد سلطانی نژاد به عنوان دبیر انجمن ، نغمه نوری و محمد صادقی نواب ریئس هیات مدیره و مهرزاد سلطانی را به عنوان خزانه دار انتخاب کرد.

ضمن تبریک و آرزوی توفیق برای این دوستان  ، ای کاش یک شهروند بافتی هم در این جمع حضور داشت ، وقتی به ترکیب اعضا نگاه می اندازم ، بر اساس فامیل این دوستان 3 نفر از کیسکان ، 3 نفر از گوغر و 2 نفر از رابر را مشاهده می کنم .

بهر حال از شهر بافت که نخستین جشنواره گردو را برگزار کرد ، چه اشکال داشت یک نفر در این انجمن جای می گرفت.

گفت وگوی بی پرده و شفاف  با رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهریستان بافت

                                        قابل توجه مخاطبان و هنرمندان محترم همشهری

 

عمده ترین و محور ترین دستگاه رسمی و دولتی  تأثیرگذار در امور فرهنگی جامعه ، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی  می باشد ، نقش و جایگاه این اداره در مقوله های فرهنگی بر هیچکس پوشیده نیست  و پویایی و بالندگی این اداره رابطه مستقیم با رشد و تعالی فرهنگی جامعه دارد ، بخصوص اگر این جایگاه  و نقش در شهرستانی فرهنگی مانند بافت مطرح باشد.

با توجه به نظرات مخاطبان محترم در خصوص مطلبی با عنوان " نشست دکتر منظری و هنرمندان بافتی " و همچنین جایگاه رفیع این اداره در مقوله فرهنگ و هنر، به زودی نشستی با آقای محمدی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بافت خواهم داشت و بی پرده به فرهنگ و هنر بافت و نقش مطبوعات ، رسانه ها ، سینما ، کتاب ، اینترنت و...می پردازم.

انتظارم این است که پرسش ها ، توصیه ها ، پیشنهادهای خود را در اسرع وقت از طریق بخش نظرات وبلاگ  یا از طریق ایمیل بنده به آدرس :

Harandi.hamid@yahoo.com   ارسال تا با به یاری خداوند متعال و با همکاری اقای محمدی پرسش های شما مطرح و هر کدام با طرح سوال ، توصیه یا پیشنهاد قدمی در راه اعتلای فرهنگ شهرستانمان برداریم.

 توضیح اینکه بنده بدنبال ارزیابی عملکرد یا فعالیت های اداره ارشاد شهرستان بافت نیستم بلکه قصدم این است به انتظارات هنرمندان و مخاطبان محترم پاسخ های لازم داده شود و با توجه به جایگاه و نقش رفیع اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در امر ارتقا فرهنگی جامعه چه نظرات و مسائلی مطرح می باشد و جایگاه هنرمندان همشهری در این راه کجا قرار دارد.

امیدوارم من را با دستی پر به سراغ آقای محمدی بفرستید ، دست پر من سووالات و پیشنهادهای شماست ، منتظرم  

گفت و گو با کرم خراط در حاشیه جشنواره گردو

 

 از اینکه وقت تخریب گرتان را می گیرم ، بسیار خوشحال هستم ، خودتان را معرفی کنید ؟

I am zeuzera pyrina

*کلاست را کمی پائین بیاور و خودمونی حرف بزن

من کرم خراط هستم و افتخار این را دارم که چند سالی به عنوان آفت چوب خوار درجه اول ، در شهرستان بافت فعالیت می کنم و با خرسندی اعلام می کنم که در این زمینه موفق هم بوده ام و درختان گردوی زیادی را در بافت سرنگون کرده ام .

*دلیل حضورت را در جشنواره بگو ؟

بهر حال من هم خسته شده ام و امروز آمدم تا علاوه بر رفع خستگی بدانم برای مبارزه با من برنامه خاصی از طرف محققان و پژوهشگران ارائه می شود یا خیر ؟

*فضای جشنواره را چگونه دیدی ؟

اول کمی ترسیده بودم ، فکر می کردم با این تابلوهای آبی رنگی که بر تنه درختان گردو زده اند ، همه را برای مبارزه با من بسیج می کنند که اینگونه نشد و خوشحال هستم .

*جایگاه تو در این جشنواره چگونه تعریف شد ؟

من نیازی به تعریف و تمجید ندارم و کار خودم را انجام می دهم .

*آیا با برگزاری جشنواره موافق بودی ؟

نه ، هرگز ! من با هر همایش و جشنواره ای که گردو در آن مطرح شود ، مخالفم ، چون می ترسم برنامه ای بریزند و غذای من را کساد کنند .

*آیا تلاش کردی که بی نظمی هایی در جشنواره بوجود بیاوری ؟

بله ! البته کار سختی بود و برنامه ریزی های زیادی برای هرچه بهتر برگزارشدن این جشنواره انجام شده بود ، ولی بیکار ننشستم و سعی کردم بهر شکل که شده کارهایی را انجام بدهم ، مثلاً سعی کردم منوچهر افراسیابی برنامه موسیقی اش را اجرا نکند ، چون با اجراهای زیبایش داشت خودش را خیلی مطرح می کرد یا آخر برنامه رفتم تو جلد بعضی از شرکت کنندگان تا با پرتاب گردو بی نظمی بوجود بیاورم و کیف کردم وقتی یک گردو خورد تو کله کچل روشن پژوه .

*راستی ! آقای نخعی را می شناسی ؟

بله که می شناسم ، شنیدم دبیر جشنواره هست ، خیلی نجیب می باشد و فکر کنم همین نجابتش در جشنواره کار دست او بدهد .

مهندس نخعی همیشه از بی اعتباری برای مبارزه با من می نالد و من کیف می کنم که اعتبار خوبی برای مبارزه با من در اختیارش نمی گذارند، راستی من یک سوال از شما دارم ؟آیا در این جشنواره برای مبارزه با من طرح یا برنامه ای هم ارائه شد؟

*فکر نکنم ، ولی فرماندار به من گفت که قرار هست یک همایش علمی در این خصوص به زودی گذاشته می شود.

*اگر از شما سوال کنم جایگاه گردو و نقش آن در اقتصاد مردم و شهرستان بافت را تعریف کن، چه حرفی را برای گفتن داری؟

ببین ! درست هست که من کرم خراطم ، ولی دلیل نمی شود از نقش گردو بد حرفی کنم ، گردو مغزهای غنی از کالری دارد و هر 100 گرم آن حدود 654 کالری انرژی دارد ، مغزهای گردو پروتئین ، قند ،فسفر ، ویتامین ، املاح معدنی و چربی مفید زیادی دارد ، این بچه بافتی ها که می بینی اینقدر با هوشند یکی از دلایلش خوردن همین مغز گردوهاست ، خلاصه من قربون گردو برم که چقدر چوب هاش هم خوش خوراک هستند .

*من بسیار خوشحال هستم که لحظاتی از وقت تو کرم خراط را گرفتم و تو را مشغول مصاحبه کردم ، آیا حرفی برای گفتن داری ؟

من هم خوشحال هستم که توانستم تا حدودی از نجابت آقای نخعی سود ببرم و بی نظمی هایی را در جشنواره بوجود بیاورم ، بهر حال این را گفته باشم که من با سعی و کوشش زیاد تلاش می کنم که باز هم  در دامان درختان گردوی  سخاوتمند شهرستان بافت  حضور داشته باشم  و من بیدی نیستم که از این جشنواره ها بلرزم و بترسم  .

 

جشنواره گردو در 24 شهریور ماه در کیسکان برگزار می شود

                         فرماندار بافت از برگزاری جشنواره گردو در 24شهریور ماه خبر داد

محمد علی بهروز در کارگروه کشاورزری بافت با بیان اینکه شهرستان بافت رتبه نخست کشت گردو را در استان دارا می باشد ، خاطر نشان کرد شهرستان بافت در زمینه تولید گردو در سطح کشور رتبه دوم را دارد.

فرماندار بافت در ادامه گفت : تا کنون در حق این شهرستان و برای معرفی محصول مرغوب گردوی آن، کار چندانی صورت نگرفته  است و امیواریم با برگزاری نخستین جشنواره گردو در 24 شهریور امسال این بنا برای سال های آینده نیز گذاشته شود.

وی اظهار امیدواری کرد : این جشنواره به عنوان یک اثر و مناسبت فرهنگی برای تقویم شهرستان بافت به ثبت برسد.

فرماندار بافت بر آمادگی کامل تمامی دستگاه های متولی برای اجرایی شدن این جشنواره تأکید کرد و افزود : برای برگزاری این آئین از تمام ظرفیت و توان شهرستان و نخبگان آن استفاده خواهیم کرد.

بهروز به اجرای برنامه های متنوع هنگام این جشنواره اشاره کرد و گفت : دراین جشنواره سعی شده  برای معرفی مرغوبیت و تنوع این محصول ،غرفه های فراورده های غذایی ، دست آوردهای صنعتی ، صنایع دستی ، صنایع تبدیلی ، ماشین آلات جدید مرتبط با برداشت محصول و همچنین ساخت مستند ویژه اجرا شود.

فرماندار بافت از پخش مستقیم برنامه جشنواره از یکی از شبکه های صدا و سیما، جام جم و رادیو تجارت خبر داد.

گزارش حضور در پنجمین همایش  شوراهای محله ای بافت

 

sad baftسد مخزنی بافت

زمان : ساعت 5/4 بعدازظهر 19/2/1390

مکان : سد مخزنی بافت

بااینکه بافتی هستم ، ولی اگر چشم بسته من را بر فراز این سد آورده بودند و با چشمان باز سوال  کرده بودند ؟ اینجا کجاست ؟ شاید با تردید و با رفتن به خاطرات و یادهایم، می بایست بگویم : بافت

آری ! اینجا بافت هست ، همان دیار سرسبز و خاطره انگیز ، همان سرزمین خوش آب و هوا ، همان شهر پرستاره که ماه هم از نیامدنش در بعضی شب ها دل به تاریکی نمی سپارد.

اینجا ، آسیاب جفته است ، بُندر آسیاب جفته ، بالا دست گُلم مهدی آباد  ، همانجایی که روزی روزگارانی استخرشنا ی من و تو بود ، اینجا همان مشت های آب را به برکت اراده و همت ، پشت سدی جمع کرده اند ، تا من و تو امروز به این سد ببالیم و فخر بفروشیم و ادعا کنیم : بافت سرزمینی است رویایی  ، درخت است و سبزه و زیبایی ، آب است و برکت و روشنایی

وقتی بر بلندای سد گام بر می داری ، چهارسویت را که نگاه کنی ، هر سویش برایت دنیایی جلوه زیبا را رقم می زند، به سمت شمال که نگاه کنی ، دریاچه پُر آبی را می بینی ، که در وسط آن یک جزیره کوه شکل بدیع بوجود آمده است ، که از وجودش لذت می بری ، انگاری این کوه جزیره شکل  قصد دارد ، گذشته ها را از میان این میلیون ها متر مکب آب ، در یادها حفظ کند.

به سمت راست که نظاره کنی ، هارمونی رنگ ها را بر پیکر کوه های قد و نیم قد می بینی و سمت چپ هم ، پستی و بلندی هایی را می بینی ، که هر کدامشان برای خود ، تعریفی از قشنگی دارند.

وقتی می خواهی گردشی از شما ل به جنوب سد داشته باشی ، یکباره در دوردست ، بر بالای این همه آب ، کوه دماوند شکلی را می بینی ، که برف هایش را به مرور آب می کند تا بر پشت سد بیفزاید.

و جنوب سد : باغ است و سبزه و دره و خرمی ، سپیدار و گردو ، خاطرات خوش چیدن زردآلو

باغ های زیر سد بافت

دیدن این همه زیبایی و عاشقی دیار ،  تو را از خود بیخود می کند ،  یک احساس خوش آیند به تو دست می دهد ، احساس  سبکی  و پرواز داری ،  احساسی  که از بافتی بودنت لذت می بری   و دوست داری بر فراز این سد ، در رقص باد و تبسم آب  ، مهربانی را با همشهریانت تقسیم کنی و آنها را به مهر در آغوش بکشی.

از دیدن آب و سبزه وکوه و دمن که خودت را فارغ کنی ، سیل جمعت همشهریان  را می بینی که در دامان  و یال و تاج سد  در حرکتند  تا با حضورشان در این همایش مهربانی را به رخ بکشند.

حاجی احمد شفیعی را می بینی ، که  چقدر کمرش در مرگ حاج منصور خمیده تر شده است ، هنوز با آن همه سن درس حضور و همیاری را می دهد ، دیگر شفیعیان همشهری  ، علیرضا ، احمد ، رضا ، یدالله ... را می بینی که چقدر از هرکدامشان خاطره داری.

اسکندر سپید مو را می بینی که بر فراز سد  شعر گونه  سلام می گوید :

درودی به پهنای دریای عشق     به آن ساقی صلح و شب های عشق

نثار صفای قدوم شما                درودی به اوج و بلندای عشق

آن یکی کاشانی را می بینی ، که رئیس شورای شهر است ، همو که این همایش را برپا کرده است تا این همه همشهری همدیگر را غیر از جایی به نام پُرسه ببیند و همدلی و هم افزایی و همکاری را به تمرین بگذارند.

 همایش  در آمیزه ای از شعر و شعور آغاز شده است ، تنظیم برنامه ها طوری است که  احساس خوشایند روی سد بودن  را از یاد نبری ، رئیس شورای شهر ، شهردار ، امام جمعه ، فرماندار لحظاتی سخن می گویند و سخنان آقای گلاب زاده باعث می شود که همه به بافتی بودنشان فخر بفروشند و سرمه بیداری را برای توسعه و آبادی سرزمین مادری باز به چشمانشان بکشند .

تجلیل از دکتر حسن اشرف پور متخصص قلب و عروق که ماندن  و خدمت در بافت را بر کوچ و مهاجرت ترجیح داده است ، تجلیل از ماشاالله قزوینی که با اهدا 200 متر زمین در مرکز شهر مسوولان را برای احداث کتابخانه یاری کرده است و تجلیل از امید علی پور اشرفی پاکبان نمونه که نامهربانی ها و ناپاکی های ما با طبیعت را با مهربانی در سرما و گرما  تمیز می کند، از برنامه های احساسی و عاطفی قابل تحسین برگزارکنندگان همایش است .

بازدید از سد و تونل های انحرافی را آقای قادری مسوول سد برای ما  برنامه ریزی کرده بود ، در دالان هاو تونل های  زیر سد که حدود 317 متر بودند ، وقتی گام بر می داشتیم ، صدای پای آب  بخوبی شنیده می شد ، صدایی که برای شهرستان بافت می تواند صدای توسعه ، آبادانی و سرسبزی باغ هایی باشد که این روزها از خشکسالی ها دل خوش و سبزی ندارند .

پنجمین  همایش شوراهای محله ای بافت ، برای برگزارکنندگان آن می تواند دست آوردهای خوبی بدنبال داشته باشد  ، برای بانی، ساعی و مجریان این همایش خاطره انگیز توفیق و سربلندی را آرزومندیم و امیدواریم  همه با هم دست بدست هم دهیم و با همکاری ، همدلی و همیاری  و شور و مشورت بیشتر ، توسعه و ابادانی را برای شهر و دیارمان بافت رقم زنیم.

 

 

مراسم نامزدی و عقدبندان  پسرم پیوند

مراسم نامزدی و عقدبندان  پسرم پیوند

جارچیان را گفتیم : تا جار زنند و بر طبل کوبند که پیوند فرخنده و مبارک عروس خانوم  جهان بانو ساراخاتون صبیه محترمه وحید خان و شاه داماد عالی جناب پیوند، فرزند دلبندم را به اطلاع دوستان ، آشنایان و همشهریان برسانند.

با توجه به آمال و آرزوهایی که هر پدر در خصوص ازدواج فرزندانش دارد و نوع نگاهم به این وصلت و همچنین حاشیه های مراسم عقدبندان. اگر توفیق داشته باشم دو سه مطلب آینده وبلاگ را به این پیوند میمون و مبارک اختصاص می دهم و فکر کنم برای مخاطبین جوان وبلاگ و همچنین پدر ها خواندنی باشد.

             تجلیل از دکتر یداله رستگاری  فوق تخصص قلب و عروق

                      

در همایش شصتمین سال تأسیس شهرداری بافت ، طی مراسم ویژه ای از زحمات دکتر یداله رستگاری فوق تخصص قلب و عروق تجلیل شد.متن زیر از سوی من که بیمار دکتربودم و همواره به تجویز نسخه های مهر و محبتش نیازمندم ، خوانده شد .  

    

  دلم به رسم دلتنگی تو را دوباره می گوید

بزرگ است و از اهالی امروز، با تمام افق های باز نسبت دارد و لحن آب و آفتاب و آینه را خوب می فهمد.

دست هایش هوای صاف سخاوت و مهربانی را به سمت ما کوچ می دهد و به شیوه باران مهربانی هایش می بارد و تکرار می شود.

سجده سبز محبت را چنان صریح ادا می کند که قلبمان با آن گرفتی رگ های کرونرش ، باز می شود و مرهم خوبی و فروتنی هایش را در رگ هایمان جاری می کند.

یک روز می خواستم زندگی ام را با تعداد نفس هایی که کشیده ام ، اندازه بگیرم ، ولی قلبم ندا داد ، زندگی را با لحظه هایی اندازه می گیرند که نفست بند می آید و قلبت می گیرد.

آنگاه به دالان شریان های قلبم رفتم ، بیمارستان امام خمینی ، بیمارستان کسری ، تنگی شریان های کرونری ، کمبود اکسیژن و خون به عضلات قلب ، درد سینه ، آنژین قلبی ، آنژیوگرافی ، آنژیوپلاستی و دستان مهربان و کانتر بدست یار و همشهری مهربان و بنام " دکتر یداله رستگاری"

در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی هر سال مردم بافت و آنانی که قلبی دردمند و رنجور دارند و قلبشان برای تپش دچار نارسایی است ، چشم انتظار قدوم شفابخش و گوش بزنگ آمدن صدای پای یار  مهربان و متواضع دکتر رستگاری با آن همه اعتبار و تخصص هستند.

دکتر پس از احترام و عزاداری اباعبداله  حسین ( ع) ، خانه پدری را دفتر طبابتش قرار می دهد و با رویی باز و قلبی مهربان ، بیماران را ویزیت و برای درمان به تهران دعوت می کند.

دکتر قلبی دارد به وسعت دریا که قوت قلبمان است ، شعاع عظمت قلب دکتر را وقتی که کانتر بدست می گیرد و در اتاق آنژیوگرافی همشهری خطابت می کند ، بیش از هر زمان دیگر حس می کنی .

بخود می بالم که اکنون به عنوان بیمار شفایافته دکتر رستگاری ، به پاس مهربانی های بی دریغش ، به سبب حاذق بودن و بی ادعا بودنش و برای ادای دین بیماران شفا یافته دکتر و به پاس تقدیر و تشکر از خانواده محترم وی ، افتخار این را دارم که در بین این همه همشهری مهربان و فرهیخته بگویم :

جناب دکتر در این فراوانی بی مهری ، وقتی که شریان های کرونر قلبمان را باز می کردی چه مهربان برای خودت در قلبمان جا باز کردی و برای همیشه در آن جا گرفتی.

دکتر یدا..رستگاری عنوان دار رتبه اول بورد تخصصی قلب و عروق از دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران و دارای فلوشیب اینترنشنال قلب از همین دانشگاه است.

ایشان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و مسوول آموزش بخش قلب دانشجویان و کارورزان بیمارستان امام خمینی است.

دکتر رستگاری در سال 1331 در شهرستان بافت متولد شد ، وی پس از گذراندن دوران تحصیلی در این شهرستان در سال 1350 در رشته پزشکی وارد دانشگاه تهران شد و به درجه دکترای عمومی نائل گشت.

وی خدمت مقدس سربازی را در جبهه های جنگ تحمیلی و در بیمارستان های صحرایی دوران جنگ سپری کرد.

دکتر رستگاری به سبب اینکه بورد تخصصی  قلب و عروق را از دانشگاه تهران با رتبه اول کسب کرده بود ، به عضویت هئیت علمی دانشگاه پذیرفته و در بیمارستان امام خمینی تهران مشغول به خدمت شد.

وی در سال 1373موفق به اخذ مدرک فلوشیب اینترنشنال از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد  و تا کنون بالغ بر 15 هزار آنژیوگرافی، بیش از 500 مورد آنژیوپلاستی عروق کرونر ، آنژیوپلاستی شریان های کلیوی ، شریان های کاروئید مغزی ، شریان های محیطی و والوپلاستی دریچه های قلب را انجام داده است.

تواضع و فروتنی ، روی گشاده  ، قلب مهربان ، بی ادعایی با آن همه اعتبار و ادعا ، خصلت های ویژه ای است که با تخصص و حاذق بودن دکتر درهم آمیخته شده است تا شخصیت دوست داشتنی از این پزشک همشهری در ذهن و یاد هر بیمار نقش ببندد و به همشهری بودن با او افتخار کرد. 

دکتر ! تو تنها کسی هستی که سری به قلب من زده ای و می دانی در آن چه می گذرد ، صدایش را گوش کن ، چه شور و شوقی از آمدنت در آن برپاست ، مهربانی هایت را در شریان های کرونر نگاه کن ، که چگونه در پس تخصص و محبتت بازند و حیات در آنها جاری است، دکتر قلبم می گوید :  از صمیم قلب ، قلباً دوستت دارم و در قلوب همه ما جا داری. 

    

     حتی در حین برگزاری همایش محبتش را از همشهریان دریغ نکرد  وبرای قلب دردمند همشهریان مهر و درمان را تجویز کرد.  

این مطلب در روزنامه ندای وحدت شماره ۸۹۶ تاریخ ۵/۹/۸۹ و روزنامه آوای بافت شماره  ۱۱۳ تاریخ ۵/۹/۸۹  و روزنامه نذیر به شماره ۱۷۷ تاریخ ۲۳/۸/۸۹ به قلم اینجانب درج شد  .                                                                        

" کوچولو " 60 سالگی ات مبارک

 

شوق دیدار یار و پایکوبی در جشن تولد 60 سالگی  شهرداری  شهر و دیار ، در یکی از روزهای پر مهر ماه مهر، روزی بیاد ماندنی را در تقویم روزهای سال برایم رقم زد.

صدای سرنا و دهل ، بوی آب و جارو ، چهره های آشنا ، صمیمی و مهربان  ؛ آن هم یک عالم ، هر کدامشان خاطراتی را برایم زنده می کرد، بازار ماچ و بوسه و بغل کردن رواج داشت.

می گویند آدمی برای ادامه حیات به چهار بار بغل کردن در روز ، برای حفظ سلامتی به هشت بار و برای رشد یافتن به 12 بار بغل کردن در روز نیاز مند است  و من امروز خاطرات یک عمر زندگی ام را بغل کردم ، بوسه و بغل گرفتن حاج احمد شفیعی یار و برادر کربلایی حاج محمد شفیعی که در تمام کارهای خیر آن مرحوم شریک و همراه بود ، بوسه و بغل گرفتن آقای حسن خان شکوه زاده که تاریخ بافت را می شود در وجود مهربان او ورق زد،بوسه و بغل گرفتن آقای اسکندر کاشانی که عکس تمام خاطرات زندگی ام را می شد در وجود آن دید و با شعرهای زیبایش عشق ورزید ، بوسه بر چهره مهربان و مودب علیرضا شفیعی که رد علم و ادب را می شود بر جای پایش دید ، بغل گرفتن آموزگار و دبیرم رضا شفیعی که موهایش به سپیدی گچ خوردن هایش پای تخته سیاه شده بود و بوسه و بغل گرفتن منوچهر افراسیابی که هنوز صدای فولوتش را می شد از آرشه ویولونش شنید .

و این تغذیه روح و روان را مدیون برگزارکنندگان این همایش زیبا هستم، در بدو ورود نواختن سرنا و دهل خوش سلیقگی  برگزارکنندگان همایش را به رخ می کشید ، این صدا  آدمی را به سال های دور می برد ، سال هایی که با نواختن دهل  ماندگار و تار محمد علی شاد بودن  و  شاد زیستن را حس می کردی  ، این صدا تو را وا می دارد برای روحشان شادی را آرزو کنی .

روبوسی ، مهربانی و دست ها را فشردن تحفه ای است که به وفور می شود در کشکول  دلت ذخیره کرد و تا روزها  در این بی مهری روزگار از آن بهره برد ، آشنایان سال های دور را پس از سال ها دوری و غریبی  می بینی که چقدر هنوز آشنایند و مهربان ، عزیزانی را می بینی که همراه تو و شهرداری شهرت  بزرگ شده اند و یک دنیا خاطره با آنها نیز در بایگانی یادهایت جا گرفته اند.

 این تجدید خاطرات خوش را مدیون شورای شهر و شهرداری شهرم می باشند که چه زیبا آن را رقم زده اند.

از دیگرحرکت  های زیبا ، دلنشین و غرورآفرین  برگزارکنندگان این جشن با شکوه تجلیل از دکتر یداله رستگاری بود  که اینک برای خود جایی در قلب همشهریان باز کرده است  و قلب من شاید بیش از دیگر قلبها برای دکتر جا باز کرده است ، آخر دکتر به آنجا سرکی کشیده است و با کانتر خود شریان هایش را باز کرده است و به لطف حق و محبت و مهربانی دکتر رستگاری خون در کرونرهایش جاری است.

برگزارکنندگان محبت کرده بودند و وقتی هم برای من در نظر گرقته بودند ، خواهش کردم به عنوان بیمار دکتر رستگاری در تجلیل از مهربانی ها  و تخصص او صحبت کنم که پذیرفته شد و در مطلبی دیگر به آن می پردازم.

به رسم ادب خدمت شهردار رفتم و 60 سالگی شهرداری را به او تبریک گفتم  و سپس در بدر دنبال دیگر شهرداران سال های دور و خانواده های آنان بودم که به عنوان یک شهروند از آنان تشکر کنم و از تلاش آنان در سال های بی اعتباری و سختی های که برای آبادی این مرز و بوم کشیده بودند تقدیر کنم که افسوس هیچ یک از آنان را ندیدم .

انتظار داشتم ردیف های جلو تالار همایش به این شهرداران و خانواده های آنان اختصاص داده می شد و با پلاکارد و شعارنوشته ای از آنان یاد می شد و تنی چند از همشهریان با شاخه گُلی از آنان تقدیر می کردند که متأسفانه برگزارکنندگان این امر مهم را از صاحبان اصلی همایش  و این جشن دریغ کرده بودند.

صدای آشنای حسین میرزایی یا همان تاج دشتابی با نواختن دَف موجب می شد که بافتی بودنت را بیشتر حس کنی و حظ ببری ، صدای نوازندگان دهل و سرنا که اینک به سالن اصلی همایش آمده بودند مرا برای لحظاتی از عدم حضور شهرداران سالیان قبل و خانواده های آنان غافل کرد.

ولی پس از لحظاتی جای آنان را بسیار خالی دیدم و امیدوارم که کوتاهی عدم حضور از سوی خود آنان باشد تا برگزارکنندگان مراسم

آقای شفیعی شهردار پرتلاش بافت به عنوان میزبان اصلی همایش خیر مقدمی همراه با عملکرد شهرداری بیان کرد و  در ادامه امام جمعه شهر ، فرماندار ، معاون سیاسی ، امنیتی استاندار  ، رئیس شورای شهر ، نماینده مردم بافت و رابر در مجلس شورای اسلامی  ، معاون شهرداری های کشور و بنده از دیگر سخنرانان مراسم بودیم.

از نکات منفی این مراسم سخنرانی های متعدد بود که در اینگونه مراسمی که میلاد و تأسیس شهرداری بود  ، ضرورت نداشت ، بخصوص انتظار نمی رفت که آقای بختیاری نماینده بافت با سخنان فنی خود جلسه را به سمتی ببرد که آقای بهروز فرماندار بافت در این مراسم که بوی تعاون ، تعامل و دوستی از آن موج می زد ، سخن از تهدید و بازگشایی پرونده ها بزند ، پرونده هایی که غیر از محرومیت و عقب افتادگی بافت در این سال ها چیزی در بر نداشته است.

در همین جا  به عنوان یک شهروند بافتی خدمت فرماندارمحترم بافت عرض کنم شما به عنوان فرماندار 24 یا 25 بافت بعد از انفلاب  سکان فرمانداری بافت را در دست گرفته اید ، بیاد داشته باشید بافت بیشترین ضربه را از سیاست بازی ها، طرد شدن ها، خذف کردن ها و بی مهری ها خورده است ، اگر می خواهید فرمان بافت را خوب نگه دارید و در مدت سکان داری  آن را  از امواج سهمگین  و ویرانگر سیاست بدور نگه دارید ، باید آستانه صبر و شکیبایی خود را ارتقا داده  ، تا با استفاده از دیگر پاروزنان در این امواج متلاطم ، با آرامش  به ساحل پیشرفت  برسبد .

 بافت و بافتی چیزی غیر از توسعه و پیشرفت نمی خواهد ، خواه این پیشرفت توسط دست راست انجام شده باشد و  یا توسط دست چپ و خواه هر دو دست با هم ، که این بهترین است  و از قدیم هم گفته اند : با یک دست نمی شود چند هندوانه برداشت.

هنرنمایی گروه آوا به سرپرستی آقای منوچهر افراسیابی من را بخود باز بر می گرداند و من راضی از حضور خود در این مراسم با شکوه که برای برپایی و هماهنگی آن زحمات بسیار کشیده شده  بود .

 جا دارد از آقای شفیعی شهردار محترم و آقای کاشانی رئیس  متواضع و گرامی شورای شهر و دیگر کارکنان  پر تلاش شهرداری تقدیر و سپاسگزاری کنم و از درگاه خداوند متعال برای آنان سلامتی و سعادت را آرزو نمایم.

کاش برای سخنرانی تنی چند از همشهریان فرهیخته ، شاعران  ، نویسندگان ، شهرداران و  مورخان بافتی که صاحبان اصلی همایش بودند ، برنامه ریزی شده بود و سخن آخر اینکه :

چه خوب شد که در ابتدای سخنانم در مراسم پس از کسب اجازه از مسوولان ، از همشهریان مهربان و فرهیخته و بزرگان حاضر در جلسه ( آقایان حسن خان شکوه زاده ، حاجی احمد شفیعی ؛ کاشانی های بزرگوار ، شفیعی های مهربان ومودب  و...)  اجازه حرف زدن خواستم.

کاش بودید و می دیدید که چگونه حاج احمد شفیعی این مرد بزرگ پس از مراسم دربدر دنبال من بود تا بخاطر اینکه اجازه حرف زدن در محضرش را خواسته بودم   ، تشکر می کرد.

باز هم از این مراسم می نویسم .

برای 60 سالگی شهرداری بافت

شهرداری 60 ساله بافت ، کودکی 6ماهه

پنج شنبه این هفته  در اقدامی قابل تحسین شهرداری و شورای شهر بافت شصتمین سال تأسیس شهرداری بافت را در همایشی گرامی می دارند.

برگزاری این همایش فارغ از اهداف و نتایجی که برای برگزارکنندگان می تواند داشته باشد ، بهانه ای است برای دیدار یار و تقدیم گل میخکی به شهر و دیار

60 سالی ات مبارک ، میلاد و تولدت را به مردم فرهیخته و شریف بافت ، به خانواده های محترم شهرداران این 60 سال ، به کارمندان خدوم شهرداری و به سکان داران توسعه و عمران  شهر بافت ( شهرداران ) تبریک می گویم و برای شهردارانی که در این همایش نیستند و جان به جان آفرین داده اند غفران الهی و روحی شاد آرزو می کنم.

در این 60 سال 17 شهردار ، سکان توسعه و عمران شهر بافت را در دست گرفته اند و برای آبادانی  این مرز و بوم تلاش ورزیده اند .

 در این جشن تولد 60 سالگی ، ذکر نام و  گرامی داشتن یاد شهرداران این 60 سال، کمترین ادای دینی است که من شهروند بافتی می توانم تقدیم دارم :

1 – مرحوم مهدی خان خوارزمی                        10 – حمید رمضانی

2- مرحوم رحمت اله خان شهابی                        11 – محمد کاظمی

3- مرحوم ابوالفتح خان شهابی                           12 – وحید نصیری

4 – مرحوم مختار بنی اسدی                             13 – محمد هاشمی

5 – علی اکبر نجفی                                        14 -  محمد اسماعیلی

6 – احمد یعقوبی                                            15 – علی خدادادی

7 – محمود عبدالعلی پور                                  16 – امید بختیاری

8 – محمد آژیده                                            17 – رضا شفیعی

9 – علی کمال زاده 

شهرداری بافت در سال 1328 قبل از شهرداری کرج تأسیس شده است ، کرج امروز به استان البرز تبدیل شده و شهرداری  و شهر بافت امروز پس از 60 سال بمانند کودک 6 ماهه ای است که حتی توان روی پا ایستادن را ندارد.

شهرداری بافت پس از 60 سال بدنیا آمدن هنوز به سن تکلیف نرسیده است ، این نهاد که عمران ، توسعه و پیشرفت شهری را در وظایفش می بیند ، هنوز آن اعتبار و اعتماد اجتماعی را پس از 60 سال  نتوانسته است بخود جذب و جلب کند.

بایدها و نبایدها ، اماها و چراهای بسیاری  در عدم توسعه و پیشرفت شهر بافت نقش داشته اند ، که مهمترین آن دو عامل شهرداری و شهروندی است .

شهر بافت با توجه به پتانسیل های نهفته و بکری که در دامان خود دارد ، به کورده و روستایی مخروبه می ماند که هر از گاهی در این 60 سال  با کورباری از مشکلات و  سختی ها به بزرگواری به نام شهردار واگذار شده است ، تا اعتبار و آبرویش را در گرو بگذارد و با مرارت ها ، بی اعتباری ها و دیگر موانع  بجنگد و در آنسو پیشرفت و آبادانی شهر را هم داشته باشد.

به نظر من این همایش می تواند فرصت و بهانه ای باشد برای شهرداری  و شورای شهر بافت، تا با کنکاش و جستجو در این 60 سال عوامل عدم توسعه بافت را بشناسند و در حضور مقامات و مسوولان مطرح کنند.

بافت با توجه به آب و هوا، کوهستانی بودن ، توپوگرافی بی نظیر ، میزان بارندگی ، سرسبزی و از همه مهمتر نیروی انسانی مستعد و خلاقی که دارد، می توانست به یک شهر زیبا و آباد تبدیل شده باشد و هر ساله هزاران گردشگر و رهگذر که از عوامل توسعه می باشند  را به دامان خود دعوت کند .

ضمن تقدیر و تشکر مجدد از آقای شفیعی شهردار پرتلاش وآقای کاشانی رئیس شورای شهر که با برگزاری این همایش پس از 60 سال ؛ حرکت نوین و زیبایی را شروع کردند ، پیشنهادهای زیر را برای پربارتر شدن همایش به عنوان یک شهروند مطرح می کنم.

تقدیر و تشکر از شهرداران و خانواده های محترم آنان در این 60 سال

دعوت  و تجلیل از پروفسور امیدوار که می تواند با تخصص هایی که ایشان در معماری ، طراحی شهری و شهرسازی دارند ، بسیار سودمند باشد.

فراخوان گزارش و مقاله  در خصوص  عوامل عدم توسعه  شهر بافت و همچنین راهکارهای توسعه و پیشرفت شهری بافت

نظرسنجی و افکارسنجی از توده مردم بافت در خصوص عوامل عدم توسعه شهر بافت

تقدیر از پزشک و پزشکانی که در این سال ها با تخصص خود برای درمان همشهریان به شهر بافت امده اند .

تأمین اعتبار برای برگزاری هر ساله این همایش

تجلیل از خدمات مرحوم حاج محمد شفیعی و مرحوم علی اصغر پرنده که به عنوان دو شهروند خدمات بسیاری را به بافت کرده اند  و نامگذاری خیابان یا میدانی به نام این دو بزرگوار ( نام بازار کربلایی حاجی شفیعی را به صاحب اصلی اش برگردانید)

 60 شاخه گل میخک ، 60 شمع آذین شده ، 60 قلب عاشق ، 60 سال دل بستن ، 60 آرزوی آبادی ، 60 تبریک  و تجلیل تقدیم تو باد. دوستت دارم و توسعه و آبادانی تو را بیش از هر زمان دیگر خواهانم.

                                                               حمید هرندی

 

 

  

 

میهمانی ماه بافت

 

نجوم دوستان و دانش پژوهان همشهری امشب مهمان آسمان هستند ، هوای مطبوع ، میزبان متبوع  و برنامه های متنوع ، بشارت مهمانی دلپذیری را برای میهمانان رقم زده است.

ماه .مهتابی می کند و با غرور زیبایی هایش را به رخ می کشد.

زهره ، خواهر زمین ، قبل از زحل و قمر هایش در گوشه ای از فرش گسترده آسمان آماده است تا  اهالی نجوم را پذیرا باشد و ماه با اینکه هنوز هلالش کامل نشده است ، ولی آماده شده است تا خیر مقدمی به همشهریان بگوید.

قبل از اینکه چشمانم را مسلح کنم ،  به آسمان خیره شدم ،  ماه را دیدم، ستاره هایی که سالیان سال به من چشمک زده بودند را  دیدم ، زهره یا همان ناهید را دیدم  و زمین خاکی فوتبال شهرم را  هم دیدم ، همان زمینی که سال های سال ، جوانیم را شوت کرده بودم ، فوتبال بازی کرده بودم  و حال در هر کجایش که قدم می گذارم ، دوست و عزیزی را به یادم می آورد  .

 اینک همین زمین فراموش شده ، به  برکت ماه و ستاره ها و به همت شورای شهر و شهرداری ، آب و جارو شده است تا  بستری مناسب برای دید زدن  و رصد ماه ، زهره  و زحل شود.

قدم زدن در زیر چتر آسمان پرستاره بافت ورویت ماه و رویت  روی همچو ماه همشهریان و دوستان ، غنیمتی است ، بخصوص وقتی که در این محفل پر ستاره لحظاتی هم سخن  و همقدم شاعر خوش ذوق  آقای اسکندر کاشانی شدم  و به او سلامی تقدیم داشتم و در جواب این ابیاتش را هدیه ام کرد :

ای کاش چو شب همدم گیسوی تو باشم

همراز تو و پیچ و خم موی تو باشم

ای کاش بیفتد به سرم سایه سروت

تا در کنف قامت دلجوی تو باشم

ای کاش شدی قبله من وقت عبادت

تا لایق محراب دو ابروی تو باشم

ای کاش بدی جام شرابت ز گِل من

تا بوسه زن آن لب گلبوی تو باشم

بهر حال خوش بحال آن کسی که جناب کاشانی این ابیات را بخاطر پیچ و خم گیسوان و  قامت دلجویش سروده است .

از آنجایی که در برگزاری این رصد نقش کوچکی هم من داشتم ، نگران و دلواپس از آن بودم که همشهریان استقبال نکنند و شرمنده دوستان خانه نجوم آسمان لوت کرمان  شوم که زحمت و سختی های اصلی کار با آنان بود.

وقتی فرماندار شهرستان بافت ،  فرماندار شهرستان رابر ،امام جمعه شهر ، رئیس شورای شهر ، معاون شهردار و پرسنل زحمت کش شهرداری ، نیروی انتظامی  و سیل انبوه نجوم دوستان و دانش پژوهان همشهری را دیدم ، به ماه سلامی دوباره دادم و به آسمان پرعلم وادب و دانش شهرم مباهات کردم و مهر تأئید  این مباهات من زمانی بیشتر پررنگ تر شد که آقای بهروز فرماندار شهرستان بافت در سخنان آغاز مراسم  گفت :

جوانان بافت سرامد علم وادب و دانش استان هستند و در هر شاخه ای از علم ، فرهیخته ای از بافت  سروری می کند ، بافت جایگاه ویژه  و متمایزی در بحث علم و دانش دارد و نیروی انسانی مستعد و فرهیخته بافت سرمایه ای است که کمتر جایی دارد.

زمان فرا رسیده بود که چشمانم را  با  عدسی های تلسکوپ  جوانان خانه نجوم آسمان لوت کرمان مسلح کنم ،  ماه  اولین رصد چشمان مسلح من بود ،  چقدر زیبا  ، مانند ماه

وقتی چشم از ویزور تلسکوپ برداشتم ، روی همچو ماه سینا رحیم پور این جوان همشهری که یکی از صاحب خانه های ، خانه نجوم لوت کرمان می باشدرا دیدم ، که چه پر شور در رصد ماه و زهره و زحل در بین همشهریان می چرخد و توضیح می دهد.

زهره یا همان ناهید ، دومین سیاره منظومه شمسی که بین زمین و تیر ( عطارد)  قرار دارد هدف دوم چشمان زهره ندیده من بود، زهره بعد از ماه درخشان ترین جرم آسمانی طبیعی است  و به روایتی داغ ترین سیاره نیز می باشد. زهره گرچه قمر ندارد، ولی نزدیکی آن پس از ماه به زمین و شباهت هایش به آن دیدنی بود ، و وقتی فهمیدم که زهره خواهر زمین لقب گرفته ، و در42 میلیون کیلومتری زمین جا خوش کرده است ، به او عرض ارادتی کردم و سراغ مشتری رفتم  ، آن هم زیبا بود ، چهار قمر آن را در بر گرفته بودند ولی چون از ما زمینی ها 740 میلیون کیلومتر فاصله داشت  ، قمر هایش  نیم چشمکی می زدند.

پس ازاینکه ماه ، زهره  ومشتری  را با تلسکوپ دیدم  ، مهتاب ، زهره ،  آیسان ، تارا ، اولدوز ،ناهید ، اورانوس، نپتون  ، کیوان و دیگر جوانان همشهری را در زیر سایه ماه دیدم که چه پر نور می درخشند و از رصد این همه زیبایی لذت می برند.

راستی !  بافت  ، با این آسمان زیبا و پرستاره اش بستر مناسبی است برای برپایی یک رصد خانه

کاش مطلبم را موسسه نجوم می خواند و برای بافت یک پوشه در نوبت رصدخانه می گذاشت.

 

از آقای شفیعی شهردار بافت ، آقای کاشانی رئیس شورای شهر بافت  و از اقای بهروز فرماندار شهرستان بافت  ممنون و سپاسگزارم که همکاری  صمیمانه ای با خانه نجوم آسمان لوت کرمان برای  برپایی این رصد داشتند. حمید هرندی

عکس بالا: رصد ماه.مشتری و زهره در بافت

عکس پائین: اعضای خانه نجوم آسمان لوت کرمان و بازدید از سد مخزنی بافت

پنج شنبه شب در آسمان پرستاره بافت.ستاره بچینیم.یادتان می آید چقدر به ما چشمک می زدند

تا بوده از بافت و طبیعت هزار رنگش تعریف کرده ایم . از پائیز و بهار زیبایش انشا نوشته ایم.از درختان سپیدارش .از چناران پر سایه اش.ازبارش برف و بارانش .از غروب دل انگیزش و به ان همه زیبایی عشق ورزیده ایم ولی تا کنون از آسمان پر ستاره اش بی خبر بوده ایم .باورتان می شود شب های بافت هم بسیار زیبا و خاطره انگیز هستند .اگر باور ندارید پنج شنبه شب گرد همه بیاییم و هر کداممان دامنی ستاره  از اسمان زیبای شهرمان برچینیم . هنوز هم ستاره ها به ما چشمک می زنند.قولتان می دهم شب پر خاطره ای در بافت داشته باشیم و این شب پر خاطره را یک همشهری جوان برای ما رقم می زند.یک همشهری که آرزوهای جوانیش را در ستاره ها جستجو  می کند . یک جوان همشهری که در کرمان نامش با ستاره ها و کهکشان عجین شده است . سینا رحیم پور این جوان پرشور همشهری شما را به چیدن ستاره ها دعوت می کند .پیشاپیش به دعوتش لبیک گوییم و شب های پرستاره بافت را به همت و تلاش این دوست وهمشهری عزیز به تماشا بنشینیم .گزارش آن شب را پس از چیدن ستاره ها می دهم و اگر ماه را در ان شب دیدم آن را با یک بغل ستاره به این همشهری منجم تقدیم می دارم.و اما صحبت های دوست عزیزم سینا رحیم پور :

پس ازبرگزاری موفقیت آمیز نخستین همایش منجمین استان کرمان در شهر کرمان،توسط خانه نجوم آسمان لوت کرمان وعدم حضور منجمین شهرستان بافت،برآن شدم تا در شهر همیشه سربلند بافت در زمینه های علمی،کار راه اندازی علم نجوم را آغاز کنم.

بدین ترتیب برای اولین بار این پیشنهاد راباجناب آقای هرندی مدیر وبلاگ بافت من ،مطرح کردم وایشان بلافاصله از این موضوع استقبال کردند واین پیشنهاد را با جناب آقای کاشانی(ریاست محترم شورای شهر بافت)وجناب آقای شفیعی(شهردار محترم وحامی علم بافت)مطرح کردند وروند شکل گیری این برنامه بزرگ در بافت صورت گرفت.

امیدوارم با اجرای این برنامه که به عنوان اولین برنامه عمومی ستاره شناسی در شهرستان بافت محسوب می شود،گامی بزرگ در جهت پیشرفت این علم در سراسر شهرستان برداشته شود.

در اینجا جادارد از تلاش ها وکمک های بی وقفه وبه یادماندنی جناب آقای حمید هرندی،به عنوان یکی از بانیان اصلی این جشنواره تشکر کرد.

همچنین از اعضای محترم شورای شهر بافت خصوصا جناب آقای کاشانی (ریاست محترم شورای شهر بافت)وهمچنین جناب آقای شفیعی(شهردار محتر شهر بافت) کمال تشکر وقدردانی را برای راه اندازی این برنامه جهت استفاده مردم شریف شهرستان بافت،دارم

                                                                                        

                                                                                              با تشکر وسپاس فراوان مدیر خانه نجوم اسمان لوت کرمان

                                                                                      سینا رحیم پور       

 

توجه :

برای نخستین بار در شهرستان بافت برگزار می شود:

نخستین جشنواره نجوم خیابانی شهرستان بافت

شامل :

افـتـتـاح اولـیـن انجـمـن نـجــــوم شهرستــان بافـت(زیر نظر شهرداری بافت و خانه نجوم آسمان لوت کرمان)

رصـد مشـتـری و اقـمـار با تلسـکوپ

رصد مـاه بـا تـلـسـکوپ

رصد آسـمـان شب

ساخـت ابزار آلات نــجــو می

نمایشگاه عکس نجومی

ایستگاه سوالات نجومی

و...

: زمان

پنجشنبه 25  شـــهریور ماه 1389

: سـاعت

19 الی 23 شب

مکان:

زمین ورزش روبــروی تکیـه فاطمیـه

 

ورود برای عموم آزاد است

 

حامیان :

شهرداری وشورای اسلامی شهرستان بافت،خانه نجوم آسمان لوت کرمان،فرمانداری بافت ، اداره کل امور شهری کرمان و کانون تبلیغاتی جورچین

توجه:عضو گیری انجمن نجوم شهرستان بافت در همین برنامه انجام می شود

 

             مراسم تجلیل از جهانبخش صادقي

                                    

  

اينجا روستاي رستاق است ، آبادي مصفايي در دامان منطقه با صفاي گوغر بافت

در سال 1335 در اين روستا كودكي بدنيا آمد كه پس از 16 سال گذران دوران كودكي و نوجواني در پي يك حادثه و علت ، معلول شد.

اين جوانك معلول آن روزها ، با عزمي راسخ و اراده اي آهنين و استوار ، به معلول و معلوليت خنديد ، آنها را به استهزا كشيد و تعريفي ديگر از معلول  در واژگان و قاموس ادبيات بر جاي گذاشت.

امروز اهالي اين روستا به اتفاق جمع كثيري از علاقمندان به اين بزرگ مرد ، كه اين روزها بخاطر بوم هاي زیبای نقاشی اش . شهره عام وخاص شده است ، گرد هم آمده اند ، تا به دنياي پر رمز وراز اين هنرمند بنام راهي پيدا كنند و در پيشگاهش ، اراده و همتش را ارج نهند و آفتابي ترين واژه ها را در دامان  طبيعت روستاي رستاق به دستان هنرمندش تقديم دارند.

                      مراسم تجليل از استاد جهانبخش صادقي

از 16 سالگي تا 54 سالگي ، از سلامتي تا معلوليت ، از تخت بيمارستان تا بوم هاي نقاشي معروفش در دزاشيب تهران ، از گوغر تا نياوران ، از بافت  تا تهران ، از خواستن تا توانستن

امروز در اين فضاي دل انگيز و چشم نواز ، جمعيتي 2 هزار نفري از آدم هاي عاشق و بنده نواز ، در گوشه اي از بيكران مُلك خدا ، گرد هم آمده اند تا همت و اراده را در وجود " جهانبخش صادقي " تعريف و از آن تمجيد كنند.

جهانبخش صادقي را كسي نمي شناخت ، روستاي رستاق گوغر را كسي در نقشه جغرافيا نمي ديد ، ولي امروز جهانبخش را همه مي شناسند و اين شناختن نه بخاطر بوم هاي زيباي نقاشي اش بلكه بخاطر اراده و همت والايش  مي باشد .

امروز اگر از هر كس سوال شود ؟ روستاي رستاق كجاست؟  محل تولد جهانبخش يادشان مي آيد.

امروز اين انبوه جمعيت بي نظير در اين روستا را چه زيبا مي شود ديد ، آنها با چشم دل آمده اند  تا رد پاي اراده و خواستن را در بوم هاي زيباي جهانبخش جستجو و از آن تجليل كنند.

آنها هم كه به هر دليل سعادت حضور در اين مراسم با شكوه را نداشته اند ، نمايندگانشان در مجلس شوراي اسلامي را به اين مراسم راهي كرده اند ، مهندس بختياري نماينده مردم بافت و رابر  و حسن پور نماينده مردم سيرجان و بردسير

سخنرانان هر كدام از منظري به جهانبخش نگاه مي كنند و شخصيت اورا ارج مي نهند ، رئيس شوراي شهر بافت هم از سخنرانان است و پس از سخنان پر مايه خودش ، متن من را به بزرگواري مي خواند ، همان متني كه گفته بودم :

 روزي قلم مو به جاي نقاشي بر دل سپيد بوم نوشت : خوابيده هم مي شود مانند سرو ايستاد ، مانند اقاقيا عطرافشاني كرد ، مانند نارون سايه انداخت و مانند جهانبخش ، جهاني از اراده داشت ....

 

برگزاركنندگان مراسم انتظار اين سيل جمعيت قدرشناس را نداشته اند، در هر كجاي مراسم پاكي و شور و شعف موج مي زند ، درختان با سخاوت گردو  بيش از هر روز ديگر سايه خود را  گسترانده اند، غرور در هم ولايتي هاي جهانبخش چه زيبا عرضه اندام مي كند ، گونه هاي جهانبخش اين همه بوسه اشك آلود را تا بحال بر خود نديده اند ، اشك هاي زلال نثار قدوم جهانبخش مي شود .

جهانبخش به صحنه فرا خوانده مي شود ، همه به احترامش بپا بر مي خيزند، صداي سرنا و دهل رستاقي ها ، با اشك هاي زلال جاري شده بر گونه ها ، زيباترين و احساسي ترين لحظات اين مراسم تجليل را خلق مي كند.

صداي سرنا و دهل بر همه صداها سوار مي شود ، سيل اشك ها بهترين هديه  براي اين معلول سالم كه اين روزها افتخار مردم شهرستان بافت مي باشد ، روان است.

 خوش سليقگي برگزاركنندگان مراسم  تجليل  و تقارن  اين مراسم بامبعث رسول اكرم (ص) ، من را لحظاتي به شب تولد امام حسين (ع) در 38 سال پيش مي برد ، در سال 1351  ، همان شبي كه جهانبخش براي چراغاني كردن   شب تولد امام حسين (ع) با خودرويي تصادف كرد  و دچار معلوليت 85 درصدي شد.

چه كسي فكر مي كرد 38 سال پس از اين حادثه ، جهانبخش اينگونه معلوليت را به بازي بگيرد و آن را به زير بكشد و معلول را سرفراز كند.

جهانبخش در سخنان كوتاهي از همه تشكر كرد ، از آناني كه در اين 38 سال معلوليت  و محروميت از سلامتي ، سختي ها را با او  شريك شده بودند ، از خانواده بزرگوارش ، از برگزاركنندگان اين مراسم با شكوه ، از همه و همه تشكر كرد و در پايان اين شروع تجليل كردن هاي درخور و لازم ، سيل جمعيت به همراه : حاج آقا ابراهيمي امام جمعه بافت ، مهندس بختياري نماينده مردم بافت و رابر ، حسن پور نماينده مردم سيرجان وبردسير در مجلس شوراي اسلامي ، كاشاني رئيس شوراي شهر بافت ، شفيعي شهردار بافت ، شهردار سيرجان و مسوولان شوراي شهر سيرجان و....روان شدند تا از تنديس و بناي يادبود استاد " جهانبخش صادقي " پرده برداري كنند.

 و سخن پاياني من به ستاد برگزاري اين مراسم با شكوه  :

روز و شب شط زمان جاري است

آنچه مي ماند از اين شط خروشان ، نيك كرداريست

خاطري رابايد شاد كرد

جاي سيم و زر دلي را بايد بدست آورد

        ....و چه زيبا شما در اين مهم موفق بودید . دست مریزاد

                    حمید هرندی ۱۹/۴/۱۳۸۹ 

از آقای محمد صادق صادقی رئیس ستاد برگزاری مراسم بخاطر در اختیار گذاشتن این عکس ها  سپاسگزارم. همچنین از آقای شهبازی که از ویزور دوربین عکاسی اش  این  روز بیادماندنی را ثبت کردند .ممنونم.

 

 

 

گردهمايي بهار هنرمندان و اصحاب فرهنگي بافت

 

از سوي رئيس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان بافت براي حضور در اين گردهمايي و سخنراني دعوت شدم. اين دومين هفته اي است كه بمناسبت هاي مختلف به شهرم بافت دعوت مي شوم.

گردهمايي هنرمندان  واصحاب فرهنگ با توجه به روح لطيف و طبع حساس هنرمندان ، حال و هوايي خاص دارد.

برگزاركنندگان گردهمايي خوش ذوقي كرده بودند و محل برگزاري اين نشست را باغ خوش آب و هوايي انتخاب كرده بودند كه اين روزها در قسمتي از آن تالار كاوه بر پا شده است.

از لحاظ مدعوين و مسوولان شركت كننده در گردهمايي  جو سنگين و اداري بر نشست بهاريه اهل هنر حاكم بود.مدير كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان و معاونان ايشان ، امام جمعه بافت ، فرماندار ،فرمانده سپاه ،شهردار، رئيس شوراي شهر و روساي ديگر ادارات و نهادها

مانده بودم در بين هنرمندان و مسولان چه بگويم كه بر دل همه آنها بنيشيند و هم اينكه درد دل هنرمندان را بروايتي بيان كنم .بهر حال پس از صحبت هاي امام جمعه و رئيس فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان بافت و يك شاعره همشهري به پشت تريبون فرا خوانده شدم و اينگونه گفتم :

                                   به نام خدا

سلامي چو بوي خوش آشنايي

درختان و سبزينه هاي اين باغ تو را مي شناسند

و با طنين خوش نغمه ساز تو آشنايند

وقتي به سروقتشان بروي ، وقتي كه با ناز

دستي به سرو گوششان بكشي

يا آبشان بدهي

هم شاخه هاي آلوچه ، با احترام و تواضع سر در گريبان تو فرو مي برند

هم گل هاي شيپوري انار ، تمام جمال و سرخي شان را نشان تو مي دهند

هم زردالو با مهرباني دستي برايت تكان مي دهد و هم كاهو تو را در كنار پياله سكنجبين دعوت مي كند

حتي گل هاي بنفشه هم ، با گام موسيقي خنده هايت در دفتر شعر من مي شكفند و

گردو هم باز سخاوتمندانه به تو فسفر تعارف مي كند ، تا هوش و استعدادت باز هم سرآمد ساير هوش ها باشد.

در اين محيط مصفا ؛ با اين همه شاعر با وفا ،اهل هنر پر ادعا ، من چه گويم كه ندارم از هنر حتي يك لاقبا

پس نداي دلنشين فلوت منوچهر افراسيابي را به مدد مي گيرم  و به آرشه ويولن حميد شفيعي تكيه مي دهم تا گام هايم در تاريخ هنر بافت ، نت هاي زمان را رديف كند.

ضرب آهنگ قدم هايم را همراه با سرانگشتان ضرب نواز فرهاد فروغي به حركت در گذشته هنر اين ديار وا مي دارم تا قامت رعناي معلم و آموزگارانم را از حنجره چاووشي بشنوم و ببينم.

همه با هم در دستگاه شور تار كاشاني و سه تار يحيي زاده مي رويم و در دشتي پر از دستگاه هاي ابوعطا ، همايون ، ماهور و راست پنجگاه بدنبال محمد علي پور رضايي  مي گرديم  ، همانكه هر انچه مي خواستي در هر دستگاهي بدون نت برايت  مي نواخت.

كاش مي شد به دستگاه نوا رفت و نواي خوش كمانچه رحمدل را يكبار ديگر شنيد.

راستي ! مي دانيد راز ماندگاري اين يادها و نواختن ها در ذهن بي هنر من چيست ؟

رازش ماندگاري صداي سرنا و دهل ماندگار است ، همانكه چه پر طنين بر حلاوت جشن ها و عروسي هايمان شادي مي بخشيد.

ياد همه آنان و همچنين سعادت و پيروز ارجمند كه سرآمد موسيقي استان هستند گرامي باد.

يادش بخير ! 40 سال پيش بود كه در همين شهر، كودك بچه اي بيش نبودم كه بايد نقش بابك را در كودكي بازي كنم ، وقتي بابك بزرگ مي شد ، نقشش را مرحوم مصدق طاهري بازي مي كرد.

اين بازي كردن ها و تاريخ را تئاتري كردن در 40 و 50 سال پيش مرهون و مديون هنرمندان ، بازيگران و كارگرداناني توانمندي بود مانند صمدا..افراسيابي و مرحوم فرامرز صاعد ، كه در آن زمان ها تئاتر اين شهرستان را چه زنده و پويا نگه داشته بودند و چه با جبروت و حرفه اي نقش آفريني مي كردند و رد پا مي گذاشتند.

راستي ! آيا فرصتي براي ملك پور ها ، رحيم زاده ، علي ملايي ها، كاشاني ها ، و ديگر بازيگران تئاتر شهرستان   هست تا انان پا را در جاي پاي گذشتگان بگذارند ؟

اگر از شاعران شهرم : اسكندر كاشاني ، عيسي حسن خاني ، هادي پور ، آزاد محدث ، حمدا...بني اسد ، امير تيموري ، محمد سلطاني ، قاسم منظري ، علي خاني ، عيسي معيني و ديگر دوستان شاعر سخني به ميان نياوردم براي اين بود كه الفباي سخن گفتن را در محضر اين دوستان نمي دانم و قصدم اين است دست دريوزگي علم ودانش را در پيش اين دوستان دراز كنم.

 و با اين مقدمه اي كه هدفم ياد كردن از گذشتگان فرهنگ و هنر اين شهرستان بود ، اجازه خواستم چند دقيقه اي ديگر وقت در اختيارم گذاشته شود ، كه اين محبت شد.

در ادامه گويش محلي شهرم را به مدد گرفتم  وبا همشهريان بافتي صحبت كردم كه مورد توجه حاضران قرار گرفت و با دست هاي مهربانشان تشويقم كردندو سپس زدم جاده خاكي و مسائل فرهنگي شهرم را( در قالب نامه اي كه از سوي بافت براي اتريش نوشته بودم و ازاو خواسته بودم با بافت خواهر خوانده شود ) گفتم كه آن هم مورد توجه حاضران در جلسه قرار گرفت.

جا دارد از رئيس اداره فرهنگ و ارشاد  اسلامي شهرستان بافت ( آقاي محمدي نژاد ) كه متولي اين نشست فرهنگي بودند تشكر كنم ، بخصوص از اينكه بنده را در اين نشست فرهنگي  و هنری در بین دوستان جا دادند.

                             با تشكر – حميد هرندي

 این عکس ها در سال ۱۳۵۰ یعنی ۴۹ سال پیش گرفته شده است.در عکس قسمت بالا نفر ایستاده از سمت راست آقای صمدا...افراسیابی و نفر سمت چپ مرحوم فرامرز صاعد را مشاهده می کنید و نفر نشسته بنده هستم که نقش کودکی بابک را بازی می کردم.

در عکس پائین ایستاده از راست : کورس امینی.حمید هرندی.نصرت ا...فرخی.سعید شهسواری و اکبر افضلی نقش آفرینان تئاتر آن زمان در سال ۱۳۵۰ بودند.به عکس دقت کنید.طراحی پشت صحنه .گریم.لباس و همه چیز به همت مرحوم فرامرز صاعد و آقای صمدا...افراسیابی فراهم بود.یادم می آید در اتاق پرو انواع و اقسام لباس ها و وسایل گریم فراهم بود.راستی از حال و روز این روزهای تئاتر بافت چه خبر ؟
آیا پویا و فعال هست ؟ من بی اطلاعم.

چهارمين گردهمايي شوراهاي محله اي بافت

روزی خاطره انگیز

فضاي دلنشين و مفرح باغي كه در ذهن هر كدام از ما ياد و خاطره اي را بر جاي گذاشته است ، ميزبان جمع كثيري از همشهريان به بهانه چهارمين گردهمايي شوراهاي محله اي بافت است.قصدم اين بود كه گزارشي از اين گردهمايي بنويسم، ولي جوآشنا و خاطره انگيز مراسم و آب و هواي  دلپذير "باغ اطمينان" كه اكنون به همت شوراي شهر و شهرداري پرتلاش بافت ، به بوستان و پاركي تبديل شده است كه  در آينده اي نزديك محيط و مأمن سرسبز و با نشاطي براي هر مسافر خسته و رهگذري خواهد شد ، مرا از گزارش نويسي بر حذر داشت.

وقتي از سوي برادر ارجمندم آقاي كاشاني رئيس شوراي شهر بافت  براي حضور در مراسم دعوت شدم، نمي دانم حس غريب يا آشنايي در من به شورش برخاست.

حس غريبم آن بود كه چرا غريبي كردند و غريبي كرديم در اين سال ها به بهانه هاي مختلف به بافت دعوتمان نكردند و يا خودمان را دعوت نكرديم.

و حس آشنايم اين بود ، كه آشنايي از آشنايان با اصالت بافتي همانكه كاشاني مي نامندش و بر شوراي شهر انديشه شورايي تزريق مي كند ، مرا به شهر وكاشانه ام دعوت كرده است ، تا به قولي هم فال باشد و هم تماشا

فال از آن جهت كه با مسوولان شهرم و با ديدگاه ها و تلاش هايشان آشنا مي شدم و تماشا بدان جهت كه با همشهريان به تماشاي خاطرات و يادهايمان بنشينم.

به دبستان خسروي در سال هاي خيلي پيش برويم و در كلاس صادقي، محمود كاوياني ، حاجي اعتمادي، يوسف محسني ، سعدا... نادري و برومند برويم و از آنان يادي بكنيم و سپس با دوستي ديگر به بازار كلاحاجي برويم و در كافه سليماني چايي بنوشيم و بعد به مغازه مش طوطي برويم و بگوئيم : پسته داري ؟ و آنوقت پا به فرار بگذاريم و با دوستي ديگر برويم كنار پاتيل پر حلاوت قنادي حاج وحيدي و از آنجا گشتي بزنيم در خيابان سيدا با آن درختان بيد و چنار زيبا

دعوت آقاي كاشاني از من ، دعوت ديده تشنه و همشهري نديده  من  بود كه پس از سال ها سيراب شد.

 پس از ديدن آن همه همشهري خوب و مهربان ، با شنيدن سخنان آقاي كاشاني آرام گرفتم و پس از آرامشي چند دقيقه اي وقتي  گفت : در بخشي از برنامه به سخنان دوست همشهري ( حميد هرندي ) گوش فرا خواهيم داد ، بهم ريختم ، آخر من چه دارم در برابر آن همه بافتي فرهيخته و اديب  بگويم ! در برابر بافتي سخن گفتن كاري بس دشوار و  پر جرات است ، بخصوص وقتي كه پشت تريبون نگاهت به چهره فرهنگي شهرم آقاي هادي پور بيفتد  و يا نگاهت  به ديدگان مورخ  شهرم آقاي ميرزايي تلاقي كند و يا در نگاهي ديگر خود كاشاني را ديدن.

بهر حال ! گردهمايي در آميزه اي ازصفا و صميميت ، دوستي و محبت آغاز شد و  آقايان : كاشاني رئيس شورا ، بهروز فرماندار، شفيعي شهردار ،هادي پور ، ميرزايي و خودم سخنراني كردند .

كاشاني گفت : 250 بازوي توانمند در شوراهاي محله اي بافت داريم كه رابط شورا با مردم هستند. رئيس شورا افزود : رفاقت ، برادري ، نظارت  و برنامه ريزي شعار اصلي ما در شورا است .

بهروز گفت : نيروي انساني فرهيخته اي  كه در بافت مي باشد ، يك سرمايه است .فرماندار افزود : براي پيشرفت بافت از هيچ كوششي دريغ نخواهم كرد.

شفيعي گفت : جلب مشاركت مردم ،قانونمندي ، حاكميت عقلانيت بر حاشيه ها و توجه به  اصل ، تعامل با ادارات از شاخص هايي بودند كه همراه با امانت داري به آن توجه داشتيم.شهردار افزود : در طرح هزار شهر ، هزار زندگي كه توسط شبكه بهداشت جهاني برگزار مي شود ، 30 شهر در ايران انتخاب شد كه بافت جز اين 30 شهر سالم مي باشد.

هادي پور گفت : اگر به مقوله فرهنگ بپردازيم همه چيز حل مي شود و اعم مشكلات ناشي از بي توجه اي  به فرهنگ است.

ميرزايي گفت : بيائيد از نوگرايي ، سليقه  و وارستگي حرف بزنيم . بافت  45 فيلسوف و استاد برجسته  دارد .وي بافت را ايراني كوچك برشمرد  و افزود : بافت در سال 1328 قبل از كرج شهرداري داشته است.

و من هيچ چيز براي گفتن نداشتم ، فقط يادم مي آيد گفتم  : براي بهروز بهروزي ، براي كاشاني انديشه شورايي و براي شفيعي توان و همتي بسان كلاحاجي آرزومندم.
و یادم می آید در بخشی از صحبت هایم  که در وصف بافت حرف می زدم بغض گلویم را فشرد و اشک در چشمانم حلقه زد.

راستي از يك كار قشنگ شوراي شهر بافت نيز بگويم كه در اين گردهمايي از پنج نفر از همشهريان   به عنوان شهروند نمونه  و از دو شوراي محله اي نمونه تقدير كردند كه كاري بس زيبا بود.

كساني كه اين افتخار نصيبشان شد تا به پاس وظيفه شناسي و مسووليت پذيري در امور شهر، مدال "شهروند نمونه" را گردن آويز كنند عبارت بودند از :

عليرضا شفيعي  ، فريدون هرندي ، اصغر تقوي ، علي بهمن نژاد  و امرا...سالاري

و شوراهاي محله اي نمونه شهر بافت عبارت بودند از : شوراي محله اي مسجد امام رضا (ع)  و شوراي محله اي مسجد علي اصغر ( ع)

خوشا بحال آنها ، خيلي عرضه مي خواهد كه بدون چشمداشت از آسايش و آرامش خود چشم بپوشي و به ديگران خدمت كني .                                            حميد هرندي                    

همایش هم اندیشی بافتی های مقیم کرمان

 

همایش بافتی های مقیم کرمان و مهمانان ویژه مراسم                      

عطاا...امیدوار 

 

بختیاری نماینده مردم بافت                                                    

                        

دومین همایش فرصت های سرمایه گذاری کرمان و حضور ویژه شهرستان بافت در این همایش

هفته پیش دومین همایش فرصت های سرمایه گذاری در استان کرمان برگزار شد و شهرستان بافت در نمایشگاه جنبی این همایش بصورت ویژه حضور یافت.
از من خواسته شد تعدادی شعار برای تبلیغات فرصت سرمایه گذاری در بافت و  غرفه آن بنویسم که در زیر آنها را مشاهده می کنید :

1-     سرمايه گذاري در بافت ، بيمه كردن فرصت هاست

2-     سرمايه گذاري در بافت ، غنيمت و فرصت

3-     بافت ؛ بستر مناسب سرمايه گذاري ها

4-     سرمايه گذاري در بافت ، بيمه كردن اندوخته هاست

5-     سرمايه گذاري در بافت را به فرصت و غنيمت تبديل كن

6-     بافت با طبيعت زيبا و كم نظيرش ، شما را به سرمايه گذاري فرا مي خواند

7-     طبيعت بالنده و زيباي بافت ، فرصت و بستري مناسب براي سرمايه گذاري

8-     پارك ملي خبر ، افتخار ملي طبيعت استان كرمان

9-     سرمايه گذاري در پارك ملي خبر ،غنيمت و فرصت است

10- چشمه عروس رابر ، چشمه سرمايه گذاري

11- من گردو هستم ، فرصت هايت را به پاي من بريز و فال فال  سرمايه جمع كن

۱۲- چشم اندازهاي زيباي رابر ، فرصت و غنيمتي است براي سرمايه گذاري

۱۳- بافت ؛طبيعت بالنده ، سرمايه گذاري سازنده

 

 

 

تمرين تواضع و فروتني در محضر دكتر عطا الله اميدوار

 دکتر امیدوار :من ساخت و ساز را از کلاحاجی شفیعی.اسکندرکاشانی و عبدالحسین معمار یاد گرفتم

 

 

جمع كثيري از همشهريان بافتي در جلسه اي كه به بهانه فرصت هاي سرمايه گذاري در شهرستان بافت برگزار شده بود ، گرد هم جمع شده بوديم.

جلسه آكنده بود از صفا ،صميميت و توزيع رايگان مهرباني ؛بارها اشك در چشمانم جمع شد و بغض گلويم را فشرد.در جاي جاي مراسم محبت ، عشق و صفا را گدايي  كردم و دست دريوزگي  و گدايي همشهري بودن را پيش همه دراز كردم و چه خوب كشكولم پر شد از محبت، عشق و صفاي بافتي بودن

مراسم آميزه اي بود از شور ، شعور و شيدايي  و حضور شخصيت فرهيخته و هنرمند دكتر عطاالله اميدوار كه مهمان ويژه مراسم بود.

جوانان و حضار در  جلسه افتخار همشهري بودن را از اميدوار طلب مي كردند و او با تواضع و فروتني بافتي بودن را عطا مي كرد.

پس از اينكه دكتر اميدوار  و شخصيت فرهيخته او را معرفي كردم ، ايشان پشت تريبون قرار گرفت و تواضع و فروتني را تدريس كرد.

دكتر اميدوار شخصيت فرهيخته و سراسر هنرش را مديون تني چند از اساتيد بنام دانست و گفت : من در زندگي اساتيد زيادي داشتم، او  از حضرت امام ( ره) نام برد و  چند نام بزرگ ديگر

دكتر اميدوار سپس چه زيبا و ارج گونه  هنرها و تخصص هاي جهاني اش را مديون همشهريان بافتي دانست  و افزود :من در سال 1325 در شهر بافت بدنيا آمدم .من در آن سالها در كنار درس و مشق اين چيزها را از اين افراد آموختم :

* سواد را از ملاعلي

*معرفت را از حسن عليقلي

*فرهنگ را از نعمت الله نادري ، احمد اميدوار و عبد الله اسلامي

* معلمي  را ازعلي اكبر شفيعي

* طبابت را از مسعود صفا

* تاريخ را از محمود محسني

* خانه ي بزرگ و وسيع را از مختارالملك ، حاج وزيري ، پرنده ، قاسم اعتمادي، ضيا سلطان ،معين ديوان و شجاع ديوان

* مهمان نوازي را از كلا حاجي شفيعي ، كدخدا ناصري ( كدخداي بزنجان ) و مشي اكبر ( رستمي)

* داروشناسي را از رستگاري

* طبابت سنتي را از فولادي

* آمپول زني را از دراني ؛ رحمت الله خواجه و خيرخواه

* ورزش و زورخانه را  از شيخ اكبر ( حاج غني) ،عبدالله كاشاني ،درويش امجدي ،هوشنگ شهابي ، اسكندر كاشاني ،رحمت الله مداحي و يدالله مددي

* ساختمان سازي را از كلاحاجي شفيعي ، اسكندر كاشاني و عبدالحسين معمار

* اذان گفتن را از يدالله مددي

* نجاري را از شمس الديني و رضا نجار

* قنادي را از هاشم قناد ( فروشنده حلوا كشو)

* زرگري را از كلاحسين زرگر

* مسگري را از محمد علي مسگر ( شفيعي) ،غلامحسين عوض (صفا)

* كفاشي را از مشدي محمود اقطاعي

* نانوايي را از بي بي جان

* خم سازي و تنورسازي را از استاد اصغر و قاسم كاوياني

* كشاورزي را از نادعلي، موسي (رحيم پور) ، مشتي غلامحسين (زارع) و علي مهني

* چوپاني را از نظر كهكين و مشتي نصرالله

* نمدمالي را از يدالله مددي و حسين كلاه مال

* لحاف دوزي را از استاشكرالله  و استا نصرالله شفيعي

* گردو تكاني را از احمد شاه مراد و  علي جان (صانعي)

* آشپزي را از كبري آشپز

* خياطي و سوزن دوزي را از از سلطان عبدالله رحيم و ربابه عبدالرحيم (رحيم زاده) ،سلطان خانم(خواهر زن كلاحاجي شفيعي) و ماه نسا

* شده ،علم و حجله را از كلا صادق( نورمحمدي) و عبدالحسين  حسن ( پدر درويش فنايي) و نادعلي ( علم گردان)

* پا منبري را از درويش بهرامي و قنبر نقيب

* روضه خواني را از كلاحسين زرگر ، كلا حسن (كاشاني) و برهان (سيرجاني)

* دهل زني را از  محمدعلي و صابرعلي و اميدعلي

*سرنا را  از موندگار

* تار را از ممد علي

* آبادونو را از مشدي كنيز ، مشدي هاجر ،دده جان و فضه زن غلامحسين ( زارع)

* بنداندازي را از خاور زليخا و زيور (خواهر خاور )

* شكسته بندي را از مش حسين خواجه

ياد همه اين بزرگواراني كه در بین ما نیستند و گذشته بافت مديون  آنهاست ،گرامي باد و آنهايي كه هنوز در قيد حيات هستند اميدواريم عمري با لذت داشته باشند.

گفتني است : دكتر اميدوار  نام 10 تن از اين افراد را در مراسم بر زبان آورد و با تلاش دوست و همشهري عزيزم آقاي عليرضا كاشاني  كه از دكتر اميدوار درخواست  نام اين افراد را  كردند ، تكميل و ويرايش شد  ، كه جا دارد از جناب كاشاني دوست  عزيزم نيز تشكري داشته باشم .

توسعه و محروميت زدايي در شهرستان بافت

 

جمعي از فرهيختگان و انديش ورزان همشهري به دعوت نماينده مردم بافت و رابر در مجلس شوراي اسلامي و اتاق بازرگاني گرد هم آمده بودند تا عدم توسعه يافتگي شهرستان بافت و راهكارهاي پويايي و بالندگي آن را به نقد وكنكاش بگذارند.

جلسه در آميزه اي از صفا و صميميت ، شور و شعور و خوش وبش همشهريان كه شايد براي اولين بار در جلسه اي غير از مراسم پرسه همديگر را مي ديدند ، آغاز شد.

محروميت شهرستان بافت و توسعه نيافتگي آن محور سخنان همه همشهريان بود ، يكي سياست زدگي را علت عقب افتادگي بافت برشمرد و آن يكي بن بست بودن و عدم راه هاي ارتباطي را ،همشهري ديگري عدم امنيت اقتصادي و عوامل بازدارنده براي بخش خصوصي را بهانه اي براي محروميت بافت دانست و ديگري نداشتن طرح آمايش سرزمين  شهرستان را .

انديش ورزي ديگر عدم همكاري مسوولان دولتي با سرمايه گذاران بخش خصوصي را دليلي بر محروميت بافت دانست و فهيمي ديگر مهاجرت قشر تحصيلكرده بافتي را.

سپس براي توسعه بافت چاره انديشي شد ،يكي از همشهريان تنوع ژنتيكي گياهان را در شهرستان بهانه اي براي پويايي برشمرد و ايجاد بانك ژني گياهان را پيشنهاد داد و ديگري تشكيل انجمن گردوي ايران را.

هم ولايتي ديگر قشر تحصيلكرده و فرهيخته بافت را دستمايه پيشنهادش كرد و گفت : پايلوت پزشكي بايد در بافت تشكيل شود و صنعت توريسم پزشكي را بايد در بافت آورد و ديگر هنرمند همشهري ، بافت را سرزميني با چشم اندازهاي زيبا و بديع برشمرد و گفت : مناظر زيبا و تفرجگاه هاي مفرح مي تواند چشم هاي زيادي را به ميهماني بياورد.

حقوقداني همشهري ، تشكيل كارگروه حقوقي و قضايي را براي امنيت سرمايه گذاري در شهرستان پيشنهاد داد و آن ديگر ،سرمايه گذاري در پارك ملي خبر و توسعه اكو توريسم  را متذكر شد.

نقطه مشترك اكثر نظرات همشهريان حاضر در جلسه ، داشتن طبيعت زيبا و چشم اندازهاي طبيعي گردشگري  ، تنوع معادن ، نيروهاي با استعداد و تحصيلكرده ، باغات وسيع گردو ، گندمزارهاي دشت ارزوئيه (انبار غله كشور ) كرك معروف بافت  و پتانسيل هاي بيشمار ديگر بود كه عواملي مانند : سياست زدگي هاي مفرط جناحي ،نبود راه هاي ارتباطي ،بن بست بودن بافت ،مهاجرت قشر روشنفكر و تحصيلكرده ،عدم دوره ماندگاري مديران  وغير بومي بودن آنان و عدم شايسته سالاري باعث توسعه نيافتگي شهرستان شده است.

... و سؤال اين است ؟ به راستي چه كسي بايد اين عوامل را از پيش پا و جلوي راه بردارد و محروميت زدايي  كند؟

چرا بايد شهرستان بافت بن بست باشد ؟ آيا توسعه راه هاي ارتباطي (كرمان-بافت –ارزوئيه-بندرعباس) ،(ارزوئيه-بافت-جيرفت-كهنوج-بندرعباس) ،(بافت –سيرجان) و ...نمي تواند بافت را از بن بست بودن رهايي بخشد ؟

چرا بايد قشر تحصيلكرده و روشنفكر بافتي از شهر و ديار خودش مهاجرت كند ؟آيا همين محروميت ها ، سياست بازي ها و ميدان را به غير بومي ها دادن ، دليلي برمهاجرت قشر تحصيلكرده و فرهيخته بافت نيست ؟

چرا بايد 22 فرماندار در 30 سال بيايند و بروند ؟ آيا همين عدم دوره  ماندگاري دليلي بر توسعه نيافتگي نيست ؟

چراها و آياها زياد است و پاسخ ها هم روشن و واضح . همدلي مي خواهد كه بافت را دريابيم ،اينقدر چپ و راست نرويم ،شايسته ها را برگزينيم ، توسعه را براي آنها تعريف كنيم و بافت مظلوم ، محروم و مغموم را به  آنان بسپاريم تا ببينيم بهانه اي ديگر براي درجا زدن و توسعه نيافتگي باقي مي ماند.

بهر حال جلسه با صحبت هاي مهندس بختياري نماينده مردم بافت و رابر و قول و قرارهايي كه براي توسعه راه هاي ارتباطي شهرستان بافت دادند ، شيريني و حلاوت دورهم جمع شدن همشهريان را مضاعف كرد.

مهندس بختياري تصريح كرد :17 پروژه عمراني شهرستان بافت پيگيري شده است و 7 پروژه  براي توسعه راه هاي ارتباطي پيوست قانون قرار گرفته است كه عبارتند از :

1-احداث محور دوم جاده كرمان – بافت

2-احداث محور دوم جاده بافت – جيرفت

3- احداث محور دوم جاده  بافت – ارزوئيه- حاجي آباد

4- احداث محور دوم جاده بافت – سيرجان

5- احداث جاده رابر – كرمان

6 – احداث جاده ارزوئيه- كهنوج

7- احداث راه آهن كرمان – بافت – حاجي آباد

اگر شاهد توسعه اين راه هاي ارتباطي باشيم ، بافت ديگر بن بست نيست ، اگر بافت بن بست نباشد ، محروميت هم ديگر رخت بر مي بندد ، اگر محروميت نباشد ، مهاجرت هم ديگر نيست ، اگر مهاجرت نباشد ، قشر تحصيلكرده و فرهيخته بافت خوب مي داند براي توسعه زادگاهش چه انجام دهد.  
این مطلب در روزنامه پایان هفته شماره ۵۶ به تاریخ ۸/۷/۱۳۸۸  به قلم اینجانب  درج شده است.
          

 

من در بافت بدنيا آمده ام و مي خواهم براي زادگاهم توسعه را تعريف كنم..

 

در جلسه هم اندیشی بافتی های مقیم کرمان .دلتنگی هایم از بافت را چنین  برای حاضران خواندم :

در آميزه اي از عشق و دلدادگي به توسعه شهر محل تولدم  بافت، با سبزي درختان هميشه سبز ارس رابر،سفيدي گل هاي بادام كوهي دهسردو سرخي آلاله هاي چشمه مزار خبر،پرچمي مي سازم به رنگ پرچم كشور عزيزم ايران و در سايه آن نفس عميقي مي كشم از شميم بهار نارنج هاي ارزوئيه.

از پاكي و زلالي چشمه سار چشمه عروس و جوشش آبهاي شاه ولايت، سفيدي برف هاي ياس چمن،چشمان معصوم جبير و آهوان دق علي جان و بلنداي كوه خبر اين افتخار ملي طبيعت بافت،مدد مي گيرم و دل را مي سپارم به گنبد سبز امام زاده سيد علي موسي.

وزوز زنبورهاي طلايي دامنه كوه شاه،طبيعت سبز و مصفاي گوغر،سپيدي سينه كبك هاي خوش خرام گدار كفنو ، نظم و آراستگي آفتاب گردان هاي تقي آباد وتمدن تپه يحيي صوغان را پيش چشم مي آورم و شش هايم را پر مي كنم از عطر گل هاي سنجد بزنجان.

به جاي اينكه به ميوه گردو هنزا و كيسكان فكر كنم ،به درختان گردودل مي بندم كه چه سخاوتمندانه،سايه و زيبايي را بخشش مي كنند.

از هوش و استعداد همشهري ها مدد مي گيرم و نقشه جفرافيا را پهن مي كنم،جعبه مداد رنگي را بر مي دارم  و بافت را با زيباترين رنگ ها نقش و جلايي مي دهم.

با اينكه بافت را روي نقشه آب و رنگي داده ام ، ولي دلم برايش مي سوزد، آخر آنجا بدنيا آمده ام و نمي دانم چرا در قاموس كلمات ، توسعه و بافت با هم عجين نيستند.

دلم مي خواهد به كلاس درسي در دبستان خسروي يا سعدي بروم و ديكته يا انشا بنويسم . ولي ديكته درس خوبي نيست ؛چون به ما مي گويند چه چيزي را بنويسيم . دلم مي خواهد انشا بنويسم با اين موضوع :

من در بافت بدنيا آمده ام و مي خواهم براي زادگاهم توسعه را تعريف كنم..

راستي ! يكي پرسيد ؟ بافت كجاست ؟

گفتم : يك جاي قشنگ ، خرمي ، زيبايي ، عالمي رويايي

خنديد و گفت : اما تشنه توسعه ، همراهي