فرهنگ حیوان دوستی ، یا نگهداری حیوان؟
فرهنگ حیوان دوستی ، یا نگهداری حیوان؟
من با قفس کردن حیوان از هر نوعش رابطه ای ندارم ،چه این قفس چهارگوشه ای سیمی و فلزی باشد که پرنده ای در آن زندان شده است و چه چهار دیواری به نام آپارتمان که سگ یا گربه و...در آن زندان هستند.
من حیات وحش را بیشتر دوست دارم تا حیاط وحش، من به حقوق حیوانات و زندگی در زیستگاه طبیعی آنان بیشتر عشق می ورزم، من پرواز که حق طبیعی پرنده است را بیشتر دوست دارم تا قفسی که سیم های اطرافش طلایی است،من واق واق کردن سگ را در طبیعت دوست دارم .
من از زمانی که همسایه دیوار به دیوارمان که آن را کفترباز می گفتند و آرامش همه را تباه کرده بود ، تنوانستم لذت همسایه را درک کنم.
به نظر من باید یک مرز بین دوستی با حیوانات و نگهداری آنان قائل بشویم، همانطور که در مطلب قبل نوشتم، در این خصوص هم ، ما دچار افراط و تفریط و به عبارتی چشم و هم چشمی و پُزدادن شده ایم.
در چهاردیواری ما ، مورچگانی اقامت گزیده اند که من در اقامتشان هیچ نقشی نداشته ام و خودشان زندگی مسالمت آمیز را در کنار ما انتخاب کرده اند و گاه گاهی از بند سیمانی سرامیک ها روزنه ای را پیدا می کنند و توشه ای را بر می چینند.
من حیات حیوانات را بیشتر از حیاط خانه و حیاط محقر قفس دوست دارم .
من محیط بانم ،محیط بانی که جنگلبان هم هست ،جنگلبانی که دوست دارد در پناه جنگل ها ،حیوانات زندگی کنند.
 اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،
	  اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،