از حیات مردم تا حیاط خانه
نقدی بر صحبت های رئیس جمهور در خصوص واگذاری 1000 متر زمین به هر خانواده ایرانی
رئیس جمهور در مراسم تجلیل از تعاونی های مسکن مهر کشور اعلام کرد : دولتش قصد دارد به هر خانواده ایرانی 1000 متر مربع زمین بدهد ، ایشان تعداد خانوارهای ایرانی را 20 هزار خانوار اعلام کرد و سپس تعداد خانواده ها را در 1000 متر ضرب کرد و اظهار داشت : به 2 میلیون هکتار زمین نیاز داریم.
ایشان سپس این 2 میلیون هکتار از عرصه های منابع طبیعی کشور که حیات مردم به آنها وابسته است را به حیاط های 1000 متری تقسیم کرد و گفت : مردم 800 متر آن را باغ و فضای سبز و 100 تا 200 متر را ویلا بسازند!
به همین راحتی ، صحبت های زیبا و فریبنده ای است و به هر کس که بگویند 1000 متر زمین به تو واگذار می شود ، تا خانه باغ بسازی و کیفش را ببری ، در پوست خود نمی گنجد .
اما اگر به من جنگلبان این حرف گفته شود ،از ترس و نگرانی ، بلا نسبت زلزله ، به قدری تکان می خورم که قلم و کاغذی بر می دارم و با ایشان درد ودلی از نوع و جنس یک دلسوخته منابع طبیعی و محیط زیست کشور می کنم .
آقای رئیس جمهور ، من جنگلبان حرف های شما را در روز درختکاری پارسال و در هفته منابع طبیعی از یاد نبرده ام ،جناب عالی در آن روز از واگذاری 1000 متر مربع زمین در شرق تهران ، به تهرانی ها سخن به میان آوردید و فرمودید ، چرا باید مردم در خانه های کوچک و محقر زندگی کنند ، آن روز فرمودید : فضای 2 هزارهکتاری را به فضای 2 میلیون هزار متر مربعی در تهران تبدیل می کنیم و به هر فرد یا خانواده 1000 متر مربع زمین می دهیم تا به توسعه فضای سبز تهران اضافه شود و خانواده ها هم در ویلاهای بزرگتر زندگی کنند وسپس اشاره داشتید: این طرح در کلان شهر های دیگر نیز قابل اجراست.
آن روز با خودم گفتم ، عجب تهران زدایی ، گفتم : خوشا به حال کسانی که خداوند نعمت به دنیا آمدن در تهران را به انان ارزانی داشته ، و گفتم بدا به حال کسانی که در زابل ، کرمان ، سیستان و...به دنیا آمده اند.
آن روز از خودم سووال می کردم که خط کش عدالت در تقسیم اراضی تهران ، چگونه خط کشی است ؟ آیا همه می روند توی صف و به نوبت زمین های 1000 مترمربعی را می گیرند ؟ یا که اسم آنان را می ریزند در یک جعبه و بر اساس قرعه زمین ها را تقسیم می کنند ؟ و یک چیزهای دیگری هم با خود گفتم که شاید از روی حروف الفبا یا که قرابت با کسی که خط کش را در دست گرفته است ، این کار صورت بگیرد.
بعد از اینکه در عدالت تقسیم کردن اراضی شرق تهران ، چیزی دستگیرم نشد ، به عمق مسئله فکر کردم و واقعاً دلم برای منابع طبیعی کشور سوخت و خدا را شکر ، مقام معظم رهبری صحبت های امیدوارکننده ای در این خصوص فرمودند و حمایت های لازم را از منابع طبیعی و محیط زیست ابراز داشتند.
آقای رئیس جمهور ، من جنگلبان ، موضوع را تمام شده می دانستم ؛ زیرا که خودتان مستحضرید که این طرح جدید شما ، به هزار و یک دلیل اجرایی نیست و همه چیز از عدالت و مساوات گرفته تا پیکر سست و خمیده منابع طبیعی کشور را دست خوش ناملایمات جدی و جبران ناپذیر می کند.
جناب رئیس جمهور ، تاریخ منابع طبیعی کشور ، تاریخ عبرت آموز ، تأسف بار و یأس آوری است ، در سال های قبل از انقلاب ، تا جایی که سواد و سنم قد می دهد ، یادم هست طرحی در خصوص واگذاری اراضی مخروبه جنگلی ( ساحلی ) به مردم به اجرا گذاشته شد که این اراضی مخروبه جنگلی برای احیا به مردم واگذار شود تا فضای سبز توسعه یابد ، سرانجام آن طرح واگذاری این اراضی به امرای ارتش و از ما بهتران بود که در نهایت به ساخت ویلاهای آنچنانی ، این طرح به سرانجام رسید.
تاریخ منابع طبیعی کشور ، جغرافیایی است که به ورق زدن نیازی ندارد ،اگر گذری به شمال کشور ( کلاردشت ، گلستان ، گیلان و مازندران و.. ) داشته باشیم ، ورق های سیاه و پاره شده این تاریخ بخوبی ملموس و قابل دیدن است ، فکر کنم در دور اول رئیس جمهوریتان بود ، که اظهار داشتید : سواحل دریا را به مردم بر می گردانیم ، آن روز خیلی خوشحال شدم که یکبار دیگر دریا را می بینم و دریغ و افسوس که همان کوچه های یکی دومتری هم که راه به دریا داشت ، به روی مردم بسته شد.
آقای رئیس جمهور ، صفحات تاریخ منابع طبیعی کشور انقدر سیاه هست که دیگر نمی شود بر آن انشایی را نوشت و دستوری را دیکته کرد.
در برگ هایی از تاریخ منابع طبیعی کشور ، پیشنهاداتی در قالب طرح از سوی مجلسیان در سال 1387 به چشم می خورد که : جنگل های شمال کشور در قالب قطعات دو هکتاری به مردم واگذار شود ، در برگی دیگر از این صفحات ،اگهی ماده 34 اصلاحی را می بینیم که بعداً به بخشنامه محرمانه وزیر تغییر نام داد و شنیده ها حاکی است : که مجلسیان طرحی دیگر را نیز در حال بارور کردن در صفحات این تارخ شکننده و سست ، در حال نوشتن و به تصویب رساندن هستند ، در ورقی دیگر از این تاریخ ، طرح اسکان عشایر را می بینیم ، که همه این اوراق متأسفانه سیاه یا خاکستری می باشد.
جناب رئیس جمهور ، من جنگلبانم ، حافظ مُلک و خاک ایرانم ، من از مسائل فنی این طرح و تأمین آب مورد نیاز این 20 میلیون خانه باغ ، در مملکتی که بخاطر خشکسالی ، آب شربشان را باید از اعماق چاه های آلوده بیرون بکشند ، صحبت نمی کنم !
من از سارق آبی که از حوضچه ها و فواره های شهرداری ، آب را برای آبیاری درختان منزلش بخاطر گرانی آب پس از هدفمند کردن یارانه ها ، به سرقت می برد ، حرف نمی زنم !
من از چگونگی اجرای این طرح و زمین مرغوب تهران ، شمال ، اصفهان حرفی نمی زنم و آن زمین ها را با زمین های بی اب و علف زابل ، شهداد ، سیستان و کرمان و..مقایسه نمی کنم !
من از تصرف ، تخریب ، تغییر کاربری اراضی منابع طبیعی سخنی به میان نمی آورم !
من از طرح ناموفق اسکان عشایر که به جای همه عشایر ستم دیده ، بعضی از ما بهتران هم سکنا گرفته اند ، حرفی به میان نمی آورم !
من از ظاهر زیبا و فریبنده این طرح ، که در نهایت به نفع صاحبان تقسیم ، زمین خواران بزرگ ، شرکت تعاونی های خاص و دهان پر کن ، می شود ،حرفی به میان نمی آورم !
من بر خلاف شما که می گوئید : 2 میلیون هکتار به فضای سبز در کشور اضافه می شود ، می گویم : شاید 20 میلیون هکتار به فضای زرد و مخروبه کشور اضافه می شود !
من بر خلاف شما که می گوئید : انقلاب واقعی در شهرسازی اتفاق می افتد ، می گویم : زلزله و سونامی تلخی در منابع طبیعی و محیط زیست کشور اتفاق می افتد !
من دلم برای حیات مردم می سوزد ، من در منابع طبیعی یاد گرفته ام که حیات را همواره با ( ت) دو نقطه بنویسم و از حیات با (ط) دسته دار دوری بجویم !
من دلم برای باغ شهر یا خانه باغ نمی سوزد ، دلم برای پیکر سست و خمیده منابع طبیعی کشور می سوزد که دیگر توان آزمون و خطا را ندارد !
من دلم برای آن 18 میلیون هکتار عرصه سبز کشور در سال های دور می سوزد که این روزها به کمتر از 12 میلیون هکتار تنزل پیدا کرده است.
آقای رئیس جمهور ، سخنان و حرف های کارشناسی زیادی در این رهگذر می باشد ، ولی بهتر دیدم ، که قلم و کاغذم را بردارم و به تاغزارهای کم توقع ولی ارزشمند کرمان پناه ببرم و در پناه آنها با شما حرف بزنم و اشک بریزم و تقاضا کنم :
اقای رئیس جمهور ، حیات مردم را ، حیاط نکنید . با تشکر و آرزوی اینکه کاش ، مطلبم به گوش شما می رسید.
این مطلب در روزنامه کرمان امروز شماره ۱۸۳۸ در تاریخ ۲/۵/۱۳۹۰ درج شد.
حمید هرندی
اينطور غريبانه به من نگاه مكن ،