زلزله و گفت و گوی یک بچه بافتی با خدا
گفت و گوی یک بچه بافتی با خدا
خدا جان سلام
نمی دانم امروز متوجه شدی دوباره کرمون جُرید ، مدتی کرمون شده مثل جِنگ جِنگو ،همش می لرزه ، خداجونم عناصر 4گانه نه تنها تو کرمون ، بلکه همه جای ایرون حال درستی ندارن ، آب بحران داره ، خاک بحران داره ، هوا بحران داره ، آتش هم که دیگر نگو و نپرس.
به هرحال ما هم بنده تو هستیم ، ناشکری نمی کنیم ولی خودت کلات را قاضی بگذار ، هر چی نعمت هست دادی به کافران اروپایی و آمریکایی حتی اسراییلی،ما که دست از پا خطا نکردیم ، چارقد روسریمان درست ، تو عمرمون غیر از عرق بیدمشک و نعناع لب به هیچ عرفی نزدیم ، بانک هایمون همه اسلامی و بدون ربا ، دریاهامون بدون بیکینی و شنا ، مردامون همه با حیا .
نه وجداتاً چرا همه اش ما باید تو کنکورت شرکت کنیم ، پس خارجیا بنده تو نیستند ، همین الان وقتی به کشوراشون نگاه می کنی ، انگاری تو بهشت زندگی می کنن.
الان یک ماه است ما همه تو کنکور زلزله داریم شرکت می کنیم و با هر لرزش جونمون را از ترس عزراییل برمی داریم و الفرار ، اونوقت موگرینی بی حجاب و آنجلامرکل بد حجاب کیف دنیا را می کنن.
من این حرفا را چون خیلی دوستت دارم می زنم و می دانم از دست من دلخور نمی شی، باور کن وقتی امروز کرمون می جُرید ، دزست مانند این بود که ما را ریخته باشی تو کمو و الک می کنی.
خدا را خوش نمیاد ، جا این همه تکون و لرزه ، یک پشنگو و پریش پریشویی بارون هم به ما بده ، مگر ما چه چیزمون از ترامپ یا آنجلینا جولی یا ....دوباره تکون دادی، دلم هُری ریخت پایین.
دوباره زمینتو تکون دادی ، حواسم پرت شد ، داشتم می گفتم ، خداوکیلی ما چه چیزمون از جونیفرلوپز کمتره ، دوباره لرزید.
خداجان خداحافظ ، انگاری زمین بندری می رقصه.
راستی خودم را معرفی نکردم ، من حمید هرندی هستم پسر اکبرخان ، همونی که چند سال پیش مامورها گزینش گفتند بابات فئوداله و نباید بری سر کار
خواهشاً به نکیر و منکر بگو ، از این سخت گیریها نداشته باشن.
اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،