مأمور سرشماری هر سووالی که از مش غلامسین می کرد ، او جواب نمی داد و حرف نمی زد

کوکب همسر مش غلامسین عصبانی شد و گفت : مردکه چرا لال شدی و جواب  ماموران سرشماری را نمی دهی ؟

مش غلامسین عصبانی شد و داد زد : آخه زن ، تو نمی فهمی ، همین دو سال پیش بود که تو خوشه بندی اینا ما را شمردن و از همه چیزمان با خبر شدن .

تازه پس ما کُد ملی نداریم  ، هر نفر ما یک کد داره ، یعنی تعداد کدهای ملی می شود جمعیت کشور ، حالا فهمیدی من چرا جواب نمی دهم ؟

کوکب خانم گفت : بگذار یک مرتبه دیگر ما را بشمارند تا بفهند چند نفریم، شاید خدا کریمه آنوقت حسابمان کردند.

مش غلامسین گفت: من جواب نمی دهم ، خودت خواستی به آنها جواب بده .

کوکب خانم به مأمور سرشماری گفت : بیا ننه خودم به سووالات تو پاسخ بدهم .

ببین ننه ، ما یک 20 سالی  می شه که هیچ زاد و وولدی نداشته ایم ، 2 تا بچه داریم که هر دو تا لیسانس دارند ، یکی از اونها راننده تاکسی هست و او یکیش هم روزها خیابونها رو گز می کنه  .

حالا ننه فهمیدی نرخ بیکاری تو خونه ما چند درصده ، پس وضعیت اشتغال را هم فهمیدی .

مش غلامسین 55 سال داره و من 51 سال عمر از خدا گرفتم ، جنس مش غلامسین  به اصطلاح از نوع زمخته ، یعنی مرد خونه هست و من هم زن خونه هستم ، هیچ جابجابی هم نداشتیم ، وضعیت اقتصادی ما هم  بد نیست ، شب سال تا شب سال ، یک پلویی می زنیم تو رگ .

راستی !  برا مش غلامسین یک پیامک از طرف دانشگاه آزاد اومده ، می خوا بره  دانشگاه آزاد واحد گریغون ، کارشناسی ارشد بخونه  .

ننه حالا که تو داری ما را می شمری ، می گن بعد از این سرشماری برنامه ریزی می کنن ، معلوم برنامه ای هم برا این خراب شده بافت دارن که از این وضع بیرون بیا ، یادمه سال 1385 که اومدن ما را شمردن ، بافت رابر را داشت ، ارزوئیه را داشت ، خدا کنه تو سرشماری 1395 گوغر و بزنجون را هم از بافت بگیرن و خیال همه راحت بشه . ننه بافت را هم شمردی ؟

مش غلامسین  داد زد ، زن تو کی می خوای دست از این حرفا سیاسی برداری ، بدبختمون می کنی ، یک دفعه ما را نمی شمرن  و همین 4 قرون یارانه را هم به ما نمی دن.

آقا اگه می شه ، اون قسمت که کوکب  در مورد بافت گفت ، خط بزن ، بافت بهترین جای دنیایه ، بافت تو سرشماری بعدی با تلاش نماینده و دیگر مسوولانش حتماً استان می شه .

مامور سرشماری از کوکب خانم پرسید : شما  رایانه هم در خانه دارید؟ کوکب گفت : تو خونه نداریم ، هر ماه پول یارانه را می ریزن تو حساب این آقا که سرپرست خونه هست !

مش غلامسین که از خنده روده بر شده بود ، گفت : کوکب آبروم را بردی ، اون که می گی یارانه است ، ای آقا رایانه را می گه ، کوکب گفت : وای ننه من درست صدات را نشنفتم ، بله ما رایانه داریم ، به اینترنت پرسرعت هم وصل هستیم ،  سرعت اینترنت ایقدر اینجا زیاده که مش غلامسین هر صبح که می خوا بره اداره  ، به آدرس ایمیلش می ره و تا  ظهر حتماً ایمیلش باز شده.

آقا ، راستی ! کاندیدای انتخابات مجلس در بافت را هم شمرده ای؟ خدا کنه اونا رو تو بافت بشمرن ، تا اونجایی که من خبر دارم ، دوتا شون را تو تهرون شمردن ، یکیشون را تو کرمون شمردن ، دو تاشون را هنوز نشمردن و یکی از اونها هم فکر کنم ای دفعه تن به شمردن نده  .

ننه ، من دیگه کار دارم ، حالا که مارا شمردی ، به مسوولان و برنامه ریزان بگو ، مارا حساب کنن .